شهادت: 10/ مهر/ 1361؛ شهید مهدی عباس مفخمی فرزند عباس در اول بهمن ماه 1336 در روستای تلارسر از توابع شهرستان رامسر دیده به جهان گشود
زندگینامه شهید مهدی عباس مفخمی
نوید شاهد مازندران؛ شهید مهدی عباس مفخمی فرزند عباس در اول بهمن ماه 1336 در روستای تلارسر از توابع شهرستان رامسر دیده به جهان گشود. از همان ابتدای زندگی با رنج و مشقت آشنا گردید. در هفت سالگی برای آموختن قرآن به مکتب رفت، پس از گذراندن دوره ابتدایی و متوسط همواره در جهت فراهم ساختن احتیاجات خانواده دوشا دوش پدر کار میکرد. در سال 1354 به استخدام نیروی دریایی در آمد. پس از گذراندن دوره آموزشی در بندر انزلی جهت فرا گرفتن دوره زبان خارجه مدت یکسال در تهران بودند با توجه به استعداد و بالا بودن سطح نمرات از طرف نیروی دریایی برای یکدوره تکمیلی زبان به  آمریکا اعزام شد.
پس از 9 ماه اقامت در آنجا به ایران بازگشت و در نیروی دریایی بندرعباس مشغول بکار شد و در رشته مکانیک(موتوری) انجام وظیفه می نمود. در شهریور 1358 تصمیم به ازدواج گرفت و تشکیل خانواده داد. در محل خدمت خود خرمشهر زندگی را شروع کرد. با حمله ناجوانمردانه و نا برابر عراق به کشور عزیزمان بمنظور شکست انقلاب اسلامی که حاصل بیش از 80 هزار مردم مسلمان این مملکت بوده است در شهریور سال 1359 بخش عظیمی از میهن و شهرهای چون خرمشهر ابتدا زیر آتش و سپس به اشغال مزدوران بعثی صهیونیستی در آمد در نتیجه کلیه اثاثیه زندگی شهید یا از بین رفته و یا به غارت رفت. شهید مهدی عباس مفخمی با توجه به اعتقاد و تعهدی که نسبت به اسلام و انقلاب داشت فطرتاً نمی توانست شاهد شهادت برادران رزمنده اش در جبهه ها و مردم بی دفاع شهرها باشد که خانه هایشان را بر سرشان خراب میکنند ناچار ا و بی درنگ همسر و فرزند پانزده روزش را روانه شمال تحت سر پرستی پدر و مادرش میکند و خود همراه با برادران متعهد در واحدش به مصاف دشمن می رود  و در تمام طول جنگ پاسداری از حریم آبهای کشور را می نمود و همچنین حفاظت جزیره خارک را بعهده داشتند که چندبار ناو ایشان مورد حمله قرار میگیرد که معجزه آسا  نجات پیدا میکند. سرانجام در غروب روز 10 مهر 1361 ناوچه ایشان مورد اصابت یک موشک قرار گرفت، شهید مهدی همرا با چند تن از همرزمانش به فیض عظیم شهادت نائل آمدند. آری روح پر صلابت او، سنگینی و وقار او، محبت و ادب او گویای آن بود که مرگ پر افتخار را بر خواهد گزید.
همسر شهید میگوید؛ در این مدت سه سال که من با ایشان زندگی می کردم بسیار اخلاق خوب داشت و مورد تایید پرسنل ناو خود بوده و در دایره سیاسی ایدئولوژیک فعالیت داشته و همیشه به من می گفت انسان باید از این دنیای فانی برود چه 500 سال عمر کند چه 1000 سال، چه خوب است که در راه حق بمیرد و من به او گفتم مهدی تو اگر شهید  شدی من و بچه ها چه تکلیفی داریم؟ میگفت همش امام را دعا کنید و خواستار راه حق باشید و فرزندم  که یکسال  و دوساله است باید مومن و پیرو راه حق و حقیقت باشند و اما تو هم مانند حضرت زینب باید از دو فرزندم خوب محافظت و از تعلیم و تربیت آن سخت کوشا باشی و من آخرین خاطره ای که از همسرم دارم درست در مورخه 6 مهر 61 بود که عازم جبهه جنگ یعنی محافظت از چاههای نفت ایران در خارک  بود که من مدت دو هفته بود که از شمال به بوشهر رفته بودم، می گفت که من این دفعه شهید می شوم و شما را به خدا می سپارم و دو فرزند خود را بوسید و از من خداحافظی کرد و رفت و بعد از سه روز با شهید شدن شوهرم اطلاع حاصل کردم و خودش هم به دوستان همرزم خود گفته بود که اینبار شهید می شوم من افتخار می کنم که چنین همسر مبارزی داشتم.

مرکزاسنادبنیادشهیدوامورایثارگران/

برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۲۱ - ۱۴۰۱/۰۷/۰۵
0
1
من راهی سفر کربلا بودم و داشتم پیاده روی اربعین رو شروع میکردم که پوستر این شهید رو به کوله پشتی ام نصب کردند،تمام مسیر حضور این شهید را در کنارم احساس می‌کردم و حالا که زندگینامه ایشان را خواندم خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم،ان شاله در قیامت شرمنده ایشان نباشم
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده