خاطره شب شهادت شهيد محمد فتح الهى فرزند نورالله ( به روايت رضا حجازيان از همرزمان شهيد)

شب شهادت آن شهيد عزيز و ديگر شهدا از جمله شهيد محمد تقى هاشمى نسب كه هم زمان با شهادت محمد فتح الهى دعوت حق را لبيك گفت, با هم بوديم. آن شب , شب جمعه بود. به قول محمدآقا شب دلدادگى به خدا. بعد از خواندن نماز مغرب و عشا مشغول خواندن دعاى كميل بوديم. محمد توى صورت تك تك بچه ها نگاه كرد و گفت: شناسلايى منطقه و انجام كارهاى عمليات در حال حاضر واجب تر از دعاى كميل است. ان شاءالله باشد براى شب جمعه بعد.برادران زودتر خود را آماده كنيد. به خاطر همين موضوع, ادامه دعاى كميل را نخوانديم و از جاى مان پا شديم. بعد رو به محمد آقا كردم و گفتم: ما هنوز شام نخورديم. ايشان با آرامش خاصى به من نگاه كرد و گفت: اگر شما خيلى گرسنه هستى مى توانى توى سنگر تداركات چيزى پيدا كنى و بخورى; ولى ما شام نخورديم تا امشب در حين عمليات خوابمان نبرد.

بعد يك يا على گفت و وقتى فهميد من هم قيد شام را زدم, صورت مرا بوسيد و حلاليت طلبيد. اين انجام وظيفه و حس مسؤليت پذيرى او همان جا درسى شد براى من كه هيچ وقت فراموش نمى كنم.

مركز اسناد بنياد شهيد و امور ايثارگران
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده