نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خواب
گفتگوی تصویری با والدین شهید «مراد علی آقایی کوچک‌زاده»
مادر شهید «مراد علی آقایی» می‌گوید: بعد از دو ماه رفتن به جبهه خواب دیدم که پسرم گردنش شکسته و به شهادت رسیده است. بعد از ۱۲ روز خبر شهادت را دادند.
کد خبر: ۵۸۰۴۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۳۰

نوید شاهد استان سمنان، نماهنگ « خواب شیرین» را که به مناسبت یوم‌الله سیزده آبان تهیه شده است، برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند.
کد خبر: ۵۷۹۴۰۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۵

خاطرات شفاهی والدین شهدا
پدر شهید «سید مجتبی حسینی» می‌گوید: یک شب خواب دیدم یک شهیدی از طرف غرب برایم آوردند که خیلی نسبت نزدیک با من دارد تعجب کردم خواب م را برای کسی تعریف نکردم بزرگ شد سربازی رفت و استخدام نیروی انتظامی شد و در زاهدان خدمت می‌کرد، بعد از آن خواب م به یادم آمد گفتم پسرم شهید میشه اون عاشق شهادت بود عکس‌های خود را کنار شهدا می‌گذاشت، ذاکر امام حسین ع بود، اول محرم شهید شد. بدن مبارکش تکه تکه شده بود که قابل شناسایی نبود.
کد خبر: ۵۷۷۷۲۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۷

شب شهادت،‌ قبل از حمله دشمن خواب ی را مي بيند كه پس از بيداری در عرض پانزده دقيقه به واقعيّت مي پيوندد، ‌سرانجام به آرزويش كه لقاءا… بود، مي رسد.
کد خبر: ۵۷۲۵۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۳۱

قسمت دوم خاطرات شهید «علی‌اکبر مقدسی»
پدر شهید «علی‌اکبر مقدسی» نقل می‌کند: «آقا به هریک دفترچه‌ای می‌داد. نوبت من شد. جلو رفتم. دست آقا را بوسیدم و یک دفترچه گرفتم. خواستم برگردم که کسی گفت: بایست! دوباره رفتم پیشانی آقا را بوسیدم. آقا یک شی قیمتی به من داد. تعبیری که بلافاصله به ذهنم رسید این بود: علی‌اکبر شهید می‌شود!»
کد خبر: ۵۷۰۱۴۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۱

شهید «محمد تفریحی»
خواهر شهید بیان می‌کند: مدرسه اعلام کرد كه بايد لباس فرم بپوشيد. لباس فرم آن زمان هم مناسب دخترها نبود و به خاطر بی‌حجابی، برادرم مخالف لباس فرم بود، چون به حجاب بسیار اهمیت می‌داد، اجازه نداد كه من به مدرسه بروم.
کد خبر: ۵۶۷۶۲۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۷

خاطرات شفاهی جانباز هفتاد درصد
جانباز هفتاد درصد «فؤاد شکری» سال ۱۳۶۵ از طرف سپاه به جبهه اعزام شد و در تیپ ۵۷ حضرت ابوالفضل خرم آباد مشغول به خدمت شد، آرپیچی زن گردان ثارالله بود. وی می‌گوید: فضای جبهه مرا مجذوب شهادت کرد و همیشه گوشه‌ای از صحرا را برای راز و نیاز با خدا انتخاب می‌کردم؛ و آرزوی شهادت می‌کردم. ماجرای یک خواب مرا متحول کرد. در ادامه فیلم این قصه شنیدنی تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۴۷۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۳

معرفی کتاب؛
کتاب «هنوز ماهی‌ها خواب ‌هایشان را برای تو تعریف می‌کنند!» به اهتمام «غلام امینی دومشهری» گردآوری و تالیف شده است که به صورت نگاهی به زندگی طلبه‌ی شهید «عباس بازماندگان قشمی» می‌باشد.
کد خبر: ۵۶۳۲۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۱۷

خواهر شهید «سیدعباس موسوی لموکی» تعریف می‌کند: یک بار در بیمارستان مشهد بستری بودند که از ناحیه دست و پا تیر خورد و عملش کردند. پدر و مادر و برادرم برای دیدنش رفته بودند. او خواب بود. در عالم خواب با امام زمان (عج) صحبت می‌کرد. پدر رفت او را صدا کرد و بعد که بیدار شد گفت چرا من را صدا زدی، داشتم با امام زمان (عج) صحبت می‌کردم.
کد خبر: ۵۶۱۰۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۸

مادر شهید «سید محمد ترابی» نقل می‌کند: «تمام بدنش تاول داشت و سیاه بود. گفتم: سید محمد! چرا این جوری شدی؟ بی‌اختیار اشک می‌ریختم. گفت: مامان! چرا گریه می‌کنی؟ الآن که حالم خوبه، اگه چند روز پیش منو می‌دیدی چی می‌گفتی؟»
کد خبر: ۵۵۹۶۷۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۸

قمست دوم خاطرات شهید «محمد پایون»
هم‌رزم شهید «محمد پایون» نقل می‌کند: «شب‌ها به علت پشه زیاد، وقت خواب پشه‌بند می‌زدیم. به بچه‌ها گفته بودیم، هرکس دیر بیاد، باید بیرون پشه‌بند ب خواب ه. یک شب محمد به علت شرکت در دعای توسل دیر رسید و داخل پشه‌بند راهش ندادیم. صبح به محمد گفتم: حتماً خیلی اذیت شدی؟ گفت: نه! اتفاقاً دیشب داخل حرم امام حسین (ع) پشه‌بند زدم و خواب یدم. تمام عمرم خواب به این خوبی ندیده بودم.»
کد خبر: ۵۵۶۲۸۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۳۱

قسمت دوم خاطرات شهید «حمیدرضا اسفنجانی»
مادر شهید «حمیدرضا اسفنجانی» نقل می‌کند: «دیدم شانه‌هایش می‌لرزد. پایم جلو نمی‌رفت. نوه‌ام را فرستادم. پرسید: دایی چرا داری گریه می‌کنی؟ در حالی که دست‌هایش را دیدم که اشک‌هایش را پاک می‌کرد، شنیدم که‌ می‌گفت: دایی جان! گریه عشق به امام حسینه. همان حرف برایم کافی بود تا مطمئن شوم، آخرین باری است که پسرم را بدرقه می‌کنم.»
کد خبر: ۵۴۹۹۸۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۸

گفتگو با والدین گرامی شهید مدافع حرم مصطفی کریمی
شهید «مصطفی کریمی» متولد شهرستان مهدی‌شهر، از شهدای مدافع حرم افغانستانی است. در این کلیپ مادر گرامی این شهید گران‌قدر نقل می‌کند: «وقتی کربلا بودم، در خواب پیکر مصطفی را دیدم و دلم لرزید. او به پدرش گفته بود که به شهادت می‌رسد.» این کلیپ با عنوان «چراغ محله» با همکاری بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان و صدا و سیمای مرکز این استان تهیه شده است. نوید شاهد سمنان شما را به دیدن این گفتگوی زیبا دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۳۸۷۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۹

قسمت نخست گفتگو با مادر گرامی شهید مجید عبدوس
شهید «مجید عبدوس» متولد تهران، از شهدای دفاع مقدس است. در این کلیپ مادر گرامی این شهید گرانقدر نقل می‌کند: «مجید تمام کارهایش را با خلوص نیت انجام می‌داد. در اعزام آخر نور عجیبی در چهره‌اش بود. من و او می‌دانستیم که به شهادت می‌رسد.» این کلیپ با عنوان «چراغ محله» با همکاری بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان و صدا و سیمای مرکز این استان تهیه شده است. نوید شاهد سمنان شما را به دیدن قسمت نخست این گفتگوی زیبا دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۳۶۸۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۰۶

برگی از خاطرات انقلاب؛
کتاب «وقتی از خواب بیدار شدم» به نویسندگی کاوه بهمن همراه با تصاویری از روایت ها که تصویرگران سعید خالقی است که روایت داستانی از انقلاب سفید ۱۳۴۱ می کند.
کد خبر: ۵۳۴۶۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۰۴

مدیر حوزه هنری استان کرمانشاه:
مدیر حوزه هنری استان کرمانشاه، در نشست‌ تحلیل و بررسی کتاب‌ روایت شده از زبان مادر شهید رحیمی با عنوان « خواب آذر»، گفت: زنان ما موج تازه ای را در دریای شرافت و پایداری بلندکردند و اگر مادران و زنان ما در دوران جنگ تحمیلی مقاومت نمی کردند اکنون واژه ای به نام دفاع مقدس انتخاب نمی شد.
کد خبر: ۵۲۸۱۴۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۱۱

مدیرکل کتابخانه های عمومی استان کرمانشاه:
مدیرکل کتابخانه های عمومی استان کرمانشاه در نشست‌ تحلیل و بررسی کتاب‌ روایت شده از زبان مادر شهید رحیمی با عنوان « خواب آذر»، گفت: شهید فرزاد رحیمی جان خود را در راه اسلام فدا کرد و شهید شد اما مادر او و سایر مادران شهدا ایثاری فراتر از شهادت دارند که با یاد و خاطرات فرزند دلبندشان روز را به شب، و شب را به روز می رسانند و یا هنوز چشم انتظار آمدن او هستند.
کد خبر: ۵۲۸۱۳۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۱۱

تحلیل و بررسی روایت مادری در کتاب « خواب آذر»، در کرمانشاه برگزار می‌شود.
کد خبر: ۵۲۷۸۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۰۷

کتاب « خواب آذر» خاطرات مادر شهید هرسینی «فرزاد رحیمی» در کتابخانه‌های عمومی کرمانشاه در دسترس قرار گرفت.
کد خبر: ۵۲۶۸۷۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۲۶

«صبح دیدم مادرم گریه می‌کند و میگوید: «شکمش پاره شده و بردنش اسلام‌آباد. مارش حمله پخش شد؛ عملیات والفجر مقدماتی بود. بعد از یکی دو روز بچه‌ها آمدند ...» نوید شاهد سمنان در سالروز ولادت، در دوبخش خاطراتی از شهید «ایرج عرب‌سرهنگی» را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به قسمت دوم این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۵۲۴۸۴۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۰۷