خاطرات رزمنده کرمانشاهی/ قسمت 6؛
نوید شاهد – " مصطفی محمدی" یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس کرمانشاهی است که در بخشی از خاطرات خود می‌گوید: «فرمانده محور گفت این پاسداران‌نما، جاسوس عراقی‌ها و عضو خلق عرب بوده و همدست هم داشته که دنبال آن ها می گردیم ،نزدیک مقر شما بی‌سیم از آنها کشف کردیم...»

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ "مصطفی محمدی" یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس کرمانشاهی است که خاطرات و لحظه‌های بی تکرار عشق و آتش و خون را در کتابی به نام" ریگ های داغ پاتاق" را در 60 قسمت گردآوری کرده در ادامه قسمت 6 تقدیم مخاطبان ارجمند می گردد:

شناسایی جاسوس عراق در خط مقدم

*حرکات مشکوک

همزمان با جابجایی نیروهای شادگان شخصی با لباس سبز پاسداری و آرم سپاه آمد و خود را عضوی از نیروهای سپاه شادگان معرفی کرد من هم به احترام لباسش او را در سنگر خودمان نگاه داشتم ولی مسئولیتی به اوندادم و او هم چیزی نگفت.
همیشه می رفت مانند بقیه نگهبانی می داد اما حرکاتش قدری مشکوک بود. مثلاً غذا و میوه فراوان مرتب به خط می‌آوردند او ولی او می‌رفت نان خشک می‌آورد می‌شست وگرم می کرد و می خورد و می گفت اسراف است یا مثلاً یک ماده شیمیایی زرد رنگ به وسیله گلوله خمپاره در گمرک خرمشهر آتش گرفت و چند روز خودش تنهایی می‌رفت و خاموش می‌کرد و می‌گفت مال بیت المال است.

*اینجا پاسدار نداریم

پس از مدتی یک روز که داخل مقر نشسته بودم از پنجره ی آن ساختمان دیدم فرمانده سپاه شادگان آمده دیداری با نیروهای شان داشته باشد به هر کدام دو هزار تومان هدیه داد آن فرد مشکوک نمی دانست من داخل ساختمان هستم دیدم یک لحظه به سرعت از پنجره فرار کرد و آرم سپاه را از روی لباسش کند تقریباً مطمئن شده بودم که این شخص مشکلی دارد. به فرمانده سپاه شادگان گفتم شما به آن پاسدار پول نمی‌دهید؟ گفت ما اینجا پاسدار نداریم و افراد ما همین هایی هستند که فهرست کرده ایم. ماوقع را دادم فرمانده محورگفت به محض اینکه برگشت بدون اینکه بفهمد به من اطلاع دهید.
 بعد از رفتن فرمانده سپاه پادگان آن فرد مشکوک برگشت و راجع به فرمانده سپاه شادگان صحبت کرد و گفت می خواستم ببینمش، کاری با او داشتم من بلافاصله فرمانده محور را مطلع کردم و پس از مدت کوتاهی چند نفر آمدند و آن شخص را دستگیر و همانجا او را خلع لباس کردند. بعد هم از طرف فرمانده محور آماده باش ۱۰۰صد درصد اعلام شد.
 نیروهای ستاد را هم آوردند خط، نزدیک غروب از طرف سپاه آبادان و خرمشهر تعداد زیادی پاسدار و بسیجی و تعدادی طلبه جوان که برای بازدید به خرمشهر آمده بودند آوردند و مستقر کردند.
 *پاسداران نما جاسوس
فرمانده محور گفت این پاسداران نما جاسوس عراقی ها و عضو خلق عرب بوده و همدست هم داشته که دنبال آن ها می گردیم نزدیک مقر شما بی‌سیم از آنها کشف کردیم. تمام اطلاعات محور خرمشهر از قبیل تعداد نیرو، تجهیزات نظامی و مقر فرماندهی و مانند آن را به عراق داده و در صورت ادامه فعالیت این جاسوس به احتمال زیاد در کوتاه ترین مدت عراق مجدداً برای اشغال خرمشهر حمله می‌کرد همان شب خط مملو شده بود از نیروهای رزمنده و تا صبح دو بارآتش سختی روی نیروهای عراقی ریختیم. آخر شب تعدادی نیرو هم از اهواز آمد و صبح رفتند ولی تعدادی از آنها در خط ماندند. بعد از ۴ ماه و ۱۵ روز می‌خواستم پایانی بگیرم و بروم شهرستان از طرف سپاه خرمشهر به ما پیشنهاد دادند چند روز بروم مرخصی و سپس برگردم و به عضویت سپاه در آیم و مسئولیت مهم تری به ما بدهند ولی من نپذیرفتم گفتم دانش آموز هستم و باید برگردم.

انتهای پیام/
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده