نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شفاهی
علیرضا جامی می‌گوید: در سال ۱۳۶۵ من و عمو سلطان در عملیاتی با هم شرکت داشتیم، هوا خیلی سرد بود؛ و عمو سلطان با آب سرد غسل شهادت انجام داد، با خنده و شوخی به او گفتیم: «تو شهید نمی‌شوی، با آب سرد غسل نکن».
کد خبر: ۴۷۴۳۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۷

همسر شهید"خلیل الله بهرامی" نقل می کند:«گفتم: از جبهه برام بگو! گفت: خاطرات جبهه، مثل سیب است که مزه اش قابل حسه، ولی قابل بیان کردن نیست.» نوید شاهد سمنان به مناسبت شهادت این شهید بزرگوار شما را به مطالعه خاطراتی از ایشان دعوت می کند.
کد خبر: ۴۷۴۱۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۴

شهید "سیامک افرادی" شهیدی از خطه پایتخت ایران،تهران بزرگ است. او بهمن سال 64 در فاو عراق شربت شهادت نوشید. در ادامه نوید شاهد سمنان شما را به خواندن خاطراتی از این شهید گرانقدر دعوت می کند. این خاطرات از مادر،خواهر و همرزم این شهید گرانقدر نقل شده و "ماجرای اشک های ارزشمند" یکی از این مجموعه خاطرات است که در ادامه تقدیم حضورتان می شود.
کد خبر: ۴۷۴۱۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۴

«یکسری از اسرای عراقی را سوار کمپرسی کردیم. یک بچه سیزده چهارده ساله را برای حفاظت از اسرا روی تاج کمپرسی گذاشته بودیم. زمانی که ماشین به طرف شهر در حال حرکت بود، این برادر از بالا پرت شد میان عراقی ها. آنها هم این بچه را بلند می کنند و دوباره او را می گذارند روی تاج کمپرسی.» آنچه خواندید مصاحبه رادیویی با شهید رضاعلی اعرابیان است که نوید شاهد سمنان شما را به خواندن این مصاحبه دعوت می کند.
کد خبر: ۴۷۴۰۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۳

«مصاحبه کننده پرسید:نماز ظهر چند رکعته؟ پاسخ داد: چهار رکعت. نماز مغرب؟ سه رکعت. نماز صبح؟ خوب دو رکعت. نماز شکسته عشا چند رکعته؟ دو رکعت. نماز شکسته مغرب چند رکعته؟ تأملی کرد و محکم جواب داد: خوب معلومه دو رکعت. همه خندیدیم. مصاحبه کننده گفت: اخوی! نماز مغرب شکسته نداره.» آنچه خواندید به نقل از برادر شهید "محمدرضا معینیان" است که نوید شاهد شما را به مطالعه این خاطره خواندنی دعوت می کند.
کد خبر: ۴۷۳۹۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۳

هم دانشگاهی شهید "مجتبی مداح" نقل می کند:« شب از نیمه گذشته بود. از خواب پریدم. دیدم مجتبی سر جایش نیست. توجهی نکردم. دوباره خوابیدم. بعدها متوجه شدم که وقتی همه خوابند، مجتبی از اتاق بیرون می رود، گفتم: ناقلا حتماً جای دنجی گیر آورده و درس می خونه، قرارمون این نبود. باید سر از کارش در میاوردم. یک شب خودم را به خواب زدم. طبق معمول، سر ساعت از اتاق رفت بیرون. ظاهراً کتابی هم دستش نبود. شکّم بیشتر شد... » نوید شاهد شما را به مطالعه خاطراتی از این شهید والامقام دعوت می کند.
کد خبر: ۴۷۳۸۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۱

کد خبر: ۴۷۳۸۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۱

کد خبر: ۴۷۳۸۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۱

کد خبر: ۴۷۳۱۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۴

کد خبر: ۴۷۳۱۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۴

کد خبر: ۴۷۳۱۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۴

کد خبر: ۴۷۳۱۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۴

مادر شهید"حسن رامه ای" در خاطرات خود چنین می گوید: «مردم وضع خوبی نداشتند.عید به عید به هر زحمتی بود براي بچه هـا لبـاس میخریدند. او دانش آموز راهنمایی بود. وقتی از بیرون آمدم لباس نویی را که بـرایش تهیه کرده بودیم در تشت آب انداخته بود و چنگ میزد. ناراحت شدم. گفتم: این چه کاریه که میکنی؟ چرا لباس نو رو میشوري. گفت: نمیخوام بچه هـایی کـه لباس نو ندارن، تـن مـن لبـاس نـو ببینن.»
کد خبر: ۴۷۲۶۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۸

کد خبر: ۴۷۲۱۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۱

کد خبر: ۴۷۲۱۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۱

کتاب «آقای کاف میم» دربردارنده خاطرات شفاهی «حسن کمالیان» مستندساز و عکاس دفاع مقدس از سوی انتشارات «راه‌یار» منتشر شد.
کد خبر: ۴۷۲۰۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۲۹

کد خبر: ۴۷۲۰۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۲۹

کد خبر: ۴۷۲۰۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۲۹

کد خبر: ۴۷۱۹۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۲۸

مادر گرانقدر شهید "محمود آتشگر" خاطره‌ای در رابطه با علاقه فراوان فرزند شهیدش برای اعزام به جبهه با وجود سن کم بیان کرده است، که شما را به تماشای قسمتی از فیلم این مصاحبه دعوت می‌کنیم.
کد خبر: ۴۷۱۰۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۷