خاطرات شفاهی جانبازان
«غلامحسین عطار» جانباز 50 درصد جنگ تحمیلی میگوید: «یک روز من و نُه نفر از همکارانم کنار مخزنهای نفت ایستاده بودیم که در یک لحظه یکی از مخزنها منفجر شد و ما به اطراف پرت شدیم، نزدیک خلیج بنگال بودیم و موج همهی ما را گرفته بود، در این شش روز هیچکس غذا نخورد و ...»
کد خبر: ۵۶۷۵۰۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۲
خاطرات شفاهی جانبازان
«کیومرث جعفرزاده» جانباز جنگ تحمیلی میگوید: «اوایل در انجمنهای اسلامی فعالیت میکردم و از آنجا بود که من را به بسیج معرفی کردند. دوستانم بهم گفتند که میخواهند به جبهه بروند. زمانی که در جبهه بودم از سمت دریاچه مریوان به سمت روستاهای عراق میرفتیم و به دیوار خانهها پلاک کارت میچسباندیم...»
کد خبر: ۵۶۷۴۸۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۶
شهید «محمدحسین سبزواری» پنجم تیرماه ۱۳۳۴، در روستای افرینه تابعه شهرستان خرم آباد به دنیا آمد. پدرش علی رحم، کشاورز بود. مادرش خیر قدم خانه دار بود. وی سال ۱۳۵۴ ازدواج کرد و صاحب دو پسر و دو دختر شد. دوم خرداد ۱۳۶۵، در عملیات حاج عمران بر اثر اصابت ترکش به سر به فیض شهادت نائل گردید.
کد خبر: ۵۶۷۴۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۱
مدیرکل بنیادشهید و امور ایثارگران استان لرستان به مناسبت عید سعید قربان پیام تبریکی صادر کرد.
کد خبر: ۵۶۷۴۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۸
مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران لرستان:
مدیرکل بنیاد شهید لرستان گفت: بنیاد شهید و بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس لرستان، تاریخ شفاهی شهدای کل استان را ثبت و ضبط کرده است اما تاریخ شفاهی والدین شهدای دانشجوی معلم لرستان به همت خود دانشجویان معلمان دانشگاه فرهنگیان ضبط شده است.
کد خبر: ۵۶۷۳۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۲
همسر معلم شهید «حسین شاطری» نقل میکند: «حسین مانند شهدا زندگی کرد و انتخاب شده از طرف خدا بود.» نوید شاهد سمنان شما را به دیدن این گفتگو جلب میکند.
کد خبر: ۵۶۷۲۸۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۱
گفتگو با جانباز و آزاده کرمانشاهی«حسین مراد امانی دهلقی»
«حسین مراد امانی دهلقی» می گوید: عملیات آغاز و 19 نفر برای شناسایی رفتیم. چون شب شده بود و جایی را نمیدیدیم به کمین عراقیها برخوردیم و هر 19 نفر به اسارت بعثیها درآمدیم. زمانی که اسیر شدم فرزندم به دنیا نیامده بود وقتی آزاد شدم و خانواده به استقبالمان آمدند فرزندم را نمی شناختم تا اینکه به من گفتند پسرت به دنیا آمده. آن لحظه از دیدن فرزندم خوشحال شدم و اسارت را فراموش کردم.
کد خبر: ۵۶۷۲۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۱
خاطرات شفاهی والدین شهدا
شهید «نادر شادیوند» از شهدای فرهنگی استان ایلام است که در لباس بسیجی به دفاع از مملکت خویش پرداخت و سرانجام در آبان ۱۳۶۶ در جبهه مهران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر شهید میگوید: «نادر بارها به من میگفت مادر دوست دارم من شهید بشوم و تو مادر شهید...» در ادامه فیلم این گفتگو تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۶۷۲۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۱
گفتگوی تصویری با جانباز کرمانشاهی «سوسن فتحی»
«سوسن فتحی» می گوید: زمستان سال 1367 بود تقریبا آخرین حملات هوایی دشمن به شرکت نفت بود. در همین سال بمب خوشه ای به منزل ما اصابت کرد. من را به بیمارستان بردند، به هوش که آمدم متوجه شدم دست راستم و سه انگشت دست چپ، کف پای راست و پای چپم را از دست دادم.
کد خبر: ۵۶۷۲۵۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۱
خاطره نگاری والدین شهدا
«آسمان، آبیتر» مجموعه کلیپهای مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش میشود. این قسمت از «آسمان، آبیتر» با خانواده والامقام شهید «محمد طالبی موری آبادی» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت میکند.
کد خبر: ۵۶۷۱۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۰
گفتگوی تصویری با جانباز کرمانشاهی «احمد جهانداری»
«احمد جهانداری» میگوید: من خط اول بودم یک خط دیگر در مرز جلوتر از ما بود که رفتم سرکشی کنم یک مرتبه سر و صدای بعثیها را شنیدم در همین حین آنها یک خمپاره انداختند دراز کشید که نزدی سرم زمین خورد. کل محوطه گرد و خاک شد دوستانم فکر کردند شهید شدم بیهوش شدم وقتی چشم باز کرد بیمارستان بودم.
کد خبر: ۵۶۷۰۹۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۸
خاطره نگاری آزادگان
«آسمان، آبیتر» مجموعه کلیپهای مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش میشود. این قسمت از «آسمان، آبیتر» با جانباز و آزاده سرافراز «محمدعلی نعیمی نژاد» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت میکند.
کد خبر: ۵۶۷۰۵۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۸
خاطرات شفاهی جانبازان؛
در گفتگویی ماندگار، جانباز «ایرج کاوه» به شجاعت و ایمان رزمندهها در جنگ اشاره کرد و اظهار داشت: دفاع مقدس یک حماسه بود، نه یک هیجان.
کد خبر: ۵۶۷۰۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۸
اولین نشست هم اندیشی کارشناسان طرح اسناد افتخار و تاریخ شفاهی با حضور مدیرکل و معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی و پیشکسوتان دفاع مقدس، مدیریت و کارشناسان بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس و سپاه روح الله برگزار شد.
کد خبر: ۵۶۷۰۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۶
خاطرات شفاهی جانبازان
«مجید لایحی راونگی» جانباز 55 درصد جنگ تحمیلی میگوید: «سال 1364 دوران اوج جنگ بود که به جبهه رفتم. به صورت داوطلب نامنویسی کردم و در تیپ 58 ذوالفقار مشغول به خدمت شدم. عشق رفتن به جبهه را داشتم. وظیفه هر مسلمانی است که به جبهه برود و از میهنش دفاع کند.»
کد خبر: ۵۶۶۹۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۵
تاریخ شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «محمدصادق پیریایی» میگوید: پسرم عاشق ائمه بود و می گفت؛ از تمام دنیا، ائمه برای من کافی هستند.
کد خبر: ۵۶۶۹۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۹
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «مسلمی» با بیان اینکه نامهای از همسرش پس از شهادت وی در جبهه به دستش رسید، گفت: محمد، جانِ خود را در راه آرمانها و اعتقاداتش فدا کرد.
کد خبر: ۵۶۶۸۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۳
خاطرات شفاهی جانبازان
«محمد بلوردی» جانباز 45 درصد جنگ تحمیلی میگوید: «وقتی به جبهه رفتم مدت زیادی طول نکشید که به عملیات بیتالمقدس اعزام شدم. من در آن زمان راننده آمبولانس بودم، کارم اینگونه بود که میرفتم خط و مجروحها را به بیرون از منطقه عملیات انتقال میدادم. یکروز با یکی از مجروحان کنار انبار مهمات بودم که کلاج ماشینم در رفت و ...»
کد خبر: ۵۶۶۸۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۳
گفتگوی تصویری با جانباز کرمانشاهی «هما طرسوست»
«هما طرسوست» میگوید: در خیابان جلالیه در حال رفت و آمد بودم که هواپیماهای دشمن شهر کرمانشاه را بمباران کردند. به دنبال پناهگاه بودم که چیز محکمی به کمرم اصابت کرد، چشم که باز کردم دیدم روی تخت بیمارستان هستم.
کد خبر: ۵۶۶۸۳۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۲
گفتگوی تصویری با مادر شهید «عبدالمجید شعیری»
عضو بسیج دانش آموزی بود به پدرش التماس می کرد اجازه بدهد که در جنگ شرکت کند همسرم مخالف بود و می گفت: بگذار بزرگتر که شدی برو که حداقل بتوانی آنجا کاری انجام بدهی. هیچوقت این لحظه را فراموش نمیکنم وقتی قطعنامه 598 را شنید با بغض به پدرش گفت: تو به من گفتی وقت هست جنگ هم تمام شد و اجازه ندادی.
کد خبر: ۵۶۶۸۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۲