خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «عبدالله قلاتویی» میگوید: «شهید اخلاقش خیلی خوب بود، همه میگفتند آدم خوبی بود. خیلی برایم سخت است، در نبودش خیلی هوای پسرم را داشتم و برایش هم مادر و هم پدر شدم. هیچ وقت همسرم را فراموش نمیکنم، امیدوارم او را در آن دنیا ببینم...»
کد خبر: ۵۶۰۶۶۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۰
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید والامقام «فرهاد خورشیدی» می گوید: پسرم قد بلندی داشت که به جبهه رفت. او با دموکرات جنگید. وقتی پیکرش را آوردن چند تکه شده بود و آن پیکر تنومند بصورت خیلی کوچک در کفن پیچیده شده بود.
کد خبر: ۵۶۰۶۵۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۲
روایتی شنیدنی از جانباز کرمانشاهی «فریدون سهرابی»
جانباز کرمانشاهی «فریدون سهرابی» میگوید: سال 1363 عضو بسیج شدم و سال 65 به خدمت سربازی اعزام شدم. در پایگاه محل خدمت مشغول گشت زنی بودم و نمی دانستم دور تا دور پایگاه را مین کار گذاشتند در همین حین روی مین رفتم و یکی از پاهایم قطع شد و یکی یکی انگشتهایم روی زمین می افتادند.
کد خبر: ۵۶۰۶۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۹
گفتگوی تصویری با جانباز کرمانشاهی «علی قنبری»
جانباز کرمانشاهی «علی قنبری» می گوید: در عملیات هایی نظیر؛ فاو، مجنون، بازی دراز و شاخ شمیران حضور داشتم یک روز در حین عملیات با یکی از رزمندگان وارد یک گندم زار شدیم که مین کار گذاشته بودند هر دو روی مین رفتیم من مجروح و دوستم شهید شد هر مسلمانی وظیفه دارد از آب و خاک و دین خود حفاظت کند و من نیز تا آخرین قطره خونم مقابل متجاوزان می ایستم.
کد خبر: ۵۶۰۵۷۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۸
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «عباس نیلاد» میگوید: «همیشه هر وقت مشکلی برایم پیش میآید با عکس شهید صحبت میکنم، شهید به خوابم میآید و من را راهنمایی میکند. بعد از چهار ماه همرزمان شهید، ساکش را برایم آوردند، گفتند شهید دندان درد دارد برای همین پشت خط مانده است که از آنجا به دکتر برود ولی هواپیما آنجا را بمباران میکند و ...»
کد خبر: ۵۶۰۵۲۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۸
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «سید عبدالوهاب راهبر» میگوید: «همه جای بدنش ترکش خورده بود و پای راستش قطع شده بود. برایم سخت است اما خداوند صبر و تحمل را به جانباز و خانواده جانباز میدهد. زحمت کشیدن برای جانباز، یک افتخار است...»
کد خبر: ۵۶۰۴۴۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۵
گفتگوی تصویری با جانباز «غفار مرادپور»
جانباز کرمانشاهی «غفار مراد پور» میگوید: سال 1365 به خدمت سربازی اعزام شدم عضو تیپ انصار الرسول سپاه پاسداران شدم و بعد ما را به همراه برادران به جزیره مجنون فرستادند، روی اسکله بودیم که یک خمپاره به ما اصابت کرد و همانجا یکی از دستهایم قطع شد و پزشکان نتوانستند آن را پیوند بزنند.
کد خبر: ۵۶۰۳۸۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۴
پدر شهید «علیرضا کریمی» نقل میکند: «همان شب که به شهادت رسید، حال عجیبی به من دست داد و احساس کردم فرزندم شهید شده است.» نوید شاهد سمنان شما را به دیدن این گفتگو جلب میکند.
کد خبر: ۵۶۰۳۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۳
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «رضا فرخی» میگوید: «خوبیهای شهید آنقدر زیاد است که هر چه از آن بگویم انگار کم گفتهام. هر وقت از چیزی ناراحت میشوم، شهید به خوابم میآید و دلداریم میدهد...»
کد خبر: ۵۶۰۳۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۳
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «حسین صادقی بهمنی» میگوید: شهید دوبار به جبهه رفت، اولین بار 45 روز رفت، دومین بار که میخواست به جبهه برود گفت: «باید بروم تا این جنگ به پایان برسد». همیشه به ما میگفت: «امیدتون به خدا باشد»، تا الان هم امیدم به خداست.
کد خبر: ۵۶۰۲۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۱
گفتگوی تصویری با جانباز «محمد طاهر عبدی»
جانباز کرمانشاهی «محمدطاهر عبدی» میگوید: در جنگ تحمیلی شعار ما شعار وحدت بود و برادران شیعه و سنی در کنار همدیگر بودند و عملیاتها را در کنار هم به نتیجه میرساندند.
کد خبر: ۵۶۰۱۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۸
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «حسین احمدی طیفکانی» میگوید: شهید عاشق شهادت بود، همیشه میگفت «حیفِ آدم که با مرگ طبیعی از دنیا برود»، میگفت «من شاید یک روز شهید شوم»، همیشه این آمادگی را به من میداد.
کد خبر: ۵۶۰۰۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۶
روایتی شنیدنی از جانباز کرمانشاهی «سالار کارگر»
جانباز کرمانشاهی «سالار کارگر» می گوید: در منطقه عملیاتی بودیم و یکی از رزمندگان با بولدوزر خاکریز هایی را که نشست کرده بود را بالا می برد که در همین حین یک خمپاره به او خورد و دشمن شروع به حمله کرد که به من هم ترکش اصابت کرد و زمین خوردم که در آن لحظات فقط به فکر مادرم بودم و از خدا خواستم به او صبر بدهد.
کد خبر: ۵۵۹۹۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۵
گفتگوی تصویری با جانباز «محمد ویسی»
جانباز «محمد ویسی» گفت: سال 1365 نیز در عملیات نوسود که دمکراتها آن منطقه را مینگذاری کرده بودند مجبور به پاکسازی شدیم و من روی یکی از مینها رفتم و تمام بندم سیاه و کبود شد و داخل رودخانه افتادم.
کد خبر: ۵۵۹۹۵۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۵
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «حسن حامدی رودانی» میگوید: «روزی که به شهادت رسید اصلا ناراحت نشدم و خدا را شکر کردم چون همان چیزی را که میخواست، خدا بهش داد. زمانی که خانه بود همیشه میگفت «کاش شهید میشدم و برنمیگشتم.»»
کد خبر: ۵۵۹۹۲۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۴
خاطره نگاری جانبازان
«آسمان، آبیتر» مجموعه کلیپهای مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش میشود. این قسمت از «آسمان، آبیتر» با جانباز سرافراز «حسین قانعی بافقی» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت میکند.
کد خبر: ۵۵۹۸۶۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۱
گفتگوی تصویری با جانباز کرمانشاهی «محمدرضاکریمی»
جانباز کرمانشاهی «محمدرضا کریمی»، میگوید: به عنوان بسیجی به منطقه کردستان اعزام شدم و در عملیاتهای مختلف شبانه روز در قلههای کامیاران و مریوان برای پاکسازی کومله دمکرات در حال گشت بودیم. تا اینکه برای عملیات کربلای 5 به شلمچه اعزام شدیم و آنجا مجروح شیمیایی شدم. دوست داشتم به شهادت برسم و هرکس که به شهادت رسید مخلصانه جنگید.
کد خبر: ۵۵۹۸۵۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۱
گفتگوی تصویری با جانباز کرمانشاهی «نورعلی حسینی»
جانباز کرمانشاهی «نورعلی حسینی»، می گوید: در جنگ تحمیلی برای رزمندگان سنگر جوش می کردم. یک روز در پادگان بودم که دشمن شهر را مورد حمله بمباران هوایی قرار داد همه ما زخمی شدیم در این حمله دست راست و یکی از پاهایم را از دست دادم در این خصوص هم هیچگاه احساس ناراحتی نکردم دفاع از وطن هیچگاه پشیمانی به دنبال ندارد.
کد خبر: ۵۵۹۸۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۱
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «جهان رنجبری» میگوید: «شهید پاسدار بود اما کسی این را نمیدانست. هیچ وقت با لباس نظامی به خانه نمیآمد. بعد از شهادتش هر کی پیشمان میآمد با تعجب میگفت واقعا این شخص پاسدار بود؟...»
کد خبر: ۵۵۹۷۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۳۰
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «احمد دریس» میگوید: «دخترم دستش را گرفت و گفت «بابا نرو، کجا میخوای بری؟ شهید گفت؛ من میروم تا شما امنیت داشته باشید و کسی نتواند شما را اذیت کند.»
کد خبر: ۵۵۹۵۴۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۴