به مناسبت سالروز شهادت شهید «محمد خراسانی»، تصاویر این شهید گرانقدر برای علاقهمندان منتشر میشود.
کد خبر: ۵۶۲۲۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۳
قسمت سوم خاطرات شهید «محمد خراسانی»
برادر شهید «محمد خراسانی» نقل میکند: «محمد آخرین خاطرات شیرین کودکی را مرور کرد و مانند کسی که میخواهد به سفری دور برود، با من حرف زد. بین بچهها معروف بود که هر کس بخواهد شهید شود، نور بالا میزند. آن شب حال و هوای محمد حکایت از رفتن داشت.»
کد خبر: ۵۶۲۱۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۰
قسمت دوم خاطرات شهید «محمد خراسانی»
همرزم شهید «محمد خراسانی» نقل میکند: «گفت: برگزاری نمایشگاه شهید مهرابی با من. عکسهای شهدای گردان را جمع کرد و با ظرافتی خاص با سیم خاردار برای همه آنها قاب درست کرد. او با عشق به امام(ره) و شهدا از جان مایه گذاشت و نمایشگاهی دیدنی و زیبا برپا کرد.»
کد خبر: ۵۶۲۰۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۹
خاطرهای از شهید «محمد زعیمکار»
برادر شهید تعریف میکند: «آموزشگاه همه در مورد ارزش شهید و شهادت صحبت کردند. بدون اینکه نامی از کسی بُرده شود و از چند روز قبل گویا همه مردم محله خبر از شهادت شهید را داشتند و ...»
کد خبر: ۵۶۲۰۵۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۹
نوید شاهد استان هرمزگان زندگینامه شهید والامقام «محمد دوامی» را برای علاقمندان منتشر میکند.
کد خبر: ۵۶۲۰۴۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۹
قسمت نخست خاطرات شهید «محمد خراسانی»
همرزم شهید «محمد خراسانی» نقل میکند: «هاج و واج به چهره زیبایش که از اشک خیس شده بود، نگاه کردم. هر چند خواندن نماز شب چندان عجیب نبود، اما آن همه آموزش طاقتفرسا و خستگی مفرط دیگر حالی برای نماز نمیگذاشت؛ اما محمد آنقدر عاشق بود که لذت مناجات با خالق را با هیچچیز عوض نکرده بود.»
کد خبر: ۵۶۲۰۳۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۸
شهید «محمد خراسانی» در وصیتنامهاش مینویسد: «با روحانیت دست به دست بدهید، این را بدانید که هیچ دشمنی در مقابل شما هیچ غلطی نمیتواند بکند و تا آخرین قطره خون خود در راه اسلام و قرآن جان فدا کنید.»
کد خبر: ۵۶۲۰۲۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۸
دوست شهید «محمد خراسانی» نقل میکند: «محمد کولهبارش را بست و عازم جبههها شد. وقتی به شهادت رسید، بهترین امتیاز را کسب کرد و با تأسی از مولایش حسین(ع) و لبیک به ندای «هل من ناصر ینصرنی» او پیروز دو سرا گردید.»
کد خبر: ۵۶۲۰۲۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۸
دستنوشته به جا مانده از شهید «محمد احترامی سرخایی»
دستنوشته شهید گرانقدر «محمد احترامی سرخایی» برای علاقهمندان منتشر میشود. وی در نامهای به خانوادهاش مینویسد: «پدرجان چیزی دیگر به پایان ماموریت نمانده ولی همان طور که میدانید از وقتی که از عملیات برگشتیم همین طور آماده باشیم و انشاءالله به همین زودی عملیات شروع میشود و به یاری خدا این آخرین حمله باشد و دیدار ما در کربلا باشد.»
کد خبر: ۵۶۲۰۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۸
شهید "محمد جانی" در تیرماه سال 1360 به خدمت مقدس سربازی اعزام و پس از طی آموزش در تیپ 55 هوابرد شیراز مشغول به خدمت شد. برای ادامه خدمت به منطقه جنوب منتقل و در سال دوم جنگ تحمیلی هنگامی که به عنوان تک تیرانداز در منطقه سوسنگرد از مردم قهرمان خوزستان به دفاع مشغول بود، در هفتم دی ماه 1360 به درجه رفیع شهادت نائل شد.
کد خبر: ۵۶۱۹۲۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۶
شهید دانشور:
در وصیتنامه شهید محمد دانشور نوشته شده است: از کسانى که قلبشان خالى از مهر و محبت به امام و انقلاب است خواهش مىکنم با حضور در مزارم عذابم ندهند.
کد خبر: ۵۶۱۸۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۶
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «محمد کارگر» میگوید: «قبل از اینکه شهید به شهادت برسد، همرزمش بهش اطلاع میدهد که تیراندازی شده است و تا شهید متوجه میشود تیر به گلویش اصابت میکند. همرزم شهید گفت زمانی که شهید به شهادت رسید بوی خوشی از پیکرش به مشام میرسید...»
کد خبر: ۵۶۱۷۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۳
خاطرات شفاهی مادران شهدا؛
مادر شهید «محمد غیاثی پور» در خاطره از فرزند شهیدش گفت: «محمد 13 ساله بود که جنگ شد. پدرش افسوس میخورد که چرا جوانی ندارم که راهی جبهه کنم. محمد با شنیدن حرف پدر گفت پدر جان پس من جوانت نیستم! اگر چه سنم کم است اما من آرزوی تو را برآورده می کنم.»
کد خبر: ۵۶۱۶۸۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۰۸
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
پدر شهید "محمد علی نائینی" در خاطراتی از فرزند شهیدش گفت: «روزی عالمی به روستا آمد و بعد از اینکه محمدعلی به موعظه های او گوش داد به خانه آمد و از من خواست به جبهه برود و من هم مانع رفتنش نشدم.»
کد خبر: ۵۶۱۶۷۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۰۲
مادر شهید غریب در اسارت «محمد درویشزاده»:
«پسرم مدام در راهپیماییها بود، نگرانش بودم. یک بار داخل اتاق گذاشتم و در را بستم، اما یواشکی در اتاق را باز میکرد و خودش را به راهپیماییها میرساند تا در بین جمعیت علیه رژیم شاهنشاهی شعار دهد. یک بار نیروهای ساواک به دنبالش افتاده بودند و خودش را در یک خانه پناه داده بود زنگ زد به من و گفت مادر نگران نباش من از دست نیروهای ساواک فرار کرده و داخل یک خانه هستم ...» آنچه میخوانید ناگفتههای مادر شهید غریب در اسارت، «محمد درویشزاده» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۶۱۶۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۰
خاطرهای از شهید «محمد اکبری بیژنآباد»
برادر شهید تعریف میکند: «وقتی که محمد موقع اعزام سربازیاش بود سفارشات زیادی میکرد که مبادا پدر و مادر را اذیت کنم و بسیار مواظبشان باشم تا این که...»
کد خبر: ۵۶۱۶۰۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۰
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «محمد صادقراه بهمنی» میگوید: «زمانی که انقلاب شد، من و شهید در جزیره قشم زندگی میکردیم. تظاهرات که شروع شد شهید خانه نمیماند و به بندرعباس میرفت تا در تظاهرات شرکت کند. جنگ که شروع شد گفت باید به فرمان امام به جبهه بروم...»
کد خبر: ۵۶۱۳۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۵
«حسین دادور قلائی» پدر شهید «محمد دادور قلائی» دعوت حق را لبیک گفت و به فرزند شهیدش پیوست.
کد خبر: ۵۶۱۳۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۴
إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ؛
حاج «علی محمد خان سرخی» پدر گرانقدر شهید «محمد علی سرخی» پس از سال ها تحمل فراق به فرزند شهیدش پیوست.
کد خبر: ۵۶۱۳۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۴
مادر شهید دامادی:
ننه باجی مادر شهید محمدعلی دامادی میگوید: خواستم جنازهاش را ببینم میگفتند اگر داخل بروی نمیتوانی تحمل کنی و سر و صدا میکنی. روسری ام را جلوی دهانم بستم و گفتم حالا منو داخل ببرید. ۵ تا کشو سردخانه را باز کردیم. پنجمین جنازه محمد بود. دیدم لبش را گاز گرفته بود، اما روی صورتش لبخند داشت.
کد خبر: ۵۶۱۲۹۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۴