وصیت نامه شهید "جعفر استیری" مقارن با سالگرد ایشان
شهید استیری در وصیت نامه خود تک تک عزیزانش را مخاطب قرار داده است و ضمن تشکر و حلالیت از آنها، از فیض شهادت و خرسندی از اینکه جانش زا دز این زاه بدهد می گوید. شهید به ادای دین و حق الناس بسیار حساس بودند.

به گزارش نوید شاهد تهران بزرگ؛ شهیدجعفــر اســتيری دوازدهــم اردیبهشــت 1349 ، در شهرســتان تهران چشم به جهان گشــود. پدرش مرادعلي، کارگر شهرداري بود و مادرش عــذرا نــام داشــت. تــا دوم متوســطه درس خواند. به عنوان بســیجی در جبهه حضور یافت. سی خرداد 1367 ، در شــلمچه به شهادت رســید. مزار او در بهشت زهرای زادگاهش واقع است.

ما جنگ را مثل حسين آغاز كرديم و مثل حسين هم بايد به شهادت برسيم

حمد و سپاس خداى را كه به اين بنده حقير توفيق داد كه پا به جبهه بگذارم و خونم ريخته شود تا گناهانم پاك شود. من در اين لحظات احساس مى كنم كه به آخر عمرم نزديك مى شوم، پس قلم به دست مى گيرم و وصاياى خود را آغاز مى‌كنم :

اولين سخن خويش را با مادرم آغاز مى كنم؛ اى مادر به تو آفرين مى گويم كه مرا بزرگ كردى و به موقع به جبهه فرستادى. مادرجان اگر من لياقت داشتم به شهادت برسم، هرگز از شهادت من غمگين مباش كه تو نزد فاطمه زهرا فرداى قيامت روسفيد هستى. مادرجان الان نداى هل من ناصر حسينى به گوش مى رسد. مادرجان من نمى خواهم مثل آن مردمانى باشم كه تا شب عاشورا با حسين آمدند و شب عاشورا حسين را تنها گذاشتند. مادرجان باز هم مى گويم كه در شهادت من غمگين نباش.

سخن خود را با پدرم شروع مى كنم؛ پدرجان من فرزند خوبى نبودم. پدر جان من شرمنده شما هستم كه نتوانستم اندكى از زحمات شما را جبران كنم. پدر جان مى دانم به شهادت من افتخار مى كنى. پدر گرامى شهادت براى من مرگ نيست بلكه احيا شدن است و اى كاش هزاران جان داشتم در راه خدا و عشق به خدا فدا مى كردم

و سخن بعدم با خواهران است؛ مى خواهم حجاب خود را حفظ كنند، اگر حجابتان را حفظ نكنيد باعث پايمال شدن خون شهدا شده ايد؛ پس آيا شما مى خواهيد خون شهدا را پايمال كنيد؟ خواهش برادر حقيرتان را گوش فرا دهيد و حجابتان را كه تا به حال خوب رعايت كرده ايد رعايت كنيد و به قول شهيد عزيزمان اسماعيل حجاب شما برنده تر از خون من است.

و سخن آخرم با برادران است؛ از شما مى خواهم كه پشتيبان اين انقلاب باشيد و براى هميشه از انقلاب دفاع كنيد. درآخر از تمامى فاميل ها و دوستان و آشنايان طلب حلاليت دارم. اگر بدى ديديد از دستمان در رفت و اگر خوبى ديديد حقتان بود. باز هم از دوستان و آشنايان طلب حلاليت دارم.

حال پدرعزيزم، اگر لياقت داشتم شهيد شدم مرا در بهشت زهرا دفن كنيد و مراسمم را ساده برگزار كنيد.

راستى دو كتاب به خانه آوردم يكى از مسجد و يكى از مدرسه؛ لطفا آنها را ببريد بدهيد و اگر خسارتى داشت پرداخت کنید. از طرف من 100 تومان به فقرا يا امور خيريه بدهيد اگر حق الناسى بر گردنم داشتم فراموش کردم.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

جعفر استيرى

چهارم خرداد 1367


منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران بزرگ
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده