نوید شاهد – شهید " ابوالحسن بکشلو" یکی از شهدای قرآن استان زنجان است که 29 دی۱۳۶۶، با سمت مسئول گروهان در پادگان سیدالشهدای قیدار خدابنده به شهادت رسید. پوستر این شهید در ادامه منتشر میشود.
کد خبر: ۵۰۳۹۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۳۱
نویدشاهد - شهید کریمی پیوسته در حال خواندن قرآن و نهجالبلاغه و فراگیری معارف اسلامی بود، بااینکه اذان گفتن در زندان ممنوع بود، شهید کریمی که قهرمان ما بود هر صبح بدون هراس از شکنجههای جلادان شاه، انگشت به گوش با تمام وجودش، فریاد تکبیرش بلند بود! هراس و وحشت از شکنجه دشمن نداشت، حتی در زندان نماز شبش ترک نمیشد. شهید ابوالحسن کریمی سرانجام در شامگاه ۱۳ فروردین ۱۳۶۵ در حال بازگشت به منزل توسط منافقین به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۰۲۷۱۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۵
گفتگو با مادر شهید " ابوالحسن یاری" ؛
نوید شاهد- «بتول افسری» مادر شهید " ابوالحسن یاری" در دیدار با یاران و همرزمان شهید به مناسبت ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) و ولادت بنیان گذار انقلاب اسلامی امام خمینی (ره)، گفت: « فرزندم ابوالحسن در دوران انقلاب لابه لای کالاهایی که از تهران خریداری می کرد اعلامیه و رسالههای حضرت امام را جاسازی و بین انقلابیون توزیع می کرد. فرزندم در راه اسلام و انقلاب هم جهاد مالی و هم جهاد جانی کرد.
کد خبر: ۴۹۸۶۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۱۶
نوید شاهد - مادر شهید " ابوالحسن هادی" نقل میکند: «روز آخر که پسرم برای تظاهرات میرفت از او خواستم برای تظاهرات نرود، چون به دلم الهام شده بود شهید میشود. ولی او در جوابم گفت: مادر جان هدف من پیروزی انقلاب اسلامی و آمدن و دیدن امام عزیزم است.»
کد خبر: ۴۹۷۸۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
"ابوالحسن ایمانی" بخشدار مرکزی شهرستان دامغان؛
نوید شاهد - " ابوالحسن ایمانی" بخشدار مرکزی شهرستان دامغان گفت: با توجه به شرایط فعلی جامعه بایستی از ظرفیت فضای مجازی برای ترویج فرهنگ مطالعه استفاده شود.
کد خبر: ۴۹۲۳۲۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۲
نوید شاهد - کتاب "چراغی تا صبح" براساس زندگی و خاطرات شهید " ابوالحسن یاری" فرمانده گروه سلمان، توسط شمسی وفایی با همکاری بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس کرمانشاه نوشته شده است.
کد خبر: ۴۹۱۸۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۱۷
نوید شاهد - حاج "سید رسول رضوانی" پدر بزرگوار شهید "سید ابوالحسن رضوانی" به علت کهولت سن و بیماری، در 84 سالگی دار فانی را وداع گفت و به فرزند شهیدش پیوست.
کد خبر: ۴۹۱۸۳۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۱۷
نوید شاهد_ تصاویری از حضور شهید " ابوالحسن خرم رودی" در جبهه های حق علیه باطل به نمایش گذاشته می شود.
کد خبر: ۴۹۰۷۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۹
زندگینامه شهید "ابوالحسن خرم رودی"؛
نوید شاهد_ شهید خرم رودی مجاهد و سربازی خستگیناپذیر بود که عمر پربرکت خود را صرف حراست و دفاع از کشور اسلامی کرد.
کد خبر: ۴۹۰۴۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۷
در حاشیه نمایشگاه دستاوردهای دفاع مقدس کرمانشاه؛
نوید شاهد - در حاشیه نمایشگاه دستاوردهای دفاع مقدس کرمانشاه، رُمان «گذرگاه» و کتاب فیلمنامه «ساعت به وقت کرونا» با حضور مدیرکل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس کرمانشاه، خانواده شهید « ابوالحسن یاری» و شمسی وفایی نویسنده این ۲ اثر در نمایشگاه دفاع مقدس در بوستان شاهد رونمایی شد.
کد خبر: ۴۸۸۸۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۰۵
نوید شاهد - شهید " ابوالحسن رستمی" با مردم بسیار مهربان بود به طوریکه ساعتها به پای درد دل آنان می نشست و در حد توان برای رفع مشکلشان تلاش می کرد.
کد خبر: ۴۸۶۸۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۱
نوید شاهد – خانواده شهید « ابوالحسن انداز» برای جمع آوری آثار، اسناد، خاطرات و تصاویر شهید فراخوانی منتشر کرد.
کد خبر: ۴۸۳۷۵۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۱
نوید شاهد- به گفته ابوالحسن فرزند فرمانده شهید "موسی صمدی شجاع" دو سال بیشتر نداشته است که پدرش به دست دشمنان شهید میشود و چیز زیادی از او نمیداند اما در عین حال اقوام و خانواده از نترس و شجاع بودن پدرش برایش میگویند.»
کد خبر: ۴۸۲۰۲۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۰۴
شهیدان محمدقاسم، ابوالحسن و نجفعلی نورافکن سه برادر شهیدی هستند که به ترتیب در سال 1361 ، 1362 و 1377 به شهادت رسیدند.
کد خبر: ۴۷۹۱۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۷
تا کسی توی اتاقک توالت ها نمی رفت، نمی فهمید حمله یعنی چه! دیواره های توالت از ورق های آهنی بود. سه طرف ثابت و یک طرف در داشت. سقف هم نداشت. تا کسی توی اتاقک می رفت. بچه ها سنگ بر می داشتند و هماهنگ و از هر طرف می کوبیدند. طرف هم آن تو زهره ترک می شد.
کد خبر: ۴۷۸۰۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۳۱
همه چشم دوخته بودیم به سطح صاف کارون که هیچ اثری از حسین عمی نبود. برای یک لحظه آب شکافت و حسین عمی دست و پازنان روی آب پیدا شد و دوباره زیرآب رفت. چند روز بعد از ما خودش را به قجریه رسانده بود. دورهمی نشسته بودیم و حرف می زدیم. حسین عمی از خودش و تبحرشنایش بلوف می زد.
کد خبر: ۴۷۸۰۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۱
سر از بشوروبساب که برداشتیم، دیدم دوروبرمان را آب گرفته و گیر افتاده ایم. وسط رودخانه بودیم. بچه ها روی پل شناور ماشین رو ایستاده بودند و با خنده برایمان دست تکان می دادند. روی پل شناور نفربر بلند شدم و حالت پریدن توی آب گرفتم و گفتم: «رضا! من می خوام بپرم، این پل نفربر داره می ره تو دل عراقی ها».
کد خبر: ۴۷۸۰۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۳۱
«حاجی جان! حین عملیات و با کلت، الا ماشاءالله منور سبز می زنند. ما چطور شما رو پیدا کنیم، آخه نوکرتم»؟ بین سه راه و چهارراه معلق مانده بودیم. اطلاعاتچی به جلویی ها بی سیم می زد و نشانه می خواست. نیم خیز سکان را به دست گرفته بودم و با ترس قایق را هدایت می کردم. آب با سرعت قایق، برمی گشت و به سرورویمان می پاشید. سردم شده بود. قایق اول بودم و قافله قایق ها پشت سرم. با کوچک ترین حرکت می رفتیم زیر گلوله مستقیم توپ و خمپاره.
کد خبر: ۴۷۸۰۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۱
تا آقا مهدی را نشان اش دادیم، جوری نگاهمان کرد که انگار دستش انداخته باشیم. به قهر پشت کرد به ما و رفت سمت دوجیپی که تازه وارد مقر شده بودند. آقا مهدی آستین بالا زده بود و داشت لب آب، قایق باربر خط را تعمیر می کرد. دو آفتاب به عملیات مانده بود. صبح و ظهر آذوقه و مهمات می بردیم تا نزدیکی خط و لابه لای نیزار استتار می کردیم تا شب عملیات راحت برسانیم دست رزمنده ها.
کد خبر: ۴۷۸۰۸۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۱
اگر وزیر امان می داد. همگی توی سوله درازکشیده بودیم و کمی استراحت می کردیم تا زمانی که برمان گرداندند به جزیره مجنون. قهرمان بازیش گل کرده بود و آمپول آتروپین را توی دستش انگولک می کرد. هرچه می گفتیم آمپول را کنار بگذار. گوشش بدهکار نبود که نبود.
کد خبر: ۴۷۸۰۸۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۱