خاطراتی از شهید «علی ژاله»؛
به هنگام نبرد با برخورد هر گلوله بر زمین کمرش را خم می‌کرد و گردنش را پایین‌تر از کمرش می‌آورد و بعد از انفجار با یک حالت خاصی خودش را صاف می‌کرد و می‌گفت: بچه دیدی؟! می‌خواست بکشدمان. این حالت را همه رزمندگان به یاد دارند چون بارها تکرار شده بود.
نوید شاهد کرمان، "آن موقع لشکر تازه تشکیل شده و امکانات زیادی در آن وجود نداشت. حاج علی ژاله برای ساختن سنگرهای ادوات از اطراف شهر و یا سایر لشکرها توسط وانتی که در اختیارش بود بلوک می‌آورد. 

او حدود 70 درصد سنگر ادوات را خودش ساخت و در مواقع بیکاری هم به تفنگ 106 میلیمتری‌اش رسیدگی می‌کرد و به تعمیر یا تنظیف آن می‌پرداخت. واقعأ به تفنگ 106 میلیمتری عشق می‌ورزید و همه نیروها را تشویق به نگهداری تجهیزات می‌نمود. مدتی در مریوان هر روز می‌رفت در داخل شهر به کرمان زنگ می‌زد. قیافه درهمی داشت و نگران بود. می‌دانستیم از جایی ناراحتی دارد اما چیزی نمی‌گفت و به کرمان هم نمی‌رفت تا اینکه یک روز گفت هی بچه! می‌دونستی که بچه من هم مُرد. 

من هنوز نمی‌دانستم از چی حرف می‌زند، فکر کردم بچه یکی از آشناهایش بوده، اما وقتی که توضیح داد فهمیدیم کودک تازه متولد شده‌اش بوده و او به خاطر حضور در عملیات و نبرد با دشمن به کرمان بازنگشته بود. هنگامی که برای شلیک تفنگ 106 میلیمتری به سر خاکریز می‌رفت، بدون ترس و مسلط بر همه چیز تنظیم می‌نمود و سپس شلیک می‌کرد. 

من فرمانده گردان ضدزره بودم و او هم معاونم بود. اگر در یک عملیات دوازده دستگاه تانک می‌زدیم. بدون شک پنج یا شش دستگاه از این تانک‌ها را علی ژاله زده بود. شب عملیات کربلای پنج آتش دشمن بسیار شدید بود.

لازم بود که حاج علی را از نزدیک ببینم و در آن وضعیت گلوله‌باران از پشت بی‌سیم گفتم تو می‌آیی پیش من یا من بیایم پیش تو؟ گفت من می‌آیم. بعد از لحظاتی احساس کردم آتش دشمن خیلی سنگین است و گفتم تماس بگیرم و بگویم که نیاید. هنگامی که تماس گرفتم دیر شده بود چون ایشان خودش وارد سنگر من شد. حاج علی ژاله نقش اصلی را در متوقف ساختن پاتک‌های دشمن بر عهده داشت.

به هنگام نبرد با برخورد هر گلوله بر زمین کمرش را خم می‌کرد و گردنش را پایین‌تر از کمرش می‌آورد و بعد از انفجار با یک حالت خاصی خودش را صاف می‌کرد و می‌گفت: بچه دیدی؟! می‌خواست بکشدمان. این حالت را همه رزمندگان به یاد دارند چون بارها تکرار شده بود.

راوی: کمال مرادی

شهید علی ژاله/ در سال 1341 در یکی از روستاهای رابر پا به عرصه وجود گذاشت. با شروع جنگ تحمیلی عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید و در سال 1365 فرماندهی گردان ضدزره لشکر پیروز ثارالله را برعهده گرفت تا اینکه سر انجام در عملیات کربلای پنج به فیض شهادت نائل آمد. 
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده