به مناسبت عملیات غرورآفرین خیبر
در منطقه بین بچه های رزمنده اختلاف نظر بود. یک عده میگفتند باید بمانیم و یک عده میگفتند نباید بمانیم. اختلاف نظر فرماندهها و یگانها را به امام رساندند. امام تصمیم گرفت و فرمان معروفش را که «جزایر مجنون باید حفظ شوند»،فرمود. همه چیز وارونه شد. یعنی همه همدل و همصدا شدند. قدرت ما هم بیشتر شد تا هر چه سریعتر جاده را تمام کنیم.
کد خبر: ۴۴۹۵۴۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۰۱
«بهشت در همين حوالى ست» به قلم سعيده اصلاحى از سوى انتشارات موسسه فرهنگى هنرى قدر ولايت منتشر شد.
کد خبر: ۴۴۹۴۳۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۳۰
در سالروز تولد شهید عبدالله کاتبی منتشر می شود
نوید شاهد سمنان: عبدالله کاتبی بیست و هفتم بهمن 1343، در شهرستان دامغان به دنیا آمد. پدرش محمدرضا، بنا و معمار بود و مادرش فاطمه نام داشت. دانش آموز دوم متوسطه در رشته انسانی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. شانزدهم آذر 1361، در عین خوش دچار سانحه رانندگی شد و به شهادت رسید. پیکر وی را در گلزار شهدای فردوس رضای زادگاهش به خاک سپردند.
کد خبر: ۴۴۹۲۰۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۲۸
در سالروز شهادت شهید رضا کاتبی منتشر می شود
نوید شاهد سمنان: رضا کاتبی یکم فروردین 1345، در شهرستان تهران به دنیا آمد. پدرش علی اصغر و مادرش زلیخا نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و هفتم بهمن 1364، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به شکم، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای شهرستان گرمسار واقع است.
کد خبر: ۴۴۹۱۷۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۲۷
خاطراتی از شهید رضا کاتبی
هنگامی که رضا به مرخصی آمده بود شب موقع خواب رسید و روی زمین خوابید. من به او گفتم مادرجان رضا چرا روی زمین خوابیدی، گفت: مادر دوستان من در جبهه روی خاک و سنگ می خوابند اگر من در اینجا روی تشک با راحتی بخوابم در پیش آنها شرمنده میشوم پس بهتر است این جا هم روی زمین بخوابم تا وقتی که به جبهه رفتم وجدانم ناراحت نباشد و آنجا هم بتوانم به راحتی بخوابم.
کد خبر: ۴۴۹۱۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۲۷
آهنگ حزین کوچ کبوتران خونین بال در گوشه و کنار شهرم پیچیده و دلهایی که در فراق این دلدادگان سوزان و نالان است، آری - اصفهان امروز یکپارچه عزاست در سوگ 27 فرزند شهیدش.
کد خبر: ۴۴۹۱۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۲۷
وصیت نامه شهید حسن طاهریان
امروز كربلاى انقلابمان خون مى خواهد من مى روم تا به يزيد و يزيديان دوران بفهمانم كه ما امام خود را تنها نمى گذاريم و شهادت بالاترين آرزوى ماست من در تمام عمرم از خداوند يك چيز خواستم وآن شهادت در راهش بود سرگردان بودم اما خداوند نينوايى همچون كربلاى حسين (ع) به من نشان داد و راه شهيد شدن من را هموار ساخت .
کد خبر: ۴۴۹۰۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۲۵
زندگی نامه
شهید حسن طاهریان از نظر اخلاقی بسیار مدیر و صبور بود و با همه کس می جوشید و سعی می کرد که کسی از او ناراحت نباشد. و در راه خدا خود را برای سخت تـرین کارها آماده می کـرد و خم بـه ابـرو نمی آورد و در تمام رفتار و اعمالش اخلاص را کاملاً مراعات می کرد به مراسم های دینی بسیار ارج می نهاد.
کد خبر: ۴۴۹۰۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۲۵
مزار همسر شهید و مادر 7 شهید والامقام
فتید ولی به یاد ما می مانید / در خاطر سرخ لاله ها می مانید
سرباختگان راه عشق ای شهدا / ما رفتنی هستیم و شما می مانید
کد خبر: ۴۴۸۹۹۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۲۴
مادر «شهیدان معظم رحیم و غلامحسین کربلایی خلیلی» در شهرستان خوی دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت.
کد خبر: ۴۴۸۹۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۲۴
در این روز دلگیر که تمامی شهر سیاه پوش غم از دست دادن ام ابیها صدیقه کبری هستند، خادمان خورشید به این دیار قدم گذاشتند و خانه ی ام البنین شهر کرمان را نور باران کردند.
کد خبر: ۴۴۸۷۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۲۱
خادمان بارگاه ملکوتی ثامنالحجج (ع) با حضور در منزل شهیدان محمد حسن، محمد حسین و محمد عباس سیف الدینی با مادر این شهیدان( ام البنین کرمان) دیدار کردند.
کد خبر: ۴۴۸۷۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۲۱
خاطراتی از شهید محسن احمدزاده
رفتم بیرون که نان بگیرم. نانوایی بسته بود. جلوی خانه به محسن برخوردم. با موتور از راه رسیدم.
گفتم:مادرجان! نانوایی بسته است، می ری یک جای دیگه چند تا نون بگیری؟. گفت: آره، چرا نمی رم؟. در را باز کردم و موتور را داخل حیاط گذاشت.گفتم: مگه نمی خوای بری نون بگیری؟.
گفت: چرا می رم اما پیاده».گفتم: چرا با موتور نمیری؟.گفت: «موتور بیت الماله».کیسه را از من گرفت و رفت.
کد خبر: ۴۴۸۷۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۲۴
در سالروز شهادت شهید محسن احمدزاده منتشر می شود
نوید شاهد سمنان: محسن احمدزاده يكم آبان 1345، در شهرستان سمنان به دنيا آمد. پدرش حسن و مادرش بتول نام داشت. تا پايان دوره راهنمايي درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. بيست و دوم بهمن 1364، در ام الرصاص عراق به شهادت رسيد. پيكر وی مدتها در همان منطقه بر جا ماند و سال 1374 پس از تفحص، در گلزار شهداي امامزاده يحياي زادگاهش به خاك سپرده شد.
کد خبر: ۴۴۸۷۷۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۲۴
گفتگوی خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید محسن احمدزاده
محسن تو دریا بوده . داور دوست محمدی و پسرعموش و دوستانش گفتند ، ما دیدم که روده هاش ریخت بیرون .بچه ام خمپاره خورده بود و برایش نوشتند شهید بی مزار .تو کانال ام الرصاص درعملیات والفجر 8 شهید شد .ولی من باور نمیکردم وهنوز هم باورم نمیشه .
کد خبر: ۴۴۸۷۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۲۴
در سالروز تولد شهید محمدرضا نوبری منتشر می شود
نوید شاهد سمنان: محمدرضا نوبري نوزدهم بهمن 1349، در روستاي عبدالله آباد از توابع شهرستان دامغان به دنيا آمد. پدرش علي اكبر، راننده بود و مادرش نصرت خانم نام داشت. دانش آموز دوم متوسطه در رشته رياضي بود. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. بيست و نهم تير 1366، در جزيره مجنون عراق بر اثر اصابت گلوله به سينه، شهيد شد. پیکر وی مدتها در منطقه بر جا ماند و هشتم بهمن 1375، پس از تفحص در فردوس رضاي زادگاهش به خاک سپرده شد.
کد خبر: ۴۴۸۷۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۲۴
وصیت نامه شهید رمضانعلی خارکش
به جاى گريه بر من براى امام حسين و شهيد مظلوم تاريخ و اصحاب و يارانش كه مظلومانه در كربلا شهيد شدند گريه كنيد.اگر خواستيد روضه بخوانيد روضه قاسم ابن الحسن را بخوانيد تا نام حسين و يارانش تا هميشه زنده بماند و ما هم براى زنده ماندن نام ائمه و براى زنده ماندن اسلام برای آن خون مى دهيم آنها خون دادند و دين را زنده كردند و بدست ما رساندند و ما بايد با خون خودمان درخت دين را آب دهيم تا سربلند و سرافراز بماند
کد خبر: ۴۴۸۶۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۸
خاطراتی از شهید محمد حسن پریمی
من يك بسيجيام، رهبرم را دوست دارم اسلام را دوست دارم،ميدوني اگر من و امثال من نرن هزاران پيرزن و پيرمرد ديگر از بين ميروند و در حالي كه اشك صورت سفيدش را نمناك ميكرد. خود را در آغوش برادر انداخت و گفت: مانعم نشو داداش من خوانده شدم و به آسمان نگاه كرد و گفت: به كرانه آبي خدا خوانده شدم.
کد خبر: ۴۴۸۶۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۸
به مناسیت عملیات غرور آفرین والفجر 8
با سرعت وعجله بچه های قرارگاه حمزه و جهاد سمنان را آوردیم. کار شروع شدو نیازبه نامه نبود.خدا میداندکه زیارت حضرت زهرا(س) مه راآورده بود.خاکهارا به سرعت وتکبیرگویان چسباندیم به هم! خاکریز کامل بود فوری یک نامه نوشتیم:بسمه تعالی برادر محسن رضایی کار انجام شد دادم به نبی زاده و گفتم:برو برسان به دست آقا محسن. وقتی برگشت سرش را روی شانه من گذاشت و گریه کرد.گفتم:چراگریه میکنی؟گفت:حاج ابوالفضل نمیدانی چی شد.وقتی به قرارگاه رفتم،نامه را دستش دادم وگفتم برادرمحسن سلام علیکم. این کار انجام شد!او بلندشدوسه دفعه تکبیر گفت!تمام قرارگاه ریختند که چی شده.گفت بچه های جهاد، پل فاطمه زهرا(س) را زدند!پل خاکی فاطمۀ زهرا(س) را زدند!
کد خبر: ۴۴۸۶۳۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۸
دیدار از خانوادهای محترم شهدا با حضور مقامات استانی در استان البرز
(آنچه مهم است حفظ راه شهداست،یعنی پاسداری از خون شهدا،این وظیفه اول ماست …)
کد خبر: ۴۴۸۶۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۸