شهید «صفر رستم رودی» در وصیت نامه اش آورده است: آخرین لحظات حیات که مطمئن شدم شهادت در راه الله در انتظارم هست آن لحظات و دقایق برایم شیرین ترین و بهترین محسوب می شود.
کد خبر: ۴۶۹۱۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۱۷
سرفه كرد و از كنار من گذشت،چفيه پوش آشناي اين محل / او هنوز سر به زير و ساده است،مرد با خداي اين محل/ مي تواني از نگاه زرد او،خوشه هاي درد را درو كني
کد خبر: ۴۶۸۹۶۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۱۲
چنان پروانه،دور شعله ي فانوس مي زد پر/ دل دريايي اش،بر گرد اقيانوس،مي زد پر / زمان پر كشيدن بود واز شوقي كه مي جوشيد
کد خبر: ۴۶۸۹۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۱۴
ببين كه مثل يك غزل،پر از هجاي زخمي ام /نسيم درد مي وزد ،به شاخه هاي زخمي ام / در انتهاي اين سفر،سري به خلوتم بزن!
کد خبر: ۴۶۸۹۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۱۶
زخم تو زخم دل است،كهنه نمي شود اگر/ كهنه كه نه!مي شود،تازه تر و تازه تر/ چرخ زنان مي رسي،مرد ميان دار شهر
کد خبر: ۴۶۸۹۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۱۲
شبيه ابر شعله ور،دل سوار سوخته/ وفتح كرده قله را،مه شيار سوخته/ هنوز بوسه مي زند،به رد پاي زخم ها
کد خبر: ۴۶۸۹۴۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۱۲
انگار دريا،دل به رودي مي سپارد/ برسينه اش،وقتي سرم را مي فشارد/ بابا!دلم مثل نفسهايت،گرفته است
اما خجالت مي كشم،باران ببارد
کد خبر: ۴۶۸۹۳۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۱۷
آتش خاموش را،خاكستري جا مانده ام / شعله آهنگم،ولي از شعله ها جا مانده ام / ريشه ام در آب مي نوشد،سموم درد را/ خنده ي زردم،كه در آغوش گل،جا مانده ام
کد خبر: ۴۶۷۹۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۶
اگر چه شمعي و از سوختن، نپرهيزي/ نبينمت كه غريبانه، اشك مي ريزي/ بخند!گر چه تو با خنده هم،غم انگيزي
کد خبر: ۴۶۷۴۶۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۵
بايد بگويم با تمام شرمساري ها/ چيزي نمي فهمند از بوران،بهاري ها/ اي گرد باد وموج و رود و باد وبارانها!/ اي پادشاه سرزمين بي قراري ها!
کد خبر: ۴۶۷۴۶۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۵
روز ميلاد،سرشانه ي تو،خال افتاد/ مادرت خنده زنان گفت:كه اقبال افتاد/ عشق،همراه تو باليد ولي ساعت وصل
کد خبر: ۴۶۷۴۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۸
بر گامهاي خسته مي خندند،نمناكي لبهاي تاولها/ زنجير مي غلطيد ومي پوسيد،در انزواي خشك مفصلها/ اين كفشهاي كهنه مي دانند،من با صداي مرگ،رقصيدم
کد خبر: ۴۶۷۴۵۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۵
مرغي غريبم،خسته ام،بال وپرم زخمي است/ ديگر سر رفتن ندارم،پيكرم زخمي است/ هم زخم كاري دارم و هم درد بي درمان
کد خبر: ۴۶۷۴۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۵
يك نفر از كرانه اي مبهم، عاشقانه مرا صدا مي كرد/ نغمه ي آشنا و پر مهرش، مثل خون، در دلم شنا مي كرد/ گر چه در مبهمي مه آلود، مانده بودم غريب و سردرگم
کد خبر: ۴۶۷۴۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۸
آتش خاموش را،خاكستري جا مانده ام/ شعله آهنگم،ولي از شعله ها جا مانده ام/ ريشه ام در آب مي نوشد،سموم درد را
کد خبر: ۴۶۷۴۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۸
بس كه اشك،از ديده،دنبال تو جاري كرده ام/ هر درختي بود اينجا،آبياري كرده ام / مي شناسم من تو را،اي روز نو،روزي نو!/ زندگي را با نگاهت،نو بهاري،كرده ام
کد خبر: ۴۶۷۳۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۶
شبيه رودي و رفتن،سرودت/ عقابي تو!نبيند كس فرود ت / تب وتاو ل شده، سكوي پرواز
کد خبر: ۴۶۷۳۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۱۸
دورت بگردم اي نفس زخمي!اين شعر از صداي تو،جوشيده است/ ديگر هواي تازه نمي خواهم،در سينه ام،هواي تو پيچيده است/ با درد سرفه هاي نفس گيرت،شرمنده ام،از اين كه نفس دارم
کد خبر: ۴۶۷۲۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷
ز راه مي رسد و چادري، به سر دارد/ اگر چه غنچه ولي خار، در جگر دارد/ هزار غنچه اگر بشكفد، ملالي نيست/ ولي شكفتن اين بار، درد سر دارد
کد خبر: ۴۶۷۲۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۶
تو را سپاس برادر! كه بيرق دردي!/ و گفته اي كه از اين عشق،بر نمي گردي/ بهار عمر تو،در آتش و گلوله گذشت
کد خبر: ۴۶۷۲۶۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۶