شهید علی "حسین رضایی" گفت :انتظارم از مسلمانان خداشناس و پدر و مادرم اين است كه اين چند كلمه عفونامه را به دست همه آنهائي كه به حقير گاهي نگرانيهائي داشته اند بدهندتا مرا مورد عفو و رحمت خويش قرار دهند.
دلنوشته شهید علی حسین رضایی: مادرم! تو از تبار فاطمه ای!  قطره اي اشك از چشمانت سرازير نكن


نوید شاهد: شهید علی حسین رضایی در سال 1340 در روستای مزدک چشم به جهان گشود وی در یکمفروردین سال 61 در منطقه دشت عباس شربت شهادت را نوشید.پیکر پاکش را در زادگاهش به خاک سپردند

مروری کوتاه بر وصیتنامه شهید:

بسم الله الرحمن الرحيم

سلام بر پدر بزرگوارم و درود بر مادر مهربانم و جانم نثار برادرانم و خواهران عزيزم و درود سراپا حقيقت نثار اهل روستايم و قلبم به صدميليون نثار وطن پرستان و خداشناسان ايران باد .در اين مكان مقدس كه شبها با چشمانم محيط مقدس ايران عزيزم را پاس مي دهم و انگشتم بر روي مسلسل آماده جهاد در راه خداست ايمانم به محمد )ص (همچون كوهي استوار است گوئي چون شير مي خروشم و چون اقيانوس مي جوشم تا از صداي ايمان تفنگم در راه خدا و از خروش وطن پرستيم در حفظ ايران جمعي كفر و خدانشناس را به جهنم فرستم


دلنوشته شهید علی حسین رضایی: مادرم! تو از تبار فاطمه ای!  قطره اي اشك از چشمانت سرازير نكن


دلنوشته شهید علی حسین رضایی: مادرم! تو از تبار فاطمه ای!  قطره اي اشك از چشمانت سرازير نكن .

سخنی با مادر مهربان:

مادرم تو از تبار فاطمه و زينبي كوشا باش تا نژاد و نتيجه ات به ائمه اطهار به صلاح خدا باشد فرزنداني را در آغوش پر محبت خويش كبيرنما كه كبير شده قرآن و محمد(ص) باشند اگر كشته شدم قطره اي اشك از چشمانت سرازير نكن و تنها خدا را سپاس كن و شوق و ذوق را در قلبت نثار گريه كن زيرا تو همانند مادران كفار نبوده و فرزندت در راه خدا شهيد شده است.

کوتاه سخنی با پدر:

پدرم تو كه گاهي فرزندت را نصيحت مي نمودي آگاه باش كه خودم را مفروض تو مي دانم تو زحمات فراموش نشدني به پايم كشيدي و به سپاه حسين ملحقم ساختي درود خدا نثارت باد.

 برادرانم شما مرا دوست مي داشتيد نگرانم نمي نموديد براي شما آرزوي كمال و معرفت طلب مي نمايم.به بهداشت و روان من اشتغال داشتيد مرا براي سوء رفتارهايم عفو نمائيد تا با كوله باري قرض و دين شما به دنيا چشم نبندم .

همسايگان و اهالي مهربان روستايم شايد ترش رويي گاهي ظالمي بودم دست نياز عفو به شما دراز مي كنم از تقصيرم قلم عفو بكشيد و اي خاك مقدس ياسوج شايد گام من محكمتر از گامي در روي زمين مقدس بر تو سنگيني مي نمود تو را به سازنده ات مرا ببخش و اي رودخانه زادگاهم گاهي غسل خدا را در تو بجاي آوردم صحت غسلم را از خدايت طلب مي كنم.

انتظارم از مسلمانان خداشناس و پدر و مادرم اين است كه اين چند كلمه عفونامه را به دست همه آنهائي كه به حقير گاهي نگرانيهائي داشته اند بدهندتا مرا مورد عفو و رحمت خويش قرار دهند.

والسلام عليكم

منبع : بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده