با نام خداوند پاسدارى ام را شروع مينمايم. در زندگيم اتفاقى افتاد هيچكس مسؤل نيست و من اينكار و هدفم را با ميل و رضاى خداوند يكتا قبول نموده ام و ايمان كامل به آخرت را دارم و هميشه در زندگيم نيت پاك من به الله و شهادت بوده است و هيچ وقت از اين هدف و امر خير خواهانه ام كه شهادت و پيروزى اسلام بر كفار و منافقين دو رو منحرف نشده ام.
اسلام عزيز خون و جوان ميخواهد تا انقلاب و پيام صادر نمايد
نويد شاهد مازندران مرورى دارد بر وصيت نامه شهيد يوسف باباپور كه در ادامه به آن مى پردازد؛
شهيد پاسدار يوسف باباپور فرزند محمدجعفر در چهاردهم آذر 1338 در روستاى بائيكلا بند پى غربى شهرستان بابل چشم به جهان گشود. وى به تهران رفته و عضو سپاه تهران و در پادگان ولى عصر تهران مشغول آموزش نظامى ميشود و پس از مدتى براى سركوبى ضد انقلابيون به كردستان و بانه ميرود. در تاريخ 18 آذر 59 عازم جبهه هاى حق عليه باطل ميشود و با دشمن كافر مشغول نبرد ميشود. در يك نبرد شبيخون به دشمن در جبهه سرپل ذهاب در شب 28 آذر 59 ساعت 4 صبح با مين برخورد ميكند و مثل همه شهداى اسلام در صف شهداى كربلا قرار مى گيرد.
متن وصيت نامه شهيد:
اينجانب پوسف باباپور فرزند محمدجعفر متولد سال 1338 در روستاى بائيكلا شهرستان بابل مى باشم و با نام خداوند پاسدارى ام را شروع مينمايم كه در زندگيم اتفاقى افتاد هيچكس مسؤل نيست و من اينكار و هدفم را با ميل و رضاى خداوند يكتا قبول نموده ام و ايمان كامل به آخرت را دارم و هميشه در زندگيم نيت پاك من به الله و شهادت بوده است و هيچ وقت از اين هدف و امر خير خواهانه ام كه شهادت و پيروزى اسلام بر كفار و منافقين دو رو منحرف نشده ام و نمى شوم از قول من به آن دسته از افراد و گروه ها و سازمانهاى انحرافى پوچ و بى محتوا بگوييد كه يوسف يك پاسدار و سرباز واقعى اسلام و مجرى قانون خدا يعنى قرآن كريم بوده و فرزند و جانباز امام امت خمينى بت شكن بوده است و هميشه از خداوند بزرگ و امام خمينى خواسته ام كه با كار و كوشش و پيكار و مجادله و جهاد در راه اسلام و مسلمين شهيد شوم كه با اين شهادتم گرچه خون من قابلى ندارد در مقابل اسلام بتوانم پرچم و درخت تنومند اسلام را در بلندترين نقطه جهان ظلمت و بر سَردَر سازمان ملل متحد افراشته نمايم.

بدينوسيله وصيت مى كنم كه مقدارى از پولهايم را براى مصرف كفن و دفنم استفاده نماييد كه بقيه آن جزو بيت المال ميباشد و از علماى بزرگ سؤال نموده و در راه صحيح اين كشور اسلامى خرج نماييد. وقتى كه من انشاالله شهيد شده ام مبادا گريه كنيد. اگر خداى ناخواسته گريه و زارى كنيد و با كشته شدن من ناراحت شويد، دشمنان اسلام مى گويند كه اين فرد با چشم و گوش بسته رفته و عمل نموده است و به سزاى اعمال خود رسيده است و در نتيجه من به شما پدر و مادر، برادر و خواهر، بستگان و دوستان عزيزم عرض ميكنم كه هيچوقت گريه و زارى نكنيد و هميشه شاد و خندان باشيد و فكر كنيد كه براى من مجلس جشن برپا كرده ايد و هنگامى كه جنازه من از سر ميرسد همگى با اين شعار كوبنده و دندان شكن و كمر شكن بگوييد؛ «صلى الى محمد به كورى منافقين پاسدار ما خوش آمد» بلكه بايد گفت كه با كشته شدن من كار تمام شد؟ نه آنچه هدف ما شهيدان انقلاب اسلامى ايران اين است، آنچه هدف ما بوده است راه ما ادامه پيدا كند. من بار ديگر به شما عزيزان عرض ميكنم كه مبادا از اسم و رسم من سوء استفاده نماييد و در هرجا و مكانى كه رفته ايد حى بگوييد كه ما خون داده ايم و ما شهيد داده ايم. هرگز از بنده چنين اعمالى را نمى پسندم و چون ما متعلق به خداوند هستيم از خاك آمده ايم و بخاك خواهيم برگشت، چون به فرموده امام خمينى اسلام عزيز حق زيادى به گردن ما جوانان دارد.

از قول خودم به پدر مهربانم بگوييد كه براى من ناراحت نباشد چون بايد باعث افتخارش در بين يك چنين جامعه اسلامى گردد چون بايد بدانند انسان خواهد مُرد و روزى بطرف نابودى و فنا خواهد رفت. خوشا به سعادت آن كسى كه راهى را انتخاب كند كه اسم و رسم را در صفحات تاريخ درج نمايند و به او بگوييد كه فرزندش هيچ وقت آرزو نداشت كه در بستر مرگ بميرد. هر كس در چنين جامعه اسلامى اين خيال باطل را داشته باشد خيانت بزرگى به خود كرده است بايد گفت الان وقت آن نيست كه انسان در روى تخت خواب بميرد چون اسلام عزيز خون و جوان ميخواهد تا انقلاب و پيام صادر نمايد.

به مادر عزيزم بگوييد غم مخورد چون بايد بداند كه پسرش مردانه و على وار در راه اسلام به رهبرى امام خمينى با آگاهى كامل جنگيده و شهيد شده است. به برادرانم بگوييد من خود و زندگى خود را فداى اسلام و قرآن و امام خمينى عزيز نموده ام و تنها مرا شهادت ميتوانست سيرآب نمايد. من مرگ با عزت را بر زندگى بر ذلت ترجيح ميدهم. به خواهران عزيز و اميد و آرزوى من بگوييد درست است كه داغ برادر خيلى سخت است و بدانند دنبال هر غمى شادى است و دنبال هر شادى غمى است از قول من بتمام دوستان و آشنايان من بگوييد هميشه چون يك فرد مؤمن و مسلمان زندگى كنند و در همه وقت و در همه زمان يار واقعى ضعيفان و دشمن خونى ظالمان و ستمگران و منافقين باشند به اميد آن روز كه جنازه مرا در آرامگاه محل دفن نماييد.

نابود باد چهره هاى چپ و راست و منافقين به سر كردگى جهانخواران شرق و غرب، پيروز باد امت قهرمان و مسلمان ايران و ساير كشورهاى تحت ستم به رهبرى بزرگ تاريخ امام امت خمينى بت شكن. خدايا به امام بزرگوار ما يعنى نائب امام زمان امام خمينى سالها طول عمر عنايت فرما، هستى او هستى اسلام و امت اسلام مى باشد.
والسلام    يوسف باباپور تاريخ 1 دى 1358 

مركزاسنادبنيادشهيدوامورايثارگران/
انتهاى پيام/
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده