نوید شاهد - همسر شهید "محمد کهدوئی" در خاطره ای می گوید: «يک شب خواب ديدم محمد با لباس سفيد و زیبا و چهره ای نورانی به خانه آمد. پرسیدم: محمد اين لباس ها را از کجا آورده ای و...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۲۷۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۸
نوید شاهد - مستند "ترانههای کوچک غربت" روایت آزادگان سرافراز از دوران اسارت است. نوید شاهد سمنان شما را به دیدن قسمت نخست این مستند دعوت میکند.
کد خبر: ۴۹۲۷۶۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۸
نوید شاهد - همسر شهید "نقی تیتییان" نقل میکند: «دخترمان دوازده روزه بود که برای اولینبار او را بردیم امامزاده یحیی سر مزار پدرش. مادرم مشغول صحبت با شهید بود و من خاطرات مشترک دوره کوتاه زندگیمان را مرور میکردم. شب شهید به خواب مادرم آمد و گفت ...» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، شما را به مطالعه خاطرات این شهید والامقام دعوت میکند.
کد خبر: ۴۹۲۷۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۹
نوید شاهد - «نیروهای عراقی مثل روباهی که از برابر شیر فرار میکند، به این طرف و آن طرف فرار میکردند. مثل اینکه غافلگیر شدهبودند. فقط چندتا تیربارشان یکسره چهچهه میزد و با هر گلولهاش یکی از دوستان ما زمین میافتاد. چندتا دلاور پیدا شدند و ...» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت شهید "نقی تیتییان"، شما را به مطالعه خاطرهای خودنوشت از این شهید گرانقدر در خصوص عملیات فتحالمبین دعوت میکند.
کد خبر: ۴۹۲۷۵۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۹
نوید شاهد - پدر شهید "حسن نجفی" در خاطره ای از فرزند شهیدش اینطور می گوید: جدیت و علاقه عجیبی درکارها و رسیدن به خواسته هایش داشت و برای رسیدن به آن از هیچ تلاشی دریغ نمی کرد تا به خواسته اش برسد.
کد خبر: ۴۹۲۶۶۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۷
نوید شاهد - دختر شهید "ابوطاب نقاشیان" نقل میکند: «دلمان نمیآمد از او جدا شویم. اتوبوس آمدهبود و رزمندگان هر کدام بعد از خداحافظی با خانوادهشان سوار میشدند. انگار پدر از ما فرار میکرد، از خواهر کوچکم ...» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، در دو بخش خاطرات ی از این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند که توجه شما را به بخش دوم این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۴۹۲۶۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۸
خاطرات رزمنده کرمانشاهی؛
نوید شاهد - "مصطفی محمدی" یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس کرمانشاهی است که در بخشی دیگر از خاطرات خود میگوید:« پرویز تخریب چی ماهری بود، هر چند به ظاهر نشان نمی داد و ادعایی نداشت. سوگند یاد می کنم در مدتی که با هم بودیم هیچ گاه ترس را در وجود او ندیدم، چه زمانی که به پشت خط نیروهای عراقی می رفتیم و چه هنگام عبور از میدان مین. خیلی صبور، کم حرف و جدی بود. »
کد خبر: ۴۹۲۶۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۷
نوید شاهد - «عمویش او را صدا زد: صادقجان! اسرائیلیها به مسجد گلشن گرگان حمله کردن و دارن زن و بچهها رو میکشن. صلاح در اینه که تو رو بفرستم بری ...» در سالروز شهادت شهید "محمدصادق نصیری" توجه شما را به خاطرات ی خواندنی از این شهید گرانقدر جلب میکنیم.
کد خبر: ۴۹۲۶۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۷
کد خبر: ۴۹۲۶۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۷
خاطرات رزمنده کرمانشاهی؛
نوید شاهد - "مصطفی محمدی" یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس کرمانشاهی است که در بخشی دیگر از خاطرات خود میگوید: «کار بچههای اطلاعات عملیات بسیار سخت و مهم بود. هر لحظه احتمال برخورد با مین و گرفتار شدن در کمین عراقی ها وجود داشت. بچههای اطلاعات عملیات باید همیشه آمادگی شهادت، اسارت و یا هر اتفاق دیگری را در خود حفظ می کردند.»
کد خبر: ۴۹۲۶۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۷
نويد شاهد - به مناسبت سی و چهارمین سالگرد تولد شهید مدافع حرم «محمدتقی سالخورده» مسابقه بزرگ کتابخوانی «هفت روز دیگر» برگزار می شود.
کد خبر: ۴۹۲۶۲۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۷
نوید شاهد - کتاب روزهای ماندنی با موضوع خاطرات جمعی از رزمندگان دفاع مقدس استان مرکزی به قلم بابک روزبه و ابوالقاسم صفرزاده توسط نشر اندیشه مطهر منتشر گردید.
کد خبر: ۴۹۲۵۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۶
نوید شاهد - شهيد "قدرت الله مرادی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «بعد از اين که مادرم را راضی کردم. بياد دبيرستان افتادم چونکه فصل امتحانات داشت نزديک می شد و اين امر برای من مشکل بود و بالاخره...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۲۵۸۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۶
نوید شاهد - «صدایش میکردند حبیببن مظاهر. بیشتر همرزمان پدر، هم سن بچههایش بودند. او اگر چه از نظر سنی از آنها خیلی بزرگتر بود اما با آنها مثل یک دوست صمیمی و همدل بود.» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت شهید "ابوطالب نقاشیان"، در دو بخش خاطرات ی از این شهید والامقام را منتشر میکند که توجه شما را به بخش نخست این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۴۹۲۵۶۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۷
نوید شاهد - در متن پیش رو که بر پایه خاطرات روایت شده توسط آشنایان و همرزمان شهید احمد رمضانی نوشته شده است از کارهای فرهنگی تا سلوک معنوی این شهید والامقام در جبهه های نبرد میخوانیم.
کد خبر: ۴۹۲۵۲۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۶
نوید شاهد - شهید "محمدخلیل سلطانی نژاد" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «به نظرم امشب حمله باشد. شب حمله نشد. من و چند تن از بچه های ديگر ديروز بعد از ظهر از پشت جبهه فرار کرده و به خط اول آمديم و من ...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۲۵۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۵
نوید شاهد - «وسط کشاکش رفتن منصور، چشمم افتاد به درخت توی حیاط. انگار پرندهای روی آن، نمیتوانست بپرد. دویدم داخل حیاط و آرام رفتم بالای درخت گرفتمش. از درخت آمدم پایین. یک دستم پرنده بود و با دست دیگر خاک روی شلوارم را تکاندم ...» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت شهید "منصور معمار" در دو بخش خاطرات ی از این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند که توجه شما را به بخش دوم این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۴۹۲۴۹۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۶
خاطرات رزمنده کرمانشاهی؛
نوید شاهد - "مصطفی محمدی" یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس کرمانشاهی است که در بخشی دیگر از خاطرات خود میگوید:«سید یارالله نوراللهی از سادات کوهدشت بود، حدود 13 سال داشت رفتارش بزرگتر از سن و سالش بود. دشمن می خواست ما را به اسارت درآورد فرمانده گردان گفته بود که یک نفر داوطلب شود و سریعا" ارتباط تلفنی ما را به خاطر امنیت ارتباطات برقرار کند که این کار را سید با شجاعت تمام در یک اقدام اساسی انجام داد.»
کد خبر: ۴۹۲۴۹۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۵
نوید شاهد - «وقتی قرآن را گرفتم که از زیر آن بگذرد، نگاهی کرد و گفت: مرا حلال کنید. این حرف را که زد به دلم افتاد که آخرین وداع ما با اوست ...» ادامه این خاطره را از زبان مادر شهید "محمود جباریبرزگر" در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۹۲۴۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۵
خاطرات رزمنده کرمانشاهی در جنگ تحمیلی؛
نوید شاهد - "مصطفی محمدی" یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس کرمانشاهی است که در بخشی دیگر از خاطرات خود میگوید: «شبی که ما کمین را تحویل گرفتیم فرمانده دسته گفت بعد از سه ساعت نیروی جایگزین میآورم. ما تا صبح ماندیم ولی خبری از جایگزین نشد. روز بعد به فرمانده اعتراض کردیم اما جواب قانعکنندهای نداد. شب بعد مجدداً ما را به سنگر کمین فرستاد و خودش هم همراه ما آمد. بعد از ساعت ۲ رفت که جایگزین بیاورد ولی خبری نشد...»
کد خبر: ۴۹۲۴۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۵