خاطرات رزمندگان گردان 410 غواص لشکر ثارالله؛
سکويي کنار ساحل بهمن شير درست کرده بوديم . از بچه‌ها خواست به نوبت روي سکو بروند و با سر داخل گل هاي ساحل شيرجه بزنند.آن روز همه بدون اعتراض و بدون آنکه علت اين کار را سؤال كنند، از روي سکو با سر داخل گل و لاي فرو رفتند .
به گزارش نوید شاهد از کرمان، "براي بازديد از روند آموزش گردان 410 به بندرعباس رفتم. شنا و غواصي در آب دريا بسيار سخت است . شدت امواج که گاهي ارتفاع آن به چهار متر مي رسيد ، کار را مشکل مي کرد. به ويژه اين که بچه‌ها قبل از آن در آب هاي شيرين تمرين کرده بودند . در هر حال، وقتي به محل تمرين رسيدم ، متوجه شدم قسمت هاي حساس بدن بچه ها تاول زده است ، به قدري در جريان شديد جزر و مد دريا  کار کرده بودند که بدنشان زخم شده بود و آب شور دريا زخم‌ها را از درون زخم کرده بود . چشم بعضي از بچه ها آسيب ديده بود . البته همه ي اين ها را ديدم، اما هيچ يک از بچه ها حرفي نزدند و شکايتي نکردند، چون عشق انجام عمليات داشتند.   
راوی: سردار سلیمانی

***يکي از فرماندهان گردان 410 شهید «علي صادقي» قبل از عمليات کربلاي 4 به من گفت: « من در اين عمليات شهيد مي شوم . جنازه‌ام مفقود مي شود، ولي بالاخره جنازه را مي‌آورند . جنازه را به منزل مادرم مي برند . خواهرهايم هم هستند. آن جا يک روضه‌ي امام حسين(ع) کنار جنازه‌ام بخوان . بعد جنازه را حرکت مي دهند . ميان راه بين خانه و مدرسه جنازه را زمين مي گذارند . خـواهرها چون به من علاقه دارند، بي تابي مي کنند . آنجا روضه ي حضرت زينب(س) را بخوان . بعد هم دفن مي کنند . تا آخرين لحظه حضور داشته باش .» آن روز وقـتي اين سخنان را شنيدم  ،گمان  کردم آقاي صادقي قصد شوخي دارد، ولي در همان عمليات شهيد شد. درست سه ساعت بعد از اين صحبت . جنازه‌اش که مفقود شده بود ، بعد از سال ها پيدا شد و همان صحنه‌هايي که تعريف کرده بود، پيش آمد. 
راوی: عباس مجيدي

شیرجه به سمت ساحل گل بدون اعتراض!

***يک روز رضا مؤذن فرمانده يکي از گروهان هاي گردان‌410 قصد داشت ميزان اطاعت پذيري بچه ها را آزمايش کند. سکويي کنار ساحل بهمن شير درست کرده بوديم . از بچه‌ها خواست به نوبت روي سکو بروند و با سر داخل گل هاي ساحل شيرجه بزنند.آن روز همه بدون اعتراض و بدون آنکه علت اين کار را سؤال كنند، از روي سکو با سر داخل گل و لاي فرو رفتند . قيافه‌ي بچه ها بعد از بيرون آمدن از گل ديدني بود و باعث خنده مي شد. کلي هم خنديديم و آقا رضا هم مطمئن شد که ما تابع دستور فرمانده هستيم ، حتي اگر دستوراتش کمي تا قسمتي غير منطقي باشد . رضا مؤذن زاده بعد از پايان عمليات شيرجه ، از همه معذرت خواهي کرد .
راوی: محمود حاجی زاده  

منبع: کتاب گردان غواص
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده