نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - شفاهى
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید "اردشیر برخورداری" در خاطراتی از فرزند شهیدش گفت: «شش ماه به سربازی رفت و گمنام شد. هر اسیری آمد من قاب عکس شهید را برمی داشتم و به بهانه ای به خانه اسرا می رفتم و سراغ گمشده ام را می گرفتم.»
کد خبر: ۵۵۸۵۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۴

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید "ابراهیم داود آبادی" در خاطراتی از فرزند شهیدش گفت:«ابرهیم خیلی با دیانت و اهل نماز و روزه بود. روزی به اتاق رفته بود و در را روی خودش را بسته بود وقتی داخل رفتم گفت مادر میخواهم وصیت نامه بنویسم. و وقتی من گفتم ان شالله داماد بشوی تو جوان هستی. از من خواست که جز شهادت برای او دعای دیگری نکنم.»
کد خبر: ۵۵۸۵۵۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۸

خاطرات شفاهی جانباز تقی تنها؛
جانباز 70 درصد تقی تنها در خاطراتی از شلمچه گفت: «همسنگرم شهید مرتضی یاری مورد اصابت خمپاره قرار گرفته بود و طلب آب می کرد. فردی که برای آب رفت او را هم زدند و هر دو پایش قطع گردید. سپس من راهی شدم که من هم آسیب دیدم.»
کد خبر: ۵۵۸۵۵۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۸

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «محمد دهقانی سیاهکی» می‌گوید: «کسانی که شهید را می‌شناسند، اسمش را پلنگ گذاشته بودند. در ایام شهادت امام علی(ع) و ماه رمضان بود که شهید با لب تشنه به شهادت رسید. شهید همیشه می‌گفت از خدا بخواهید به جای ثروت، مرگ با عزت نصیبتان کند.»
کد خبر: ۵۵۸۵۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۹

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «محمد امامدادی» می‌گوید: «شهید خیلی آدم مومن و متدینی بود. یک آدم ساده روستایی بود ولی در همه‌ی کارها وارد بود. پیش نماز مسجد بود و همیشه دعای کمیل می‌خواند. دوست دارم دوباره ببینمش.»
کد خبر: ۵۵۸۵۱۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۲

روایتی شنیدنی از جانباز و آزاده «کرمعلی کاظمی»
جانباز و آزاده «کرمعلی کاظمی»، می‌گوید: سال 1366 در عملیات والفجر 10 از ناحیه چشم، ریه و اعصاب و پوست شیمیایی شدم. جزء نیروهای پشتیبانی بودم به ما گفتند که عراق به سمت روستاها و شهرهای غربی پیش روی کرده و باید برای نجات مردم هر چه سریعتر اقدام کنید خودمان را به روستاها رساندیم و خدا رو شکر دو هزار نفر از مردم را نجات دادیم و در نهایت خودمان اسیر شدیم.
کد خبر: ۵۵۸۴۷۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۰

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «محمود جعفری حاجی‌آبادی» می‌گوید: «شهید از نظر اخلاقی خیلی خوب بود. همسرم از شهدای فراجا است و در درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر به شهادت رسیدند. همیشه می‌گفت سعی کنید مواظب بچه‌هایتان باشید که سمت مواد مخدر نروند و به کارهای خلاف کشیده نشوند.»
کد خبر: ۵۵۸۴۴۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۹

خاطره‌نگاری والدین شهدا
«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با والدین گرامی شهید «احمد امیری قریه علی» به مصاحبه پرداخته است. پدر این شهید بزرگوار چنین روایت می‌کند: «همرزمان فرزندم آمدند و فرزند من مفقود شد. اسرا آمدند و خبری از فرزندم نشد. پس از 11 سال انتظار پیکر فرزندم را آوردند.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۵۸۴۱۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۸

گفتگوی تصویری با جانباز کرمانشاهی«ایرج مظفری کیا»
جانباز کرمانشاهی«ایرج مظفری کیا»، می‌گوید: تاریخ هشتم آبان 1360 در منطقه کردستان در درگیری با دمکرات ها از ناحیه هر دو پا مجروح شدم. من هیچگاه از مجروحیتم ناراحت نشدم و پشیمان نیستم جانبازی افتخار بزرگی است که نصیب من هم شد.
کد خبر: ۵۵۸۳۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۷

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «علی‌اصغر جعفری لاری» می‌گوید: «هنوز بعد از 30 سال یاد شهید که می‌افتم غصه می‌خورم، خیلی برایم سخت است، بدترین اتفاق زندگی‌ام بود. مردم قدر این آزادی و راحتی که دارند را بدانند. این خون‌هایی که ریخته شده هر کدامشان یک شخصیت وصف نشدنی بودند.»
کد خبر: ۵۵۸۳۷۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۷

گفتگوی تصویری با جانبازشیمیایی«علی صیدی»
جانباز شیمیایی «علی صیدی»، می‌گوید: در تاریخ 31 تیرماه 1362 به عضویت سپاه پاسداران درآمدم. چندین بار تا سال 67 مجروح و آخرین بار در منطقه بابایادگار شیمیایی شدم. مدتی در منزل استراحت کردم همین که متوجه شدم عملیات عراق در نقطه مرزی کشور در حال انجام است طاقت دیدن پیشروی آنها را به خاک ایران نداشتم و دوباره به دفاع از وطنم پرداختم.
کد خبر: ۵۵۸۳۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۶

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «عبادالله آتش‌جامه» می‌گوید: «شهید به علت مجروحیتی که داشت روده‌هاشو برداشته بودن، پزشکش می‌گفت شهید 30 سانت بیشتر روده ندارد و ما باید هر 5 دقیقه پانسمان شکمش را عوض می‌کردیم ولی با این حال هیچوقت گله و شکایت نمی‌کرد، خیلی به زندگی امیدوار بود و همیشه از راهی که رفته بود خوشحال بود.»
کد خبر: ۵۵۸۲۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۵

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «حسین نکویی» می‌گوید: «شهید سال 1362 به جبهه رفت. وقت نکرد وصیت‌نامه بنویسد فقط یک نوشته داد که روی آن نوشته بود جان تو جان بچه‌ها. گفت بعد از 6 ماه از اهواز برمی‌گردد ولی نیامد تا اینکه بعد از 2 سال، شناسنامه‌ و لباسش را برایم آوردند.»
کد خبر: ۵۵۸۱۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۹

گفتگوی تصویری با جانباز و آزاده کرمانشاهی«روح اله جاسمی»
«روح‌اله‌جاسمی»،‌ می‌گوید: دوم مهرماه 1359 حمله سراسری دشمن بعثی آغاز شد و ناخودآگاه متوجه شدیم که دشمن به کشور هجوم آورده است. ما را به منطقه دشت ذهاب انتقال دادند. آمادگی جنگ را نداشتیم که در نهایت تعدادی از ما اسیر و تعدادی هم شهید شدند. من به مدت 10 اسیر بعثی‌ها بودم و با سر‌بلندی به ایران بازگشتیم.
کد خبر: ۵۵۸۱۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۸

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «یعقوب آرامش» می‌گوید: «شهید برای من یک معلم بود. انسان خیلی بخشنده‌ای بود، به یتیمان و خانواده‌های نیازمند کمک می‌کرد. مانند یک استاد اخلاق بود. شهید به من گفت: «برای من نذر نکن که برگردم، دعا کن من به آرزویم که شهادت است برسم.»»
کد خبر: ۵۵۷۹۹۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۴

گفتگوی تصویری با جانباز «کیومرث شهبازی راد»
«کیومرث شهبازی راد» می‌گوید: در حین انجام عملیات بودیم که به یکباره دشمن ما را دید مجبور شدیم جایی پناه بگیریم همرزمانم وارد سنگر شدند و من هم مشغول تعمیر یکی از خودروها شدم دشمن اطراف ما را به خمپاره بست برای اینکه متوجه من نشود زیر خودرو رفتم همین که خواستم از زیر خودرو شروع به تعمیر کنم یک خمپاره نزدیک من منفجر و همانجا مجروح شدم.
کد خبر: ۵۵۷۸۹۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۳۰

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «موسی آشوری» می‌گوید: «من و شهید به هم علاقه زیادی داشتیم، هر چند که اون بیشتر به من علاقه داشت. وقتی که کشورمان تهدید می‌شود باید از آن دفاع کنیم، برای همین مانع رفتنش به جبهه نشدم و زمانی که خدمت سربازی‌اش را تمام کرد از طرف بسیج به جبهه اعزام شد.»
کد خبر: ۵۵۷۸۶۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۹

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «محمد گلزاری» می‌گوید: «شهید خیلی مردم‌دار بود و اخلاق خوبی داشت. همراه برادرش به جبهه رفت، هر دوی آنها داخل یک تانک بودند که خمپاره می‌زنند و هر دو برادر با هم شهید می‌شوند.»
کد خبر: ۵۵۷۸۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۶

خاطرات شفاهی جانبازان؛
«احمد بهزادی» جانباز ۶۰ درصد جنگ تحمیلی می‌گوید: «شب عملیات دارخوین بود که با رزمندگان دور هم جمع شده بودیم و نیت کردیم که اگر فاو و ام‌القصر را تصرف کردیم، همین جمع سینه‌خیز به کربلا برویم، اگر جنگ تمام شد، باز با همین جمع می‌رویم. تعدادی از رزمندگان در همان عملیات به شهادت رسیدند و چون قول داده بودیم همه با هم برویم، این آرزوی دیرینه را در دل دارم و هر ساله بی‌تاب رفتن به کربلا هستم.»
کد خبر: ۵۵۷۷۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۲

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «محمد ملاح» می‌گوید: «بار اول که برای جبهه نام‌نویسی کرد به جبهه نفرستادنش که شهید ناراحت شد و به خانه آمد با اصرار زیاد بالاخره شهید را به جبهه فرستادند. تو عملیات بیت‌المقدس با رمز علی بن ابی طالب مفقودالاثر شد. ما برای شهادت آماده بودیم، این‌ها خواست خداوند است.»
کد خبر: ۵۵۷۷۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۱