نويد شاهد – رزمنده دلاور «مختار رضايى» در سال هاى جنگ با تحليلى كه از اوضاع و شرايط روز كشور به دست آورد، پى برد كه در چنين موقعيت حساسى واجب تر از حفظ ميهن و دفاع از انقلاب و ناموس چیزی نیست. گزيده زندگينامه اين شهيد بزرگوار را در نويد شاهد مازندران بخوانيد.

در موقعيت حساس چيزى واجب تر از حفظ ميهن و دفاع از انقلاب نيست

به گزارش نويد شاهد مازندران، مختار رضايى يكم فروردين 1338 در روستاى «پيته نو» از توابع شهرستان بهشهر چشم به جهان گشود. پدرش صادق و مادرش آسيه نام داشت.

مختار دوره ابتدايى را با موفقيت در زادگاهش سپرى كرد و سپس جهت كمك به خانواده در تأمين معاش و رسيدگى به زمين هاى كشاورزى قادر به ادامه تحصيل نشد.

برادرش در مورد خصوصيات اخلاقيش مى گويد:
«در رفتار و گفتار هميشه ادب و احترام را نسبت به بزرگ ترها رعایت مى كرد. كوچك ترين بى حرمتى نسبت به پدر و مادر انجام نمی داد. صداقت و متانت اش، او را بين افراد روستا محبوب كرده بود.»

مختار که تربیت شده یک پدر روحانی بود، در ادای واجبات و مستحبات می کوشید و از انجام محرمات دوری می کرد. با قرآن هم مانوس بود و در عمل به فرامین آن کوشا. وی در سال هاى پيروزى انقلاب با مردم بهشهر و شهرهاى اطراف براى سركوبى رژيم پهلوى همگام و همراه شده بود و در تظاهرات شركت كرد.

او در سال 1358 با راحله موسوى ازدواج كرد. ظفر، صفيه، نواب و محبوبه حاصل این پیوند مبارک هستند.
همسرش مى گويد: «همیشه با مدیریت و کوشش سعی می کرد مشکلات زندگی را بر طرف کند.هیچ وقت هم درباره آنها با من حرف نمی زد که ناراحت شوم. حتی در حل گرفتاری های مردم هم تلاش می کرد.»

موقعيت حساس

مختار در سال هاى جنگ با تحليلى كه از اوضاع و شرايط روز كشور به دست آورد، پى برد كه در چنين موقعيت حساسى واجب تر از حفظ ميهن و دفاع از انقلاب و ناموس چیزی نیست. كشورى كه براى بيرون كشيدن آن از دست بيگانگان همراه ديگر جوانان، بارها به خيابان ها آمدند و فرياد زدند و خطر كشته شدن در مقابل رژيم وابسته پهلوى را به جان خريدند. وی بعد از اين فكر و بررسى ها به سپاه بهشهر رفت و براى اعزام اسم نويسى كرد. او از سال 1364 الی 1365 بارها داوطلبانه به عنوان راننده راهی مریوان شد.

پدرش مى گويد:«وقتی به مرخصی می آمد، با وجود داشتن زن و بچه، دو یا سه روزه بر می گشت. من به او می گفتم: دیر می آیی و زود می روی؟ می گفت: انقلاب به ما نیاز دارد. یک بار گفتم: شنیدم که در جبهه هر ماموریتی به تو می دهند، داوطلبانه قبول می کنی؟ پسر جان، دشمن را سبک نشمار و بی احتیاطی نکن. گفت: اگر خدا بخواهد، آدم در باران شدید هم خیس نمی شود.»

نحوه شهادت

این رزمنده دلیر چند بار از طرف سپاه در جبهه جنوب عهده دار سمت مسئول واحد موتورى بود. وی 9 ماه به سپاه چابهار اعزام گرديد. وى در 18 تیر ماه سال 1369 نیز در حين آموزش دريايى در این منطقه بر اثر اصابت موج دريا به داخل قايق دچار ضربه مغزى و به بيمارستان سيناى چابهار و سپس بيمارستان بقية الله (عج) تهران انتقال داده شد.
سرانجام در 20 تیر ماه 1369 در بيمارستان بقية الله (عج) تهران به درجه والای شهادت نایل آمد و در گلزار شهداى سفيد چاه به خاك سپرده شد. روحش شاد.

 

انتهاى پيام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده