خاطره ای از شهيد "محمدرضا عقيقی"،
در کتاب سهمی از آفتاب به روایت از خود شهید آمده است: آن وقت ها کیف کوچکی داشتم که همیشه با من بود و همه میدانستند که اسم آن کیف را گذاشته ام سفره دل روزی یکی از بچه های گردان میخواست مطلبی مهم را یادداشت کند اما کاغذ و قلم نداشت .
کد خبر: ۴۷۴۵۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۳
خاطره ای از شهید "منصور خادم صادق":
خواهر شهید حاج منصور خادم صادق در خاطره ای روایت می کند: قدیم رسم بود برای گرفتن آبغوره و آبلیمو، یک هفته می رفتیم خانه مادر بزرگ. مسیر مدرسه من هم تا خانه مادر بزرگ دورتر از خانه خودمان بود.
کد خبر: ۴۷۴۵۶۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۳۰
برادر شهید "حسین مقدمسلیمی" در مصاحبهای به بیان گفتههای برادر شهیدش در رابطه با راه امام خمینی(س) میپردازد، که شما را به تماشای قسمتی از فیلم این مصاحبه دعوت میکنیم.
کد خبر: ۴۷۴۵۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۳۰
شهيد "حميدرضا صادقيان" در 11 تيرماه 1345 در شيراز به دنیا آمد و در بهمن سال 1365 به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۷۴۵۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۹
مروری کوتاه بر زندگی شهيد "حميدرضا صادقيان"؛
شهيد "حميدرضا صادقيان" تیرماه 1345 درشیراز به دنیا آمد. 14 ساله بود که به جبهه رفت. او در جزیره مجنون شیمیایی شد ولی این مجروحیت او را از پای در نیاورد و همچنان به دفاع از میهن ادامه داد.
کد خبر: ۴۷۴۵۱۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۹
مروری بر زندگی شهيد "رمضان حيدری"؛
شهيد "رمضان حيدری" در روستاي دهکويه به دنيا آمد تحصیلات خود را تا مقطع ديپلم گذراند. او همواره به خانواده توصيه مي کرد که هيچ وقت نماز اول وقت را فراموش نکنند . او انساني بود ساده ، متواضع و فروتن و از همه مهم تر عاشق امام و انقلاب .
کد خبر: ۴۷۴۱۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۵
شهيد "اکرم بانشی" در یکم خرداد سال 1344 در روستای بانشی بيضاء به دنیا آمد و در بهمن 1364 به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۷۴۱۳۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۵
شهيد "اکرم بانشی" در یکم خرداد سال 1344 در روستای بانشی بيضاء به دنیا آمد و در بهمن 1364 به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۷۴۱۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۴
وصیت نامه شهید "بهادر زارعی"؛
شهيد "بهادر زارعی" در وصیت نامه خود می نویسد: اكنون زمان امام حسين است و بايد امام را يارى كنيم و آنان خون خود را براى اسلام مى ريزند آيا اين خونها حجتى براى شماها نيست؟
کد خبر: ۴۷۴۱۳۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۴
شهيد "بهادر زارعی" در فروردین سال 1342 در روستای خانيک شهرستان فراشبند به دنیا آمد. او در کنار درس خواندن به پدر کمک می کرد. با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه رفت.
کد خبر: ۴۷۴۱۳۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۴
تاملی در زندگی شهید "بانشی"؛
شهید اکرم بانشی در خرداد سال 1344 در بیضاء به دنیا آمد. او در وصیت نامه خود می نویسد: اين جوانان عزيز اين سربازان به حق امام زمان بدون هيچ ترسي و واهمه اي جلو آنها بياري خداوند همچون کوه استوار ايستاده اند و پس اين ندا را به صداميان مي دهيم که شيعه علي بودن همين است که اگر با تانک ها و موشک ها و يا هر سلاح ديگر اگر تکه تکه ام کنيد و هر تکه تکه بدنم را بخاکستر نمائيد و خاکسترم را به دريا بريزيد و باز در عمق دريا ندا خواهم داد اسلام پيروز است امريکا نابود است.
کد خبر: ۴۷۴۰۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۴
شهید "اکرم بانشی"؛
شهيد "اکرم بانشی" در وصیت نامه خود می نویسد: اي ملت غيور و شهيد پرور ايران بيدار باشيد ... والله آن کساني که اکنون توان شرکت در جنگ دارند اما اسلام و امام را ياري نمي کنند اگر در روز عاشورا هم بودند حسين را ياري نمي کردند و چون اين خط امام عظيم الشان ادامه راه حسين است...
کد خبر: ۴۷۴۰۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۴
در وصیت نامه شهید « سیداحمد باقری» آمده است: ای ملت قهرمان ابرقدرتهای جهان دست به دست هم دیگر داده اند و می خواهند این انقلاب اسلامی که با خون صدها هزار شهید بدست آورده ایم نابود کنند.
کد خبر: ۴۷۳۹۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۲
خاطره خودنوشت شهید "علی نجات سلمان پور"(3):
شهید "علی نجات سلمان پور" در دفتر خاطرات خود می نویسد: بعد از نماز و صبح گاهي در زير نم نم باران که بر سرزمين گلگون خوزستان مي باريد. نرمش بدني را با سرپرستي برادر ابراهيم آبادي انجام مي داديم. انگار قطره اي باران حامل پيامي از طرف الهي براي بندگانش بود و نويد و پيروزي براي آن ها مي آورد...
کد خبر: ۴۷۳۸۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۴
خاطره خودنوشت شهید "علی نجات سلمان پور" «2»،
شهید "علی نجات سلمان پور" در دفتر خاطرات خود می نویسد: ... به طرف سردخانه حرکت کرديم در محوطه سردخانه تخته ها و چوب هاي بسياري که براي ساختن صندوق حمل جسد آماده شده بود به چشم مي خورد و در گوشه اي ديگر صندوق هاي ساخته شده ديده مي شد و در طرف ديگر فانوس هاي پر از خون و قمقمه هاي آغشته به خون که در جايي جمع شده بودند به چشم مي خورد...
کد خبر: ۴۷۳۸۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۳
خاطره خودنوشت شهید "علی نجات سلمان پور" «1»،
شهید "علی نجات سلمان پور" در دفتر خاطرات خود می نویسد: ما وارد محوطه ي بسيج شديم . در آن جا با برادران ديگري که جهت اعزام آمده بودند برخورد کرديم که تعدادي را ثبت نام کردند و تعدادی را چون لازم نبود و امکان ثبت نام آن به هر نحوي نبود با چه مکافات و زوري از درب بسيج بيرون کردند . در ميان آن ها کساني بودن اشک مي ريختند و مي گفتند هر طور که شده بايد ما را ثبت نام کنيد بنازم به قدرت خداوندي خدا را که اين چنين ملت را به خروش آورده...
کد خبر: ۴۷۳۸۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۳
خاطره ای از شهيد "جمشيد قباديان"،
در خاطره ای آمده است: در زمان جنگ ، شهید قبادیان رشادت های فراوانی از خود نشان داد، ولی به نظر می رسد ایثار و جان فشانی اش در عملیات کربلای چهار، چیز دیگری بود...
کد خبر: ۴۷۳۸۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۲
خاطره ای از شهید "غلامی مظفری"؛
مریم مظفری خواهر شهید محمدمهدی غلامی مظفری در خاطره ای می گوید: دفعه ی آخری که می خواست به جبهه برود، طبق معمول به همراه خانواده برای بدرقه اش ترمینال رفتیم. وقتی با او خداحافظی کردیم و او را بوسیدیم، خیلی ناراحت شدیم و گریه کردیم...
کد خبر: ۴۷۳۸۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۳
مادر شهید "محمدمهدی غلامی مظفری" در خاطره ای می گوید: در سپاه انباری بود. مهدی در آنجا وصیت نامه اش را نوشته و در اتاق روی تاقچه گذاشته بود. رفتم چادرم را بردارم تا نمازم را بخوانم، توجه ام به یک کاغذ جلب شد.
کد خبر: ۴۷۳۸۷۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۱
خاطره ای از شهید "محمدمهدی فریدونی"؛
مادر شهید "محمدمهدی فریدونی" در خاطره ای می گوید: یک روز محمد مهدی به خانه آمد و گفت: «مامان هنوزم عکس های بچگیم رو دارین؟ »گفتم: «این چه سؤالیه! معلومه که دارم. » صفحۀ گوشی اش را روشن کرد. «می شه بیاریدشون؟ » آلبوم عکس ها را که آوردم، شروع کرد به ورق زدن و مرور خاطراتش.
کد خبر: ۴۷۳۸۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۱