نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - کتاب هفت در شش
برگی از خاطرات؛
«آقاجون با رفتنم به جبهه مخالفت کرد و گفت ما ندیده‌ایم دختر‌ها به جبهه بروند و عزیز نیز حرف پدر را تأیید کرد. من مدام گریه می‌کردم و می‌گفتم این‌همه آدم رفته و برگشته‌اند من هم برمی‌گردم وقتی سکوتشان را دیدم افزودم: من دوره‌اش را دیده‌ام حیف است که نروم! می‌خواهم به کشورم خدمت کنم ...» ادامه این خاطره از زبان «مریم قزوینی» از زنان امدادگر استان قزوین را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۸۲۶۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۲

برگی از خاطرات همسر شهید «خسرو وفایی»
«مادربزرگی که بسیار مؤمن و باخدا بود و در طول این مدت به اندازه یک عمر به من محبت کرد و خیلی از مسائل اخلاقی و دینی را به من آموخت. در آن ایام به یاد ندارم شبی سر بر بالین گذاشته باشم و نمازمان را با هم نخوانده باشیم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همسر شهید «خسرو وفایی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۵۸۲۵۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۲

برگی از خاطرات؛
«فرد مسلمانی که از تاریخ اسلام بی‌خبر باشد و از وقایع آن عبرت نگیرد هرگز نخواهد توانست که به اسلام و مسلمین کمک و یاری بدهد و دین را در مسیر صحیح خویش یاری نماید ...» ادامه این خاطره از شهید ترور معلم «قدرت‌الله چگینی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۸۲۳۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۰

کتاب «مثل خورشید» به اهتمام «بهزاد پودات» و با حمایت کنگره سرداران شهید و شهدای استان هرمزگان گردآوری و تالیف شده است که به صورت نگاهی به زندگی غواص شهید «خورشید خادمی ماشاری» می‌باشد.
کد خبر: ۵۵۸۲۳۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۰

«من ندیدم حتی یک ذره نان خشک از منزل حاج‌آقا بیرون ریخته شود و یا برای یک‌بار هم ندیدم که غذای اضافی و مانده است و منزل حاج‌آقا بیرون ریخته شود ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۸۲۲۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۰

«مدتی می‌شد که عضو سپاه شده بود و در بهداری کار می‌کرد پیش من آمد و از من خواست که با خانم بابایی صحبت کنم تا اگر راضی است با هم ازدواج کنند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «محسن بلندیان» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۵۸۲۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۰

برگرفته از نامه‌های دانش‌آموزان به شهدا؛
«بی‌شک و بی‌تردید من خود تسلیم این همه بزرگی هستم. خداوند خود در خلقت شما در شگفت است. شما که جان خود را که بزرگ‌ترین چیز در وجود آدمی است مانند پر کاهی بر عرصه‌ی پرواز گذاشتید ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۸۱۹۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۹

کتاب «میاندار» روایتی از «حاج محمد طالبی» نشان‌دارِ نشانِ فتح از دست مقام معظم رهبری(مدظله) به قلم «احمد مصطفایی» روانه بازار کتاب شد.
کد خبر: ۵۵۸۱۸۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۹

«اگر فرمانده محور سؤال می‌کرد راه یا محور باز است؟ می‌گفت اول من رد بشوم اگر مین یا مانع دیگری نبود بعد بچه‌ها را ببرید ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «مسیب مرادی‌کشمرزی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۵۸۱۷۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۹

برگرفته از نامه‌های دفاع مقدس؛
«بهرام جان همان‌طوری که آرزو داشتم شده، و در جای خیلی خوبی در یکی از کمینگاه‌های هورالعظیم قرار گرفته‌ایم. به همه بگو هر که دارد هوس کرببلا بسم‌الله ...» این نامه رزمنده کامبیز فتحی‌لوشانی طی دوران دفاع مقدس به بهرامعلی نصیری را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۸۱۶۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۹

آیین رونمایی از کتاب «دایی»، خاطرات رزمنده ایثارگر «علی یحیی پور» در شهرستان قائمشهر استان مازندران برگزار شد.
کد خبر: ۵۵۸۱۳۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۸

یادواره شهدای هشت سال دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم برگزار می‌شود.
کد خبر: ۵۵۸۰۷۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۶

برگی از خاطرات؛
«بعدازظهر بود و زنگ آخر و آن هم امتحان ریاضی. خانم معلم برگه‌های امتحانی را پخش کرده بود و دانش‌آموزان هم مشغول نوشتن امتحان بودند که یک‌دفعه صدای بوق‌های طولانی ماشین فضا را پر کرد صدای بوق، بوق ماشین‌ها سکوت کلاس را به‌هم زد بعضی از بچه‌ها با هیجان از جایشان بلند شدند و گفتند عروس می‌برند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات «صغری بهرامی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۵۷۹۲۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۱

برگی از خاطرات زنان امدادگر قزوین؛
«به منزل که رسیدم شروع کردم به بحث درباره‌ جنگ و اینکه هر کسی باید وظیفه‌اش را در قبال آن به‌درستی انجام دهد و در نهایت بحث را به این رساندم که من هم کمک‌های اولیه بلدم و شاید بتوانم در جیب مؤثر باشم. نن‌جون هاج و واج من را نگاه می‌کرد و کم‌کم داشت به قصد و غرض من از این حرف‌ها پی می‌برد ...» ادامه این خاطره از زبان «طاهره طاهری‌ها» یکی از زنان امدادگر استان قزوین را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۷۸۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۸

«ماه محرم در مرداد ماه یعنی اوج گرما بود. مزدوران عراقی به اسرا اجازه عزاداری نمی‌دادند اما یک روز با اصرار به آن‌ها گفتند که آزاد هستید عزاداری کنید. بعد از عزاداری این مزدوران به یک باره وارد محوطه شده اسرا را بی‌رحمانه می‌زدند و مسخره می‌کردند ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۷۸۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۸

کتاب «زمین را شمع بکش»خاطرات و حکایت ستوان دوم «خسرو وفایی» از خدمت صادقانه در ارتش و هشت سال دفاع مقدس اثر «شمسی وفایی» نویسنده کرمانشاهی روانه بازار کتاب شد.
کد خبر: ۵۵۷۸۳۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۸

برگی از خاطرات شهید «میوه‌چین»؛
«علی در دوره‌ای که مسئولیت آموزش داوطلبانه عازم جبهه را برعهده داشت همیشه بعد از پایان هر دوره آموزشی می‌گفت الان حس و حال خاصی دارم و احساس می‌کنم افراد را در حین آموزش به‌علت سخت‌گیری و دقت در کار رنجانده‌ام ...» ادامه این خاطره از شهید «علی میوه‌‏چین» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۷۸۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۷

کتاب «رودی که دریا شد» به اهتمام «بهزاد پودات» و با حمایت کنگره سرداران شهید و شهدای استان هرمزگان گردآوری و تالیف شده است که به صورت خاطراتی از زندگی و فعالیت های سردار شهید حاج علی حاجبی می‌باشد.
کد خبر: ۵۵۷۸۰۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۶

برگرفته از داستان طنز دفاع مقدس؛
«هم قسم شده بودیم تا شهید نشدیم از خط برنگردیم عقب. چند ماه اول در هر عملیاتی که شرکت می‌کردیم، هر ۱۵ نفرمان صحیح و سالم برمی‌گشتیم. حتی کوچکترین خراشی هم برنمی‌داشتیم. رویمان نمی‌شد سرمان را بالا بگیریم از خجالت ...» آنچه می‌خوانید گزیده‌ای از داستان طنز دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۵۷۸۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۶

در قسمتی از کتاب «ماندگاران» که مجموعه نفیس ۵۰ عکس و خاطره مرتبط با شهدای استان قزوین است، می‌خوانید: «شهید احمد الهیاری فرمانده گردان بود و من هم جانشین ایشان. او دقیقا فهمیده بود که این سفر، سفر آخرش است. در آرامش کامل نشسته و در حال نوشتن وصیت‌نامه است».
کد خبر: ۵۵۷۸۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۶