نوید شاهد - شهيد «على اكبرى» در وصيتنامه‌اش مى گويد:«من سرباز ایرانی می باشم و در راه آرمان اسلام و قرآن تا آنجا خون در رگهایم جاری می باشد برای دفاع از اسلام و نوامیس کشور عزیز خود همه تا جان بجان آفرین تسلیم نميكنم.» گزيده وصيت نامه اين شهيد بزرگوار را در نويد شاهد مازندران بخوانيد.
جان دادن در راه آرمان اسلام و قرآن
به گزارش نويد شاهد مازندران، شهيد على اكبرى پنجم خرداد 1333 در روستاى «جوراكلا» از توابع شهرستان محمودآباد به دنيا آمد. پدرش غلامرضا كشاورز بود و مادرش عمه جان نام داشت. تا پايان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و ديپلم گرفت. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت. هفتم مرداد 1360 در كرخه نور بر اثر اصابت تركش خمپاره به سينه شهيد شد. پيكر او در زادگاهش به خاك سپردند.

متن وصيتنامه شهيد:
بسم الله الرحمن الرحیم 
(من المومنین رجال صدقوا قوا عاهدالله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من تنظیر مابدلو تبدیلا)
آنان پای مردانی هستند که صادقانه با خدای خویش پیمان بسته اند بعضی از آنها به وعده خود عمل کردند و شهید شدند و بعضی دیگر درانتظارات شهادتند.

یک سرباز اسلام و سرباز روح الله سرباز ایران 
سرباز ایرانی می باشم و در راه آرمان اسلام و قرآن تا آنجا خون در رگهایم جاری می باشد برای دفاع از اسلام و نوامیس کشور عزیز خود همه تا جان بجان آفرین تسلیم نکنم، هرگز به هر قیمتی که شد نخواهم گذاشت. این دنیای نامه اعمال زشت را انجام داده ام امید آن دارم که با نثار خون خود در راه میهم اسلامی اعمال زشت مرا نادیده بگیری تو ای مادر در غم من گریان مباش بر خود فخر بفروش که چون من فرزندی تربیت کردی و در راه اسلام و میهن قربانی نموده ای.

تو ای پدر، هرگز مجلس ختمی بر پا مدار خرج ختم را برای جنگ زدگان و بیچارگان بفرست تا آنها کمی راحت تر به زندگی خود ادامه دهند و تو ای برادر و دوست در غم جامه سیاه بر تن مپوش چون من به سوی معبود خود می روم نزد کسی خواهم رفت که از همه کس عزیز تر است.

توای خواهر، صبور و بردبار باش چون او شیرزن و فداکار باش تو ای خواهر اگر طاقت مرگ یک برادر را ندارید چطور زینب کبری داغ حسین( ع) و برادرزاده ها را تحمل کرد.

اسلام و قرآن
اکنون عازم میدان نبرد هستم در این میدان که می دانم هرگز روی مبارکتان را نخواهم  دید و اگر باز گشتم بدانید که سعادت آنرا نداشتم که در راه قرآن و اسلام قربانی شوم خداوندا به اراده  و میل تو بود که دیده به دنیا گشودم و به اراده و میل تو بود که پای در صفحه نبرد حق بر باطل نهادم و به اراده و خواست تو بود که فدای اسلام و قرآن شوم پس چرا جزء شهیدان میهن و اسلام و قرآن شوق دیگری در سر دارم. نمی دانم که فردا در کجا میباشم شاید در جمع شهیدان اسلام و ایران عزیز باشد این نوید و مژده را بخود می دهم که ای جان خوش به حالت که در راه اسلام و میهن جان به جاندار جهان تسلیم خواهی کرد و تو ای قطره های خون من بر خود ببالیم که که از هر قطره استواریک لاله در ایران سبز خواهد شد و هر لاله تبدیل به یک سرباز خواهد شد که در راه اسلام و میهن خواهد جنگید، من برای آب نخواهم چون از آسمان آب فراوان می ریزد برای خاک نمی جنگم چون زمانی خاک ترا در بر خواهد گرفت پس جنگم برای اسلام و قرآن است. زیرا در لوح اسلام و قرآن است که مستضعفین جهان آزاد خواهند زیست. این آخرین کلمه را یک سرباز در هنگام جان دادن گفته است برای شما می نویسم که بر مزارم حک نمایید.
در این دنیایی که غم بر حال ما نمی گرید. ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشایی است.

وسلام علیکم و رحمت الله و برکاته 
تقدیم به خانواده ام تاریخ 24 اسفند 1359


منبع:مركزاسنادبنيادشهيدوامورايثارگران محمودآباد/



انتهاى پيام/
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده