چهارشنبه, ۰۸ آبان ۱۳۸۷ ساعت ۰۰:۰۰
بارها به جرم چاقوكشي به زندان افتاده بود و يك بار هم به بندرعباس تبعيد شده بود. در مراسم جشن تولد پسر محمدرضا پهلوي، «تمام چهار راه مولوي تا شوش را فرش پوش كرد و طاق نصرت بست». به دليل اقداماتي كه در 28 مرداد به نفع تاج و تخت انجام داده بود، همواره مورد توجه محمدرضا پهلوي بود و حتي يك طپانچه از شاه هديه گرفته بود. شهيد طيب حاج رضايي را حر انقلاب لقب دادند. زيرا از لشكر يزيد به زير بيرق امام حسين پناه برد.او در دل عشق حسين را داشت.در اواخر سال 1341 و اوايل 42، طيب دچار تحول دروني شد و بارها دوستان و آشنايان از دهانش شنيده بودند كه گفته بود: «خدايا پاكم كن، خاكم كن»


(امام صادق (ع)):
الحر، حر علي جميع احواله ....
حر (آزاده)در همه حال حر(آزاده)است هرگاه پتك ايام بر او ضربه اي فرود آرد، سر را سندان صبوري كند، و اگر در سر هر ضربه اي انبوه مصائب نيز هجوم آرند هرگزش نشكنند، هر چند به بندش كشند ، به بيچارگيش كشانند و راحت از او رخت بندد و روزگار بر او سخت گيرد.


«ياران امام خميني ، تمام مردم بودند. مردم با تمام خصوصيات آنها، و طبقه بندي كه از جهات مختلف دارند. انسان هاي مؤمن و پاك باخته اي كه از ابتدا به انديشه برقراري حكومت ديني بودند و يا روحانيوني كه سال هاي سال براي افشاء ماهيت ضد ديني رژيم شاهنشاهي تلاش كرده بودند و اقشار فرهنگي ، معلمان ، دانشجويان ، دانشگاهيان، پزشكان ، مهندسان و همه و همه ي افرادي كه مؤمنانه به اسلام عشق مي ورزيدند. اما اينها همه ي ملت نبودند.
نهضت خميني توانست همه ي ملت را همگام كند، حتي كساني را كه از پيشنيه خوبي برخوردار نبود و چه بسا براي برقراري رژيم شاهنشاهي نيز تلاش كرده بودند و خود از تقويت كنندگان پايه هاي رژيم شاهنشاهي به حساب مي آمدند يا افرادي كه به دليل جو عمومي فساد، چون بي حجابي و فسق و فجور، درآن گرفتار شده بودند، درياي ايمان خميني آنان را غسل توبه داد و ناگهان متحول شدند و چه بسيار از آنان كه با توبه نصوح خويش، به اوج شرف و انسانيت دست يافتند. و اين هنر كيمياگري خميني بود».


از تاريكي تا نور
«طيب مانند جوانان ديگر اين مرز و بوم ، در دوران شاهنشاهي مي زيست ، و دوران شاهنشاهي يعني تباهي و ظلمات و سياهي و طبعا چشمان انسان ها در چنين شرايطي حقايق عالم را آنگونه كه هست نمي بيند، وي نيز چنين بود، دعوا و نزاع، اخلاق ناهمگون با تعاليم اسلامي، مشخصه اصلي جوانان و مردم آن زمان بود. و طيب نيز استثنايي بر كل نبود. او نيز بارها سابقه نزاع و درگيري دارد. و براي آن نيز به زندان رفته و يا تبعيد شده است. او از كساني است كه در جريان 28 مرداد 1332 از فعالترين افراد براي اجراي كودتايي بود كه سازمان سيا طراحي كرده بود و به وسيله ي ارتش و افرادي چون شعبان بي مخ و قلدران شاهدوست و اشخاصي ديگر و مرحوم طيب اجرا شد و اين افراد توانستند دولت مصدق را سرنگون و تاج و تخت از دست رفته شاهي را به وي اهدا كنند.
شهيد طيب حاج رضايي را حر انقلاب لقب دادند. زيرا از لشكر يزيد به زير بيرق امام حسين پناه برد. او از لاتها و بزن بهادرهاي پهلوي بود، اما در دل عشق حسين را داشت.
در اواخر سال 1341 و اوايل 42، طيب دچار تحول دروني شد و بارها دوستان و آشنايان از دهانش شنيده بودند كه گفته بود: «خدايا پاكم كن، خاكم كن» اما قبل از اين تحول روحي، بارها به جرم چاقوكشي به زندان افتاده بود و يك بار هم به بندرعباس تبعيد شده بود. در مراسم جشن تولد پسر محمدرضا پهلوي، «تمام چهار راه مولوي تا شوش را فرش پوش كرد و طاق نصرت بست». به دليل اقداماتي كه در 28 مرداد به نفع تاج و تخت انجام داده بود، همواره مورد توجه محمدرضا پهلوي بود و حتي يك طپانچه از شاه هديه گرفته بود. اما ويژگي هايي داشت كه در نهايت موجب عاقبت به خيري او شد. مهم ترين ويژگي مرحوم طيب، عشق و علاقه ي وي به سالار و سرور شهيدان حضرت ابا عبدالله الحسين بود. او از كساني بود كه محبت امام حسين (عليه السلام) موجب نجاتش شد و روحش را طيب و طاهر گردانيد. چرا شعبان جعفري در ذلت و غربت در آمريكا از دنيا مي رود و طيب حاج رضايي، با افتخار شهادت رخت از اين دنيا بر مي بندد؟ اختلاف اين دو در ادب و وفاداري به اهل بيت بود. اگر طيب ، تهمت دريافت پول از امام خميني را مي پذيرفت، نه تنها سر خود را از دست نمي داد، بلكه نزد شاه اعتبار هم كسب ميكرد. اما او فقط به يك دليل اين دروغ را نگفت: «من حاضر نيستم به پسر حسين (عليه السلام) تهمت بزنم».
ويژگي خاص مرحوم طيب كه همه ي دوستانش بر آن متفق بودند، انسانيت و لوطي گري او بود. زماني كه او به شهادت رسيد، خانواده هاي بسياري كه تحت سرپرستي او بودند دچار مشكل شدند.
«دسته ي طيب بزرگترين دسته ي عزاداري در تهران بود». او علاوه بر عزاداري درماه محرم در هيأت خود از يك معلم براي آموزش احكام و زبان عربي استفاده مي كرد. دسته ي سينه زني طيب در شوش و خراسان حركت مي كرد. و «مرحوم طيب خود با گل مال كردن سر، و با پوشيدن لباس مشكي در ميان مردم به راه مي افتاد و اطعام مي نمود».
طيب در اين دوران اگرچه با روحانيت ارتباط چنداني نداشت اما به روحانيت احترام مي گذاشت. به عنوان مثال ساواك در سال 1336 كه آيت الله كاشاني در انزوا به سر مي برد از رفت و آمد طيب با ايشان گزارشي مي دهد: «طيب حاج رضايي چهار صندوق ميوه به منزل آيت الله كاشاني برد». (گزارش ساواك در 7/1/1337) و يا «چندي است كه طيب حاج رضايي تغيير لحن داده و با طرفداران آيت الله كاشاني طرح دوستي ريخته ...» (گزارش ساواك در 8/6/1337)
بنابراين رفتار و شخصيت مرحوم طيب به كلي با افراد لاتي مانند شعبان جعفري كه براي جلب نظر شاه هر كاري مي كردند تفاوت داشت. او به اسلام علاقه داشت و جوانمردي و شجاعت را از سردار كربلا آموخته بود. اما در ضمن عرق ايراني نيز داشت و به اشتباه ايران دوستي را با شاهدوستي همراه مي ديد. اقداماتي كه طيب در جهت تقويت سلطنت مي نمود بر مبناي همين تصور بوده است.


تحول روحي طيب
شهيد عراقي خاطره ي جالبي در مورد علت دگرگوني طيب دارد. اين خاطره نشان مي دهد كه طيب به دليل ارادت به امام خميني و روحانيون اقدام به نصب عكس امام بر روي علم خود نمود. پيام امام خميني كه از طريق حاج مهدي عراقي به گوش طيب رسيد، طيب را دچار چنان تحول روحي نمود كه دست از جان شسته، براي دفاع از امام و اسلام به ميدان آمد. شهيد عراقي مي گويد: «براي ديدن مرحوم طيب، رفتيم و گفتيم كه ما منزل آقا (امام خميني ره) بوديم. آنجا به مناسبتي صحبت شد و اسم طيب وسط آمد. بچه ها گفتند كه اين دسته اي كه روز عاشورا ما مي خواهيم راه بيندازيم ممكن است اين ها بيايند و نگذارند و به هم بزنند. آقا (امام خميني) گفت: " نه، اينها علاقه مند به اسلام هستند و اين ها هم اگر يك روزي يك كارهايي كرده اند، آن عرق دينيش بوده ، روي به حساب توده اي ها و كمونيست ها و اين ها آمده اند يك كارهايي كرده اند [اشاره ي امام خميني به دخالت مرحوم طيب در كودتاي 28 مرداد است. در حكومت دكتر مصدق توده اي ها به قدرت سياسي بسيار نزديك شدند و بيم آن مي رفت كه حكومت كمونيستي در ايران تشكيل شود. اين موضوع علما و مردم را به دكتر مصدق بدبين ساخته بود] اين ها كساني هستند كه نوكر امام حسين عليه السلام هستند، در عرض سال همه فكرشان اين است كه محرمي بشود، عاشورايي بشود به عشق امام حسين سينه بزنند، خرج بكنند ، چه بكنند و از اين حرف ها، خاطر جمع باشيد."
مرحوم طيب جواب داد اينها عيد هم از ما مي خواستند استفاده بكنند (جريان مدرسه ي فيضيه) . شما خاطره جمع باشيد كه اينها تا حالا چندين بار سراغ ما آمده اند و ما جواب رد به آنها داده ايم ، حالا هم همينجوره. همان جا دست كرد يك صد توماني داد به اصغر ـ پسرش ـ گفت مي روي عكس حاج آقا را مي خري مي بري تو تكيه به علامت ها مي زني».


طيب در شب عاشورا
خرداد سال 1342 شمسي با محرم 1383 قمري مطابق شده بود. امام خميني به دليل اعتراض به كاپيتولاسيون درزندان بودند. در نوروز همان سال فاجعه فيضيه و كشتار طلاب اتفاق افتاده بود و فضاي جامعه آماده انفجار بود. طيب نيز مانند هر سال دسته ي عزاداري خود را در خيابان حركت داد و خود پيشاپيش آن به سر و سينه ي خود مي زد. اما ظاهر علم دسته با هر سال تفاوت داشت. بر روي علم عكس هاي امام خميني نصب شده بود. در زماني كه بردن نام امام ، مجازات سختي در پي داشت، مشخص است كه بالا بردن تمثال ايشان در بين جمعيت، چه عواقبي در پي دارد. اما طيب به اين موضوع توجه نداشت و خود را آماده ي فداكاري كرده بود. مرحوم حاج رضا حداد عادل در اين رابطه مي گويد: «دسته ي طيب، شب عاشورا ـ دوازده خرداد ـ طبق معمول همه ساله از تكيه بيرون آمد. طيب در جلوي علامت تكيه در حركت بود و سينه زن ها پشت سرش آرام آرام حركت مي كردند. آن شب بر خلاف سال هاي قبل، عكس هاي حضرت امام به سينه ي علامت نصب بود. اتومبيل دربار كنار خيابان ايستاد . رسول پرويزي معاون علم پياده شد و سريعا جلوي طيب آمد و پس از سلام گفت طيب خان اين كاري كه كرده اي كار درستي نيست. آن عكس ها را بردار.
طيب گفت من عكس ها را بر نمي دارم.
پرويزي گفت طيب خان بدجوري مي شود.
طيب با متانت و وقاري كه مخصوص خودش بود خيلي صريح گفت بشود.
پرويزي به اتومبيل، كه علم داخل آن بود برگشت . علم مجددا پيغام ديگري به پرويزي داد. او دوباره پياده شد و با طيب صحبت كرد و گفت عكس هاي امام را بردارد.
همه ي اينها در حالي اتفاق افتاد كه سينه زن ها پشت سر علامت جلو مي آمدند و جمع مي شدند. طيب مقاومت مي كرد.
پرويزي گفت: طيب خان دارم به تو مي گويم بد مي شودها.
طيب گفت مي خواهم بد شود، عكس ها را بر نمي دارم.
پرويزي با عصبانيت رفت و سوار اتومبيل شد. اتومبيل با يك چرخش سريع از راهي كه آمده بود برگشت. دسته با علامتي كه عكس هاي حضرت امام به آن نصب بود حركت كرد».
رژيم از طيب به علل ديگري هم كينه به دل داشت. يكي از اين موارد مربوط به دو ماه و نيم قبل بود. طيب براي همكاري در ضرب و شتم طلاب مدرسه ي فيضيه فراخوانده شده بود، اما قبول نكرد. به گفته ي يك فرد مطلع، دستگاه ،« ايجاد آشوب و حمله به طلاب در فيضيه را، نخست از طيب خواسته بود و چون طيب زير بار اين ننگ نرفت انجام اين جنايت به دار و دسته ي شعبان بي مخ واگذار شد. فرد مزبور مدعي بود كه آن روز در مدرسه ي فيضيه ، نوچه هاي شعبان لابه لاي مأموران رژيم شناخته شده بودند.»
طيب عليرغم كارهاي خلافي كه مي كرد، در عمق وجودش به روحانيت احترام مي گذاشت. او به خود اجازه نمي داد روحانيون و طلاب را مورد بي احترامي و آزار قرار دهد.

مرحوم طيب در 15خرداد
در روز 15 خرداد طيب با تعطيل كردن ميدان بارفروش ها ، موجب شد كه تظاهرات با شور بيشتري صورت گيرد و تأثير بيشتري داشته باشد. به گفته ي شهيد عراقي، رژيم «از طيب توقع داشت كه حداقل مثلا جلوي اين تظاهرات را در داخل ميدان بگيرد. ولي خوب طيب اين كار را نمي كند. وقتي او را مي گيرند و مي برند. از او مي خواهند يك فرم را امضا كند و آزاد شود. تقريبا مسئله اين بوده كه يك پولي آقاي خميني به من داده كه بيايم همچنين حادثه اي را خلق بكنم و من هم آمده ام مثلا يك 25 زار (ريال) داده ام و مردم اين كارها را كرده اند. وقتي مي گذارند و مي گويند اين حرف را بزن، قبول نمي كند. نصيري تهديدش مي كند و اين هم به نصيري فحش مي دهد!». سيد تقي درچه اي مي گويد: «او را شكنجه كردند و گفتند بگو از خميني پول گرفته ام و اين غايله را راه انداخته ام. گفته بود من عمر خودم را كرده ام. بنابراين حاضر نيستم در پايان عمر خود به كسي كه جانشين ولي عصر (عج) است و مرجع تقليد هم هست تهمت بزنم. من به امام حسين عليه السلام و دستگاه او خيانت نمي كنم يكي از دوستان به نام آقاي ملكي كه از اهالي شهر ري و پدر دو شهيد است همزمان با مرحوم طيب زنداني بود و مي گفت زنداني ها را به صف كرده بودند و به مرحوم طيب دست بند قپوني زده بودند. به اين ترتيب كه يك دست از عقب و يك دست هم از روي شانه مي ايد و دو تا مچ را از پشت سر با چيزي به هم مي بندند و مثل ساعت كوك مي كنند و دو دست تحت فشار قرار مي گيرد و استخوان سينه بيرون مي زند. او مي گفت عرق از بدن مرحوم طيب مي ريخت و او را از جلوي ما عبور مي دادند تا ما عبرت بگيريم. مرحوم طيب تمام اين سختي ها را به جان خريد ولي حاضر نشد بگويد از امام خميني پول گرفته. »


شهادت طيب
طيب به دليل طرفداري از امام خميني به زندان افتاده بود.به همين دليل مورد توجه محافل مذهبي و روحانيون قرار گرفته بود. حتي امام خميني نيز به مرحوم طيب توجه داشت است. شهيد عراقي در خاطرات خود مي گويد: «روز قبل از اينكه مي خواستند حكم اعدام را درباره طيب صادر بكنند، آقاي خميني از زندان عشرت آباد به خانه ي روغني منتقل و در آنجا تحت نظر بود. دور و برش ساواكي و از اين چيزها بودند خانواده ي طيب حاج رضايي و حاج اسماعيل رضايي با ترفندي خود را به منزل امام مي رسانند. يك بچه كوچك ، حاج اسماعيل داشت و يك بچه كوچك طيب . آقا اين دو بچه را بلند مي كند روي دو تا پايش مي نشاند و يك دستي روي سر و روي اين ها مي كشد و دعاشان مي كند. بعد مي گويد كه من تا حالا از اين ها چيزي نخواسته ام اما براي دفاع از جان اين دو نفر مي فرستم عقبشان بيايند. مي خواهم از آنها كه اين ها را نكشند. خوب اينها خوشحال مي شوند و از خانه آمدند بيرون. اينها از اين ور مي آيند بيرون. به فاصله يك ربع و بيست دقيقه اي ، آقا مي گويد به پاكروان بگوييد بيايد ، من كارش دارم. (پاكروان رئيس ساواك وقت بود.)
پاكروان (كه علت احضار خود را ميدانست) ،آن روز خودش را نشان نمي دهد هر چي آقا داد و بي داد مي كند و اين حرف ها مي گويند ما فرستاديم ، نبوده . خوب فردا صبح هم طيب را اعدام كردند. صبح اول وقت كه طيب تيرباران مي شود ، براي ساعت 5/7 الي 8 هم پاكروان مي آيد پهلوي آقا. آقا(باعصبانيت) مي گويد پاشو برو.»


تأثير اعدام طيب بر جامعه
زماني كه طيب و حاج اسماعيل رضايي اعدام مي شوند، خبر آن بسيار پر و سر و صدا در روزنامه ها به چاپ مي رسد. رژيم به اين وسيله مي خواست از مخالفين خود زهر چشم بگيرد. اما همين مسأله درست بر ضد رژيم تمام شد. در گزارش هاي ساواك از تشكيل مراسم ختم و يادبود متعدد براي اين دو شهيد و تأثير منفي اعدام آنها در اذهان عمومي، يادداشت هايي وجود دارد. پس از شهادت، به قدري محبوبيت آنها بالا رفت كه ساواك مجبور شد با پخش شبنامه هايي به مخدوش كردن چهره ي آنها بپردازد. اما اين مسأله تأثيري بر ارادت مردم به حر انقلاب نداشت. به روايت سيد تقي درچه اي ،« در تمام كتابخانه هاي عمومي قم مثل مسجد اعظم، كتابخانه فيضيه ، كتابخانه ي حضرت معصومه و كتابخانه هاي ديگري كه داير بود و طلبه هايي كه در حجره بودند ، همگي آن شب پانزده هزار نفر از سربازان امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و امام صادق (عليه السلام) براي مرحوم طيب و حاج اسماعيل رضايي نماز وحشت خواندند. من فكر نمي كنم براي هيچ آيت اللهي شب اول قبر پانزده هزار نماز وحشت خوانده شود.»
شهيد طيب حاج رضايي در وصيت نامه خود،در خواست كرده كه در حرم حضرت عبدالعظيم دفن شود و علت را نزديكي شرافت اين مكان با كربلا بيان مي كند: «من زار عبدالعظيم بري كمن زار حسين بكربلا».
او همچنين مي خواهد كه براي او دعاي كميل زياد بخوانند و نسبت به اين دعا اظهار علاقه مي نمايد. و در آخر مي گويد «رضيت بالله ربا...» (راضيم به اينكه الله خداي من است ...) و اين وصف شهيدان راه خدا است كه در قران آمده است: رضي الله عنهم و رضو عنه (آنها از پروردگارشان رضايت دارند و خدا نيز از آنها راضي است)
امام حسين عليه السلام در روز عاشورا به حر فرمودند: تو آزاده اي (حر) همانگونه كه مادرت تو را حر ناميد.
بايد گفت طيب نيز پاكيزه و طيب از اين جهان رخت بر بست. همانگونه كه مادرش او را طيب ناميد.
منبع : سايت مركز اسناد انقلاب اسلامي
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده