نوید شاهد - شهید "بهمن درولی" خاطره‌ای از روزهای سخت جبهه و حفظ فاو بیان می‌کند. نوید شاهد خوزستان شما را به مطالعه بخشی از خاطرات دعوت می‌کند.

به گزارش نوید شاهد خوزستان،شهید بهمن درولی سال ۱۳۴۰ در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. پدرش ماشاءالله نام داشت. در سالهای ۶۲-۱۳۶۱ به عنوان دانشجوی رشته ریخته گری در دانشگاه علم و صنعت تهران پذیرفته شده بود. وی به عنوان یکی از مسئولین پذیرش سپاه، انجام وظیفه می‌کند و غیر از آن هیچ مسئولیتی نداشت اما با نزدیک شدن به وقت عملیات راهی جبهه می‌شد. سرانجام در بیستم خرداد ۱۳۶۵ پدافندی جبهه بندر فاو عراق (اروندرود) بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر وی را در زادگاهش در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به خاک سپردند.

متن خاطره:

به عقب آمدیم تجدید سازمان کردیم. شب ساعت ۲۰:۳۰ بچه‌ها جمع شدند میان نخل‌ها برای شهیدان سینه زنی کردیم ساعت ۲۲ فورا باید به طرف خط حرکت می‌کردیم، ساعت ۵:۳۰ صبح رسیدیم خط مقدم.

خط را از گروهان مالک تحویل گرفتیم، علیرضا نوری شهید شده بود شهادتش برایم سخت بود از هر جهت. خدایا چطور با مادرش برخورد کنم چه بگویم؟ قبل از شهادت دو بار زیارتش کرده بودم.

ساعت ۱۲:۳۰ بود دشمن پاتک کرد، همه را به خط فرستادیم، داشتم مهمات می بردم که حسین غیاثی آر پی جی برایم آورد و گفت: «تانکر آب زن! » اولین تانک را خودش زد ما هم مشغول شدیم.

حمید کیانی و همسنگرانش شهید شدند، محمود دوستانی مرا صدا زد و گفت: «بیا جنازه‌ها را برداریم.»

خدایا دل می‌خواست که حمید را نیم تنه از سنگر بیرون بکشد! چند درصد از برادر کوچکم مسعود ماپار جدا شدم که او هم شهید شد شهادتش عبرت انگیز بود.

شب را آنجا ماندیم تمام شب را خاکریز زدیم و بیدار ماندیم. حسین آمد و گفت: «آقای رفسنجانی گفته شما فاو را نگه دارید، ما با همین حفظ فاو کار جنگ را یکسره می‌کنیم.»

فرمانده عراقی پاتک دیروز طارق عزیز ملعون بود. خدا را هزار مرتبه شکر. فردا صبح حرکت کردیم و ظهر و مقر خودمان به عقب برگشتیم فرداشب حسین غیاثی را در روابط عمومی سپاه در شهر دیدم و خدا را هزار بار شکر کردم که  نمی‌خواهد خبر شهادت حسین غیاثی را به هم خانواده اش بدهم.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده