شهید مهدی اسکندری در وصیتنامه خو می‌نویسد: اعزام شدم تا از نظام جمهورى اسلامى كه دستاورد هزاران شهيد به خون آغشته مى‌باشد، پاسدارى نمايم.

وصيت‌نامه:

بسم رب الشهدا و الصديقين

فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم و اتقوا الله و اعلموا ان الله مع المتقين (قرآن كريم‌بقره 194)

پس آنكس كه تجاوز كند بر شما، تجاوز كنيد بر او، برابر آنچه بر شما تجاوز كرده است و از خدا بترسيد و بدانيد كه خدا با پرهيزگاران است

پس از حمد و سپاس و ستايش خداوند رب العالمين و با درود و سلام بر پيامبران و خاتم انبيا محمد (ص) و درود به ائمه اطهار (ع) و بر مهدى موعود (عج) صاحب الزمان، و با درود و سلام بر نايب بر حق او، امام خمينى، رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران و مرجع عاليقدر شيعيان جهان، مجرى احكام و تعاليم عاليه الهى و اسلامى.

با سلام به ارواح طيبه و پاك شهداى تاريخ اسلام، از صدر اسلام تا كنون، خصوصا شهداى گلگون كفن انقلاب اسلامى ايران در جبهه‌هاى حق عليه باطل از جنوب تا غرب و كردستان در كربلاهاى ايران زمين كه در اثر جنگ تحميلى كه توسط جنايتكاران شرق و غرب به نوكرى و مزدورى صدام خائن تكريتى به ملت مظلوم و به پا خاسته ايران تحميل گشت و ناجوانمردانه جوانان وطن را غافلگيرانه به خون غلطانيد و آغشته به خون كرد و چندين خانوار بى‌دفاع را از خانه تا آموزشگاهها و دبستانها، از بزرگ تا كوچك و طفل بى‌گناه را به خاك و خون كشيد و چندين خانوار را بى‌خانمان و آواره كرد. و با سلام به رزمندگان سلحشور و پرتوان كه تا آخرين نفس با شهدا پيمان بستند تا پاى جان و شهادت با ستمگران و تجاوزگران به مبارزه و جهاد برخيزند تا ريشه فساد و ظلم را از بن بر كنند و در نتيجه عدالت و حس همكارى و برادرى ميان انسانها بر قرار و جايگزين نمايند. و حال حرف و پيامم را آغاز مى‌كنم:

اينجانب، مهدى اسكندرى، فرزند يدالله به تاريخ تولد 1345 (و به شماره شناسنامه 489) بنا به وظيفه شرعى و مصلحت اين وصيت نامه را مى‌نويسم:

اى كسانى كه وصيت نامه مرا مى‌خوانيد و يا مى‌شنويد، بدانيد كه اينجانب با ايمان و اعتقاد به وجود الله و دستورات نازل شده از سوى خداوند، توسط ملائكه الله به پيامبر (ص) به انسانها و براى تعيين رسالت انسانها در روى زمين، با عشق و علاقه خودم به بسيج سپاه پاسداران مراجعت و ثبت نام كردم تا از اين واحد، به جبهه‌هاى حق عليه باطل، به طور گسترده، به امر و فتواى رهبر كبير انقلاب اسلامى، امام خمينى، كه نداى ((هل من ناصر ينصرنى)) را سر مى‌دهد و به نداى حسين(ع) پس از چهارده قرن، لبيك مى‌گويد، اعزام شدم تا از نظام جمهورى اسلامى كه دستاورد هزاران شهيد به خون آغشته مى‌باشد، پاسدارى نمايم.

پس ما نيز، كه در اين موقعيت كه دشمنان اسلام در برابر اسلام و قرآن قرار گرفته‌اند و قصد برانداختن جمهورى اسلامى و از بين بردن تعاليم قرآن مبين را دارند، بايد دنباله رو خون شهدا و حامى مكتب سرخ حسينى باشيم تا دين و مكتبمان پاينده باشد و نيز اين را بگويم، شهيدانى كه ايثار و فداكارى كردند و با عشق به لقاءالله پيوستند من نيز به نوبه خودم، نتوانستم خونهاى جوانان نورسى را كه در اين راه ريخته شده، تحمل نمايم.

اى مادر مهربان! حال، سخنم با شماست و پدر بزرگوارم، بايد بدانيد كه، اطاعت از خدا مى‌باشد كه مرا و ديگران را وادار مى‌كند به جبهه‌ها بياييم. تا در اين لحظات حساس كه زمان و دوران آزمايش و امتحان ايمان آورندگان رسيده‌است و من نيز براى اداى وظيفه وارد ميدان نبرد حق عليه باطل مى‌گردم و با دشمنان خدا مى‌جنگم و كشته مى‌شوم و مى‌كشم.

اى والدين من! من نيز به جبهه آمدم تا اعتقادم به خدا و پيامبرش و كتابش، قرآن كريم را در عمل ثابت كنم. در مقدمه بايد بگويم: هر كس وارد ميدان ستيز و جنگ شده‌است، لازم است كه قبلا نيت در راه هدف و الله كرده باشد و خالصانه و خاضعانه و مصمم به مبارزه و جهاد با منافقين كوردل و كفار سردرگم، بپردازد و همچنين بايد از تمام وابستگيهاى دنيوى و مادى چشم‌پوشى كند و به سوى حق و هدف روى آورد.

بالاخره زمانى كه عمليات شروع مى‌گردد، بايد جان بركف نهاد و همواره با ذكر خدا با دشمنان جنگيد و بر دشمنان مجال نفس كشيدن نداد و به مبارزه بى‌امان خود و دلاورانه و شجاعانه اسلام، گام به گام و دوش بر دوش به پيش تاخت و بر پيكر آنان ضربه‌ُ سخت و هلاكت بار، وارد نمود. در حين اين جهاد عليه دشمنان، آشكارا معلوم است، كسانى كه عاشق خدا هستند و حسرت رسيدن به وصال عشق لقاءالله دارند، در صورت لياقت، شهادت نصيبشان مى‌گردد.

پدر و مادر! اگر من لياقت رسيدن به محضر خدا را داشته باشم، پس در اين مسير ((جهاد فى سبيل الله )) به درجه شهادت مى‌رسم. شهادتى كه سالار شهيدان امام حسين(ع)، پيشواى سوم و بزرگمان، به ما درس داد و ما نيز طريق به شهادت رسيدن را از او آموختيم و همانطور كه حسين(ع) در برابر ظلم معاويه و يزيديان سر به زير نكرد و مردانه در مقابل شمشيرهاى ظالمان ايستادگى كرد و براى احياى دين حق و برپايى عدالت در اجتماع، جان را فدا كرد و به شهادت رسيد و نام جاودان او در تاريخ رسميت پيدا كرد.

اى مادر مهربانم! بدانيد كه شهادت به من ثابت كرد كه سلاحهاى ساخته شده شيطان، بى‌اثر است و شهادت من نيز مجددا ثابت مى‌كند كه خون بر مسلسل و توپ پيروز است.

اى پدرم و مادرم! توصيه‌ام بر شما اين است كه مبادا، با رفتن من از ميان شما، ناراحت و پشيمان شويد، بلكه بايد افتخار كنيد كه شما نيز فرزندى در راه اسلام و قرآن تقديم كرده‌ايد.

خانواده‌اى كه در راه اسلام، هديه‌اى تقديم كرده‌باشد، بايد از دل و جان {احساس} افتخار و سرافرازى نمايد و همچنين به خواهرم توصيه مى كنم كه در فراغ من نبايد ناراحت باشد و براى من گريه و زارى نكند. اين را بايد بدانند، خانواده شهيد، خصوصا مادر و خواهر شهيد، اين را بر خود وظيفه بدانند كه مانند فاطمه و زينب (عليه السلام) بايد ايستادگى و مقاومت كنند و استوار و قوى دل باشند.

بايد به پاس خون شهدا كه در اين راه ريخته‌اند، ايمانشان را بيش از پيش استوارتر نمايند و همچنين به حرمت خون شهدا، ارزش واقعى خودشان را درك نمايند و شخصيت خودشان را دريابند و حجاب واقعى و اسلامى‌شان را حفظ نمايند. باشد كه از طريق حفظ ارزش و حجابشان براى احياى دين اسلام و برپايى عدالت و قسط در جامعه انجام وظيفه كرده باشيد. ديگر حرفى ندارم و در آخر از پدرم و مادرم و برادرانم و خواهرم مى‌خواهم كه مرا ببخشند و حلالم كنيد و همچنين، برايم دعا و طلب آمرزش از درگاه خداوند بكنيد كه شهادت مرا قبول كند. و همچنين اى خانواده عزيز، از عوض من از تمام دوستان و آشنايان و خويشاوندان بخواهيد كه مرا ببخشند و مرا حلال كنند و به من دعا كنند.

در خاتمه با چند دعا وصيت نامه را به پايان مى‌رسانم: بار الها! از تو مى‌خواهم كه به رهبر انقلاب، طول عمر عنايت فرمايى. خدايا! از تو مى‌خواهم كه دشمنان دين اسلام را نابود گردانى.

شهید مهدی اسکندری در 2 آذر ماه سال 1345 متولد و در تاریخ 5/12/62 به شهادت رسید.

منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده