على انتقامى اوريمى در سال 1360 به سمت مربی تاکتیک لشکر 25 کربلا انتصاب یافت.

على مربی تاکتیک لشکر 25 کربلا شد

نويد شاهد مازندران، على انتقامى اوريمى بيست وهشتم اسفند 1340 در روستاى اوريم از توابع شهرستان سوادكوه به دنيا آمد. پدرش غضنفر و مادرش زهرا نام داشت.
علی از 7 تا 9 سالگى را در زادگاهش به تحصيل پرداخت؛ اما سه سال آخر دوره ابتدايى را در روستاى «اوريم» رودبار ادامه داد. سپس، بعد از پايان مقطع راهنمايى، موفق به اخذ مدرك ديپلم تجربى در پل سفيد شد.
این فرزند نیک سیرت که پرورش یافته یک تربیت دینی بود، همواره در ادای فرائض واجب و مستحب اهتمامی خاص داشت. قرآن، این مصحف روح بخش را نیز پیوسته به گوش جان می سپرد و در عمل به فرامین آن، کوشا بود.
در بيان ارادت و توسل وی به ائمه(ع)، همين بس كه در ايّام محرم با حضور در تكايا، به مرثیه خوانی می پرداخت.
اخلاق و رفتارش بين برادران و خواهران، نمونه بود. در مقابل پدر و مادرمان، دو زانو مى نشست و هرگز با آنها تندى نمىكرد.
بنا به گفته خانواده، «در ماه محرم يكى از سال ها، پيرمردى را دید كه از شدت برف و سرما، نمى ‌توانست به مسجد برود. از این رو، او را روی دوش خود گذاشت و به مسجد برد و بعد از اتمام عزادارى، وی را به منزلش برگرداند.»

فعاليت هاى انقلابى
در آغازين روزهاى انقلاب، علی نیز تحت تاثیر اندیشه امام خمينى(ره) و شهيد مطهرى، به جمع مردم مبارز ايران پيوست و با توزیع اعلاميه و كتاب‌های امام، به فعاليت هاى سياسى روی آورد.
با ظهور انقلاب و تشکیل انجمن اسلامی و بسیج، به عضویت این نهادهای مردمی در آمد و در راستای تحقق دستاوردهای انقلاب، مشغول به خدمت شد.

على در 25 دى 1360 جامه پاسدارى را به تن كرد و بعد از طى دوره آموزش نُه ماهه در پادگان «المهدى» چالوس، به عنوان مربى تاكتيك نظامى به ادای تکلیف پرداخت.
در سال 1362 نیز، به سمت مربی تاکتیک لشکر 25 کربلا انتصاب یافت.
او همچنين، در کسوت مربى نقشه خوانى و جانشين واحد آموزش نظامى لشكر 25 كربلا نیز، خدمات ارزنده‌ای از خود ارائه نمود.

روایتی از «رقيه انتقامى» درباره همسرش؛ «تا موقع شهادت، نمى دانستم كه چه مسئوليتى دارد. بعد از شهادتش، از دوستانش شنيدم که او چه کاره بوده است. گاهى كه سوال مى كردم: چه مسئوليتى دارى؟ مى گفت: همه ما خدمتگزار نظام، خادم امام حسين(ع) و امام زمان(عج) هستيم.»
شوق حضور در جمع رزمندگان و دفاع از كشور، به گونه اى در وجود على نمايان بود كه يكى، دو روز از مرخصی نگذشته، دلش هوايی جبهه می شد و مى گفت: «بچه ها آنجا تنها هستند. ما نبايد سنگرها را خالى بگذاريم.»

سوغاتى از كربلا
بانو رقیه در ادامه، از آخرین دیدار با همسرش چنین سخن می گويد: «موقع رفتن، حالت معنوى خاصی داشت. «سميه» كه در آن زمان سه ساله بود، گفت: بابا! حالا كه اين قدر چهره زيبا پيدا كردى، كجا مى خواهى بروى؟ كربلا؟ گفت: بله! گفت: برايمان سوغاتى چه مى آورى؟ گفت: چشم! سوغات شما هم به جاى خود! بعد از شهادت على، يكى از دوستانش با پوكه‌ ها کاردستی درست کرد و آنرا براى سميه آورد. گفت: اين ها را بابا درست كرده بود و ميخواست براى تو سوغاتى بياورد.»
از ایشان سه فرزند به نام های سمیه، عباس و زینب به یادگار مانده است.

سرانجام علی در 23 دى 1365 در گرماگرم عمليات كربلاى 5 در شلمچه، به ضيافت معبود شتافت. پیکر پاکش نیز چهار روز بعد، با بدرقه اهالى ولايى سوادكوه، در گلزار شهداى پل سفيد به خاك سپرده شد.

 

انتهاى پيام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده