وصیت نامه خواندنی یک شهید
شهيد على حمزه خانى می نویسد: اگر جنازه‌ام آمد حتماً اين كار را انجام دهيد. يك قطعه عكس بزرگ امام را قاب بگيريد و يك قطعه عكس مرا كه كوچك‌تر از عكس امام باشد، كنار آن بگذاريد. يك جمله از سخنان گوهربار امام را كه در باره‌ی شهدا فرمودند بر سر قبرم بنويسيد
خدايا اسلام و اسلاميان را پيروز گردان
نوید شاهد مازندران شهيد على حمزه خانى فرزند يارعلى در سال 1333 در روستاى قراخيل از توابع شهرستان قائمشهر چشم به جهان گشود. سرانجام در تاريخ 8 اسفند 62 در منطقه مريوان در حالى كه ذكر تكبير بر لب داشت راهى ديار يار گرديد و به ديدار حق شتافت.

 
به خدا: پروردگارا! به يگانگی تو شهادت می دهم. به دين و حقيقت اسلام مفتخرم. آن‌ چه داشتم در طبق اخلاص تقديمت كردم. اگر چه بسيار اندك است. خدايا! گر چه بار گناهم بس زياد، ولی باز به رحمت لطف تو چشم اميد دوخته‌ ام و تقاضای بخشش دارم. خدايا اسلام و اسلاميان را پيروز گردان.
به رسول خدا(ص) شهادت می دهم: ای رسول ما! پيروانت بر دينت استوار گشته‌اند و بسياری از گمراهان، راه حقّ را بازيافته‌اند و منتظر ظهور فرزندت هستند به درگاه حق برای ما شفاعت فرما.
به مهدی موعود(عج) سوگند: كه شهادت به حضورش، بر زبان داريم و چشم انتظار ظهورش هستيم. با نايب بر حقّت پيمان خون بسته‌ايم تا ظهور، آنچه داريم از جان و مال در راه اسلام فدا كنيم. هم چنان ‌كه تا به‌حال كرده‌ايم، از اين به بعد به ما و اين نهضت اسلامی كمك فرما.

به حسين زمان خمينی بت شكن: ای امام! يارانت پشت سرت محكم ايستادند و با همّت خويش و كمك خداوند كريم، انقلاب اسلامی را به ثمر خواهند رسانيد. هر لحظه گوش به فرمان هستيم و آنگاه كه فرمان دهی هر چه باشد انجام می دهيم، كه ما با خون خود اين پيمان را امضا كرديم. برای ظهور عاجل امام عصر(عج) و برپايي حكومت عدل جهانی به پيشگاه خداوند رحمان دعا فرما. امّت مسلمان و شهيدپرور ايران به ‌گوش باشيد، به فرمان رهبر عمل كنيد، رزمندگان مسلمان در جبهه‌ی خارجی، توطئه‌ی دشمنان را درهم می كوبند و شما امّت مسلمان در جبهه‌های داخل توطئه‌ی منافقان و ضدانقلاب و جاه طلب و مقام پرست را خنثی كنيد. به حبل‌الله چنگ زنيد و هر روز بيعت خود را با امام تجديد كنيد. ای جوانان! اسلام به شما نياز دارد. قرآن امروز به شما نياز دارد. پيرو راستين قرآن و اسلام و امام خمينی باشيد. به پاخيزيم و عاشقانه از امام دفاع كنيم و ياريش دهيم. ای امام! من عاشق تو بودم، من برای تو و اسلام، برای قرآن تو، كه عزيزش می داری، به فرمان تو قدم در راه انقلاب گذاشتم. خوش آن روزی كه در راه اسلام و انقلاب به شهادت برسم و اگر به شهادت رسيدم آرزوی دوباره ديدن تو در دلم مانده سخنی با پدر بزرگوارم:

پدرم! « سلام عليكم » پدرم تو برايم زحمت زيادی كشيدی، به تو علاقمندم، با تمام احساس فرزندی كه، نسبت به پدرش علاقه فراوان دارد، به تو عشق می ورزم. پدرم! اگرچه نتوانسته‌ام زحمت‌های شما و تلاش‌های كه برايم انجام دادی جبران كنم، بايد مرا ببخشی. ولی پدر عزيزم! افتخار كن! كه ابراهيم وار اسماعيلت را به قربانگاه فرستادی افتخار كن و بدان كه فرزندت همان راهی را رفت كه تو می ‌خواستی و گام در همان راهی گذاشت، كه اسماعيل گذاشت، پدرم! بدان و آگاه باش اسماعيلت هرگز از فرمان خداوند تعالی سرپيچی نمی ‌كند، و زندگی را جز جهاد در راه عقيده درست نمی ‌داند، و شهادت را جزء بهترين نعمت‌هاي خداوندی می داند. تو ای پدرم! آن وظيفه پدری خود را انجام دادی از شما می ‌خواهم، كه مرا عفو كنيد و ديدارمان در روز رستاخيز باشد.
« انشاءالله »
« فرزندت علی حمزه خانی »
برادران محترم! بلندترين و صميمانه ‌ترين سلامم را به حضور مباركتان می ‌فرستم و چند كلمه‌ای برايتان می ‌نويسم. اين ولايت فقيه است كه ماها را نجات داده و می ‌دهد دست از دامان اسلام برنداريد. اسلام را از خود درست نكنيد. تندتر از انبيا و اوليای خداوند نرويد به دنبال انبيا و اوليا خدا برويد. خود را كاملاً بسازيد. به مساجد برويد، « مساجد سنگر است و سنگرها را پركنيد.» اين سنگرهای اسلام را خالی نكنيد. جوانان عزيز! بی تفاوت نباشيد، زمان بسيار حسّاس است، بهترين موقع است، دِين خود را نسبت به اسلام و قرآن و امام ادا كنيد. امّا شما ای برادر طلبه‌ام! كه طلبه هستی و اسلام بر گردن تو خيلی حق دارد به محل كه آمدی به فكر درست كردن و آگاه ساختن مردم باش، و آن‌هايی كه به شهدا و به اسلام و انقلاب ضربه می ‌زنند بر دهنشان بكوبيد و ريشه آن‌ها را از بيخ قطع كنيد و خداوند با شما است.
برادر كوچك شما « علی حمزه خانی »
به تو ای همسر باوفايم: همسرم! با تفنگی بردوش، با پيامی در جيب، دور از هياهوی بيهوده، در هوای صاف، نزديك دشمن، هميشه بيدارم. به گفته‌ ی خمينی گوش می دهم. هر لحظه‌ای كه آوای قرآن می ‌شنوم، خون در رگ‌های تنم به خودی خود می جوشد و می لرزد. آری! با پيامم، با سلامم بشنو ای همسر! در اين راه كه می روم، پيروزم. من يك چريكم، چريك مسلمانم فرزند قرآنم چريكی گمنامم، يا با تفنگ قهر يا با كينه‌ی خصم به ياري الله سينه‌ی دشمن را مردانه چاك خواهم داد و يا در راه اسلام جان خواهم داد. خدايا! ما را كمك كن. در دل همسرم نمی دانم چه می گذرد. چرا راضی نيستی كه من رفته باشم، بلكه همسرم، راه من الله است، راه تو هم الله است.
خدايا! دلم می ‌خواهد چون حمزه به گفته‌ ی محمّد(ص) بدنم سالم نباشد. دلم می ‌خواهد بيهوده نميريم. همسرم! اگر خبر شهادتم برايت رسيد بی ‌تابی نكن، بلكه شادی كن كه در راه اسلام شهيد شده‌ام. از ناراحتی‌هايی كه در طول زندگيمان برتو رسيد، مرا ببخش، تو برايم همسر خوبی بودی و مانع من در راه خدا نشدی و هميشه به خاطر همين لطف شما خدا را شكر می ‌كردم. برايم با صوت قرآن بخوان و بعد از من، لحظه‌ای از حجّت حق ولی عصر(عج) غفلت نكن. تمام اعمالت را به رضا و خوشنودی آن حضرت انجام بده، تا باشد در بهشت ‌برين در كنار هم قرار بگيريم. انشاءالله همسرم! با نماز و روزه و دوری از گناه خودت را بساز، تا شايد روز قيامت مرا هم شفاعت كنی. همسر عزيزم! تنها سئوالی كه برايت پاسخ نگفته‌ام اينست: بعد از شهادت من هرگز سياه نپوش و ماتم نگير. مبادا لحظه‌ای شادی از لبت كنار رود، كه من از شادی تو شاد و از غمت سخت نگرانم. شاد زندگی كن و مواظب فرزندانم باش و از تو می ‌خواهم كه يك زن باوفا باشی و فرزندانم را متّكی به خود و مؤمن بار بياور و آن‌ها را با قرآن و نماز و عبادت و ذكر خدا عادت بده مواظب باش كه آن‌ها خطّی جز خطّ امام را انتخاب نكنند. يك همسر شهيد نمونه باش. بر دهان ضدانقلاب‌ها بزن تا آن‌ها سوء استفاده نكنند. از شما خداحافظی می ‌كنم. اميدوارم كه مرا عفو كنی از خدا  می خواهم كه به تو صبر طولانی عطا كند.
« همسرت علی حمزه خانی »
يك سفارش ديگر: اگر شهادت نصيبم شد، مرا در كنار قبر مادرم دفن كنيد. اگر جنازه‌ام آمد حتماً اين كار را انجام دهيد. يك قطعه عكس بزرگ امام را قاب بگيريد و يك قطعه عكس مرا كه كوچك‌تر از عكس امام باشد، كنار آن بگذاريد. يك جمله از سخنان گوهربار امام را كه در باره‌ی شهدا فرمودند بر سر قبرم بنويسيد و شعری كه در پايين می نويسم اضافه كنيد و اگر خواستيد برايم مراسمی برگزار كنيد. دلم می ‌خواهد، برادرانم شركت داشته باشند و تنها انجمن به كارهای تشييع مراسم و غيره دخالت نكند، بلكه تمام امّت حزب‌الله شركت داشته باشند و هيچ وقت تقاضای كمك از هيچكس نكنيد. مجلس را از نظر معنويت مهم و از نظر خوراك مختصر برقرار كنيد. دلم می خواهد هيچ تقاضايی از ارگان‌ها نكنيد، و برايم دعا كنيد، كه در شب اول قبر امام حسين(ع) به بالينم بيايد و كمكم كند و هر كس از دوستان و آشنايان و فاميلان و غيره از من ناراحتی و يا چيز ديگری در دل دارند، حلال كنيد، ولی بر گور من ناسزا نگويند به اميد پيروزی خون بر شمشير.
اينجانب علی حمزه خانی فرزند يارعلی وصيّتم را نوشتم و فكر كردم وصيّت بر يك فرد مسلمان واجب است و من انجام دادم.
خدا حافظ
نيمه آبان ماه سال يك هزار و سيصد و شصت و دو
« علی حمزه خانی »


بنیاد شهید و امورایثارگران قائمشهر/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده