به مناسبت سی و هشتمین سالگرد شهادت وصیت نامه شهید «رجبعلی غلامرضائی» منتشر شد؛
دوست دارم پس از اینکه شهید گردیدم جسدم پیدا نشود و مانند شهدای دیگر قبر نداشته باشم و بی قرار باشم.
دوست دارم بی نشان بمانم
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید رجبعلی غلام رضایی/ ششم آبان 1344، در شهرستان ری دیده به جهان گشود. پدرش رضا، راننده شرکت واحد اتوبوسرانی بود و مادرش زهرا نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. مدتی در بسیج فعالیت می کرد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. چهارم تیر 1361، با سمت فرمانده دسته در سرپل ذهاب بر اثر انفجار مین و اصابت ترکش آن به شهادت رسید. مزار وی در بهشت زهرای شهرستان تهران قرار دارد. او را سید نیز می نامیدند.

شهید «رجبعلی غلامرضائی» وصیت نامه ای در سی ام اردیبهشت 1361 نوشته است که در ادامه می خوانید؛

بسم الله الرحمن الرحیم

الهی قلبی محجوب و نفسی معیوب و هوایی غالب و طاعتی قلیل و معصیتی کثیر و لسانی مقر بالذونوب فکیف حلیتی یا ستارالعیوب و یا الکورب اغفر لی ذنوبنا کلها بحرمت محمد و ال محمد یا غفار یا غفار یا غفار بحرمتک یا ارحم الراحمین.

پدر و مادر مهربانم این وصیت نامه را از اینکه لیاقت شهادت را داشته باشم نوشته ام امیدوارم که پروردگار این لیاقت را نصیب من کند. من و دیگر رزمندگان برای پیروزی به جبهه می رویم حال کشته شویم و بکشیم پیروزیم.

پدر و مادر عزیزم از شما بی نهایت سپاسگزارم که مرا بزرگ کردید و تحویل اسلام دادید و خوشا به حالتان که فرزندی را بزرگ کردید و ان را به اسلام و قرآن هدیه کردید من ان چنان در عشق شهادت میسوختم که سر از پا نمی شناختم ولی بایست مرا ببخشی و حلالم کنی.

پدر جان که بدون اجازه شما به جبهه رفتم پدر جان و مادر عزیزم امیدوارم که فرزندانتان را برای هدیه به الله آماده کنید و اما من از شهدا دیگر بالاتر نیستم بلکه حتی به گرد پای انها در عمل صالح نمی توانم برسم و دوست دارم پس از اینکه شهید گردیدم جسدم پیدا نشود و مانند شهدای دیگر قبر نداشته باشم و بی قرار باشم.

ولی این را بدانید از مردن در رختخواب ننگ داشتم و دارم و آرزومند که در میدان حق علیه باطل فدای راه قرآن و اسلام شوم و این از آرزوی من است و از شما میخواهم در تقوا و انجام عمل صالح از یکدیگر سبقت بگیرید و بیشتر عبادت کنید و نماز جمعه را یک نماز عادی نشمارید و بیشتر به دعای کمیل و نماز جمعه بروید.

و سلام مرا به برادر رستگاری برسانید و به ایشان بگوئید بیشتر امام را دعا کنند و توجه داشته باشید و شرکانی چون شرق و غرب ایستاده و امروز روزی استکه بسادگی میتوان حق را از باطل شناخت و من با تمامی ایادی شوروی ، فرانسه، آمریکا، ژاپن، انگلیس صدام اتمام حجت میکنم و بگوششان میرسانم دیگر کارشان تمام است.

و من با آغوش باز به استقبال شهادت میروم و من کوچکتر از آنم که بتوانم خدمت به اسلام کنم و فقط یک بدن ناتوان و ضعیف که میخواهم این بدن را به الله تقدیم کنم که با خون من افکار فاسد بعضی از اشخاص باز شود و از شما میخواهم در مقابل لیبرالها ملی گراها. فدائی ها ، مجادهای ، توده ای ها با یاری از خدا با تمام قدرت ایستادگی کنید و امام و پیروزی اسلام را دعا کنید و از خدا در برقراری حکومت اسلامی در عراق یاری بخواهید و پدر و مادر بدهید دو سال نماز و روزه برای من بخوانید و از برادرم غلام می خواهم که جای مرا در مسجد پر کند و بیشتر به درسهایش برسد و امام را دعا کند. والسلام علیکم و رحمته الله و برکاته.

منبع: مرکز اسناد اداره کل بنیاد شهید شهرستان های استان تهران
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده