پدر شهید «عسگر صبوری» نقل میکند: «در امانتداری زبانزد بود. همسایهها که به مسافرت میرفتند، خانهشان را به او میسپردند تا از سفر برگردند، او در خانه آنها میخوابید و مراقبت میکرد.»
کد خبر: ۵۷۴۹۲۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۰
گزارش تصویری/
مراسم عزاداری دهه آخر ماه صفر مصادف با پنجشنبه 8 شهریور ۱۴۰۳ همراه با سخنرانی حجت الاسلام علیاصغر هاشمپور و با نوای کربلایی فرشید پورسعادت، با حضور خانوادههای معظم شهدا و ایثارگران و آحاد مردم در گلزار ملکوتی شهدای بندرعباس برگزار شد.
کد خبر: ۵۷۴۹۱۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۰
مراسم سوگواری ایام پایانی ماه صفر به مدت پانزده شب در مهدیه اعظم سمنان برگزار میگردد.
کد خبر: ۵۷۴۴۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۳۱
قسمت نخست خاطرات شهید «محسن ناظمیان»
برادر شهید «محسن ناظمیان» نقل میکند: «محسن کاسه را جلوی پیرمرد نگه داشت. گفت: خیالتون راحت! دیگه نمیذارم کسی اذیتتون کنه. کاسه هنوز در دست محسن مانده بود. کاسه چشم پیرمرد پر از آب شده بود. معلوم نبود گریهاش از درد بود یا شوق یافتن پناهگاهی تازه.»
کد خبر: ۵۷۴۳۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۳۰
پدر شهید «محمد سلطانحسینی» نقل میکند: «تظاهرات پشت تظاهرات برگزار میشد. وقتی وسایل حمام را برمیداشت، پدر میدانست که میخواهد بیرون برود. گفت: چه خبره هر صبح حموم میکنی؟ محمد گفت: تظاهراته، ممکنه هر لحظه تیر بخوریم، پس غسل شهادت لازمه.»
کد خبر: ۵۷۴۳۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۹
به مناسبت سالروز شهادت شهید «حسین فوادیان»، تصاویر این شهید گرانقدر برای علاقهمندان منتشر میشود.
کد خبر: ۵۷۴۳۲۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۹
قسمت چهارم خاطرات شهید «یدالله شوریابی»
دختر شهید «یدالله شوریابی» نقل میکند: «گفت: خواب دیدم جنازه شهیدی رو میبرن. آقای نورانی زیر تابوت رو گرفته. پرسوجو کردم. چند نفری گفتن: نمی شناسی؟ آقا امام زمانه. شهید هم از کربلا اومده.»
کد خبر: ۵۷۴۳۱۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۹
قسمت سوم خاطرات شهید «یدالله شوریابی»
همسر شهید «یدالله شوریابی» نقل میکند: «دوست یدالله گفت: یدالله خواب دیده ستاره شده و رفته آسمون. به شوخی بهش گفتم: ما مثل یک ستاره برمیگردیم روستا. اونجا مثل آسمون میمونه. چند روز بعد اسیر شد.»
کد خبر: ۵۷۴۲۷۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۸
قسمت دوم خاطرات شهید «یدالله شوریابی»
فرزند شهید «یدالله شوریابی» نقل میکند: «گفتم: بابا! تا یک ماه دیگه سربازی من تموم میشه و مییام پیش مامان، خواهر و برادرها هستم بعد تو برو! حرفش این بود که نمیتوانم. پرسیدم: چرا؟ جواب داد: هوای کربلا به سرم زده.»
کد خبر: ۵۷۴۲۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۷
قسمت نخست خاطرات شهید «یدالله شوریابی»
همسر شهید «یدالله شوریابی» نقل میکند: «گفت: اگه شهید بشم خدا نگهبان تو و بچههاست تنها نمیمونی. گفت: من میرم جبهه، شما هم که این بچهها رو نگه میداری، ثواب زیارت رو میبری.»
کد خبر: ۵۷۴۰۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۴
مادر شهید «حسین فوادیان» نقل میکند: «چند روز بعد نامهای از حسین به دستم رسید که هفت خط بیشتر نبود. نوشته بود: مادرجان! غم مخور، حضرت زهرا(س) سر ما را میان دامنش گرفته و میگوید: غم مخورید اگر مادرتان نیست من هستم. نگران نباشید!»
کد خبر: ۵۷۴۰۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۳
به مناسبت سالروز شهادت شهید «ابراهیم شبستانی»، تصاویر این شهید گرانقدر برای علاقهمندان منتشر میشود.
کد خبر: ۵۷۳۸۶۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۲
خواهر شهید «ابراهیم شبستانی» نقل میکند: «آمده بود مرخصی؛ اما همه فکر و ذکرش جبهه بود. مدام از رزمندهها تعریف میکرد. از دوستان خوبی که پیدا کرده بود، میگفت. تکیه کلامش هم شده بود شهادت.»
کد خبر: ۵۷۳۸۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۲
قسمت سوم خاطرات شهید «بزرگ میرانی»
دوست شهید «بزرگ میرانی» نقل میکند: «در وصیت نامهاش هم به اطاعت از رهبری و کمک به نیازمندان تأکید کرد. اگر در واقعه عاشورا هم بود، بلاتشبیه مثل حضرت علیاکبر(ع) در این راه قدم میگذاشت.»
کد خبر: ۵۷۳۷۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۱
قسمت دوم خاطرات شهید «بزرگ میرانی»
خواهر شهید «بزرگ میرانی» نقل میکند: «طنین خوش کلامش هنوز در گوشم میپیچد: رقیهجان! زینبوار زندگی کنید و مثل حضرت زینب(س) شجاع باشید!»
کد خبر: ۵۷۳۳۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۵
مادر شهید «رمضانعلی کاشانیجباری» نقل میکند: «آمد کنارم نشست و گفت: مادر! شما چرا زیارتِ خانه خدا نمیرین؟ بعد از شهادتش بارها به خوابم آمد و گفت: به حج برو. تا اینکه قسمتم شد. شبی که اسم نوشتم، به خوابم آمد و گفت: سلام حاجیهخانم!»
کد خبر: ۵۷۳۳۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۵
قسمت نخست خاطرات شهید «بزرگ میرانی»
خواهر شهید «بزرگ میرانی» نقل میکند: «از جایم بلند شدم. کنارش نشستم و برای چند دقیقهای خیرهخیره نگاهش کردم. گفتم: برادرجان! این وقت شب چرا زیارت عاشورا میخونی؟ نگاهم کرد و با لبخند گفت: الآن دور و بر امام حسین(ع) خلوتتره! ما رو میبینه!»
کد خبر: ۵۷۳۲۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۴
دوست شهید «محمدعلی بنائیانسفید» نقل میکند: «در آخر نمازهایش وقتی با پروردگارش راز و نیاز میکرد، به پهنای صورت اشک میریخت و از خدا میخواست تا او را نیز به فیض شهادت برساند.»
کد خبر: ۵۷۳۱۸۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۳
قسمت دوم خاطرات شهید «نوروزعلی اکبریچاشمی»
همرزم شهید «نوروزعلی اکبریچاشم» نقل میکند: «به عنوان فرمانده دسته گذاشتمش. تواناییهای خوبی داشت. گفت: پدرشون رو درمییاریم و نمیگذاریم منافقین بیان جلو. چند بار این جمله را تکرار کرد. از دلم گذشت: امشب حاجی شهید میشه.»
کد خبر: ۵۷۲۹۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۰۹
پدر شهید «حسین امانیوارمرزانی» نقل میکند: «بهش گفتم: ممکنه اسیر بشی. گفت: قبول دارم. گفتم: ممکنه شهید بشی. با خوشحالی گفت: آرزومه! اینها را که شنیدم، بوسهای به پیشانیاش زدم. گفتم: برو در پناه خدا!»
کد خبر: ۵۷۲۹۰۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۰۸