نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
«یکی از بچه‌ها گفت این‌جا یک دکتر عراقی است که به قصاب بیشتر شباهت دارد تا دکتر اگه بیاد احتمال داره دستت را قطع کند و به محمد گفت این سیاهی و ورم به خاطر جریان نداشتن خونه. بهتره این باند را باز کنیم و قبل از آمدن قصاب، ورم دستت بخوابه. همین کار را کردم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات آزاده و جانباز «صفرعلی عالی‌نژاد» است که در آستانه سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۳۸۸۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۲۲

خاطرات شفاهی خانواده‌های شهدا؛
شهید «باقر ملکی» نوجوانی پانزده ساله بود که آرزوی رفتن به جبهه داشت و بعد از شهادت برادرش «عباس» بار‌ها اقدام به اعزام جبهه گرفت تا سنگر برادر شهیدش خالی نماند، سرانجام فروردین ماه ۱۳۶۴ بر اثر بمباران هوایی شهر ایلام همراه پدرش به درجه رفیع شهادت نایل آمد. در ادامه فیلم خاطرات شفاهی خانواده شهیدان «ملکی» تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۳۸۸۵۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۲۲

همزمان با ایام سالروز بازگشت آزادگان سرافراز به میهن اسلامی، محمد تقی کریمی، آزاده و جانباز دوران دفاع مقدس پیش از خطبه‌های نماز جمعه امروز در شهرستان بیجار به بازگویی خاطرات دوران اسارت پرداخت.
کد خبر: ۵۳۸۸۳۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۲۱

برگرفته از نامه‌های دفاع مقدس؛
«خانم برادران صدایم کرد با خود گفتم حتما نامه آمده برایم. بعد دیدم دو تا نامه را داد به من و گفت یکی برای گلدسته و یکی برای تو است. دیگر داشتم از خوشحالی گریه می‌کردم ...» این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۸۸۰۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۲۰

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
شهید «حمیدرضا عزیزی» از شهدای ارتش استان ایلام است که مرداد ماه ۱۳۶۵ در جبهه قلاویزان به درجه رفیع شهادت نایل آمد. پدر شهید می‌گوید حمیدرضا به عبادت مخصوصاً نماز اول وقت خیلی اهمیت می‌داد. در ادامه فیلم این مصاحبه تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۳۸۷۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۹

قسمت چهارم خاطرات شهید علی‌اکبر قلعه‌آقابابائی
هم‌رزم شهید «علی‌اکبر قلعه‌‏آقابابائی» نقل می‌کند: «آخرین باری که می‌خواست برود پدر با ایشان همراهی کرد و در خیابان هم با هم قدم زدند. گفتگو کردند و على «یاعلی» گفت. به یکدیگر چه گفتند؟ نمی‌دانم. بعد از رفتنش حاج رضا قلی خیلی سکوت می‌کرد.»
کد خبر: ۵۳۸۶۲۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۵

ویژه‌نامه جانباز گرانقدر ۷۰ درصد «سید اسماعیل سیادت» شامل مصاحبه با جانباز، همسر، هم‌رزم و نویسنده کتاب، تصاویر، معرفی کتاب و نامه قدردانی این جانباز به همسرش برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود.
کد خبر: ۵۳۸۶۱۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۵

«ورد زبانش این کلمه بود من از روی پدر و مادر شهدا خجالت می‌کشم چرا که بچه‌شان شهید شده و من راست راست جلوی آن‌ها راه می‌روم و می‌گفت خواسته‌ام این است که گلوله توپ بخورد و مرا پوت کنند تا هیچ آثاری از من باقی نماند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «مهدی شالباف» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۳۸۵۷۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۵

«همواره به حال شهدا غبطه می‌خورد و احساسش این بود که شهدا مراتب را به سرعت طی کرده‌اند و ممکن است او از قافله عقب بماند و این مسئله شور عجیبی را در اواخر جنگ در قزوینی ایجاد کرده بود ...» ادامه این خاطره از همرزم شهید «حمید قزوینی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۸۵۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۵

مادر شهید احمد فردوسی ؛
مادر شهید "احمد فردوسی" در خاطرات ی از فرزند شهیدش گفت :«خوشبخت و سربلندم که فرزندم در این راه رفت. برای همه نامه می داد و می نوشت سربلند باشید از راهی که من رفتم. وقتی شهید شد در جیبش نامه ای گذاشته بود که نوشته بود برسد به دست مادرم.»
کد خبر: ۵۳۸۵۵۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۴

نوید شاهد مصاحبه کامل جانباز عباس عبدالهی از جانبازان 70 درصد هشت سال دفاع مقدس اعزامی از شهرستان محلات را منتشر کرد.
کد خبر: ۵۳۸۵۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۴

مادر شهید "علی جعفری" در خاطرات ی از فرزندش گفت : «معلم ها بابایش را صدا کرده بودند که پسرت را نصیحت کن می خواهد به جبهه برود . پدرش در پاسخ گفته بود درس در سایه اسلام باید باشد و هرگاه که اسلام پیروز شد او هم درسش را میخواند.»
کد خبر: ۵۳۸۵۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۴

پدر شهید منوچهر پارسا؛
پدر شهید "منوچهر پارسا" در خاطرات ی که از فرزند شهیدش گفت:«جوانان ما باید به راه شهیدان و هدفی که داشتند فکر کنند و اینکه اینها چه تاثیری در ما داشته اند و اگر نبودند چه می شود و سعی کنند مانند آن ها پاک و پاکیزه بمانند.»
کد خبر: ۵۳۸۵۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۴

«دو نفر از بچه‌های زنجان نتوانستند از اتاقک‌های مربع بیرون بیایند پس اسلحه خود را حایل قرار داده بودند تا به کمک آن بیرون بیایند، ولی اسلحه از ضامن خارج شده و شلیک کرد که به چانه یکی از آن دو برخورد کرده و از سرش خارج شده بود و درجا شهید شد ...» ادامه این خاطره از زبان «بهرام ایراندوست» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۸۴۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۲

«آن روز و درآن شرایط از برخورد خشک شهید بابایی ناراحت شدم؛ ولی قدری که اندیشیدم؛ بر بزرگی و تقوای او آفرین گفتم: چرا که حاضر نشد حتی در مورد دوست صمیمی‌اش هم از اموال بیت‌المال کمترین گذشتی را بنماید ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات سرلشکر خلبان شهید «عباس بابایی» است که در آستانه سالروز شهادت این شهید بزرگوار تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۳۸۴۳۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۲

برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«فرمانده با خشم و تندی گوشم را گرفت و گفت بچه اون بالا چی می‌کردی گفتم خوابیده بودم گوشم را رها کرد و با همان غرولند زیر لب گفت کله‌شق الان چهار ساعتی که دشمن اینجا رو زیر آتش توپ و خمپاره گرفته بعد تو خوابیدی! ...» ادامه این خاطره از «حسین شمس‌دوست» در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۸۴۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۲

گفتگوی تصویری با همسر شهید «جواد قدمی»؛
همسر شهید «جواد قدمی» می‌گوید: با هم به سفر مشهد مقدس و زیارت امام رضا (ع) رفته بودیم همین که برگشتیم صبح روز بعد عازم عملیات میمک شد. در این عملیات صدام تمامی منطقه را بمباران هوایی کرد، طوری که بَدن شهید تکه تکه شده بود.
کد خبر: ۵۳۸۴۲۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۲

خاطرات شهید «ناصر حسین عربستانی» به نقل از برادر شهید:
برادر شهید «ناصر حسین عربستانی» می‌گوید: ناصر به رشد جنبه های معنوی اهتمام می‌ورزید. صدق و راستی در گفتار و رفتار و تنفر و بیزاری از کذب و دروغ و نهی کودکان و بزرگان از آن، علم او را به زیور عمل آراسته بود.
کد خبر: ۵۳۸۳۷۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۱

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر «شهید احمدرضا ترکی» با بیان اینکه احمدرضا مدام برای شهیدان اشک میریخت، گفت: او با زیارت قبور شهدا روحیه میگرفت.
کد خبر: ۵۳۸۳۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۱

برگرفته از نامه‌های دفاع مقدس؛
«شنیده‌ام پیروان ولایت‌فقیه حالا دارند خط شهید بهشتی را تعبیر می‌کنند اگر امکان دارد یک چندتایی بفرستید. این‌جا به بچه‌ها درس اصول عقاید بدهند. منتظر جواب نامه هستیم، فراموش نشود. برای رساندن این نامه خون‌ دل می‌خورم که یک ‌دفعه لو نرود ...» این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۸۳۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۱