نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - شفاهى
سید هادی خسروشاهی می گوید: به نظر من یك توطئۀ جهانی بود كه از شوروی سابق تا آمریكای حاضر و رهبری باندهای تبهكار فلسطینیِ همكار با موساد همه در این قضیه درگیر بودند
کد خبر: ۴۳۶۹۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۱۰

همایش ملی تاریخ شفاهی دفاع مقدس 26 آذرماه به میزبانی سازمان اسناد و مدارک دفاع مقدس برگزار می‌شود.
کد خبر: ۴۳۶۴۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۰۵

مجری تاریخ شفاهی خاطرات فرمانده لشکر ۱۹ فجر فارس در دوران دفاع مقدس گفت: به علت نقش مهم همسران فرماندهان در دوران جنگ، تاریخ شفاهی همسر سردار رودکی و همسران شهدای این لشکر جمع آوری و مکتوب می شود.
کد خبر: ۴۳۶۳۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۰۳

تیمسار شهید «عباس بابایی» سربازی عاشق، متقی و وفادار بود که پانزدهم مردادماه 1366 به آسمان پر کشید و جاودانه شد.
کد خبر: ۴۳۴۸۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۱۴

کتاب «تا بهشت»، خاطرات شفاهی انقلاب اسلامی در منطقه رودبار دامغان به کوشش محمدمهدی عبدالله زاده منتشر شد.
کد خبر: ۴۳۴۳۱۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۰۹

اولین جلسه تاریخ شفاهی امیر دریادار عباس محتاج در مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس کلید خورد.
کد خبر: ۴۳۳۰۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۲۶

مربع های قرمز، «خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا» در مجموعه فرهنگی سرچشمه رونمایی می‌شود.
کد خبر: ۴۳۲۵۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۹

از سوی مرکز اسناد دفاع مقدس سپاه
سردار نائینی رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه از چاپ ۲۰۰ جلد کتاب تاریخ شفاهی و دفاع مقدسی طی بازه ۴ ساله خبر داد.
کد خبر: ۴۳۲۲۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۶

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین شامانی
همین که میگذاشتمش زمین از گریه غش می کرد . هرجا هم دکتر بردیمش نفهمیدن که مشکلش چی هست . یه دعا نویس گفت ، تا هشت ساله نشه خوب نمیشه . خدا شاهده بچه ی به اون بزرگی رو موقع نماز خواندن به کولم میبستم و پاهاش از کنارم آویزان بود . اگر روی زمین می گذاشتمش غش می کرد . هشت ساله که شد ، کم کم بهتر شد . شیر هم نمی خورد وبا قاشق بهش شیر می دادم .
کد خبر: ۴۳۱۳۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۴

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین خیده
من حسین خودم رو فدای حسین فاطمه کردم . اصلا هم ناراحت نیستم ، خدا با علی اکبر و قاسم همنشین اش کنه . وصیت کرده بود که سنگرش و خالی نگذاریم . خدا نوه هام هم به راه راست هدایت کنه . من اسم حسین رو روی یکی شون گذاشتم . قد وبالاو حرکاتش مثل حسین خودم می مونه .
کد خبر: ۴۳۰۹۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۹

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین ترنجی
وقتی اومدیم تو این خونه خواب دیدم میگه مامان من درها رو باز کردم . اومدم کمک تون کنم . تو خواب فکر میکنم داره با ما زندگی میکنه . بچه ی خوب ومودب وآقایی بود . خیلی به ما محبت می کرد .
کد خبر: ۴۳۰۳۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین بابایی
من هم که اطلاع نداشتم ووقتی شنیدم ، همون جا نشستم روی زمین وبیهوش شدم . خانم ها گفته بود . این مادر شهید حسین هست . چرا زودتر بهشون خبر ندادن ، الان اگر سکته میکرد چی ؟ هنوز نماز عشاء رو نخونده بودیم که خبر دادند ومن وآوردن خونه . به خواهر وبرادرهاش که تو خونه بودند گفتم وهمه شروع کردند به گریه کردن . برادرشهید تو ورامین خیاط بود وهمراه عموش اومد . پدرش هم نیمه شب اومد خونه .
کد خبر: ۴۳۰۲۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۱

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین اشرفی
گفت ، مامان دیگه نمیخوام بهت دورغ بگم . من دارم میرم جبهه . من هم شروع کردم به گریه . گفت ، مامان انقدر بی تابی کردی که از همسایه ها هم خداحافظی نکردم . میگفت ، اگر بلد بودی و میومدی شاهرود . میدیدی که مادر ها چون بچه هاشون از ماشین جا موندند گریه میکنند اونوقت تو برای رفتنم گریه میکنی . بهش گفتم ، برو پسرم خدا به همراهت . کاپشن پدرش و پوشیده بود ولی براش تنگ شده بود . خیلی خوش و قد وبالا شده بود . همسایه نبودند که خداحافظی کنه . من هم گریه نکردم . بغلش کردم و رفت .
کد خبر: ۴۳۰۱۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۰

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسن مرواری
جنبشی ها رو خودتون میدونین که یه عده ی خاص بودند که بر علیه انقلاب تظاهرات کرده بودند . این ها شبانه پاسدار بودند و خدا شاهده یادمه که شب های زمستون با چوب دستی تو خیابانها نگهبانی می دادند . حتی وقتی بهش فکر میکنم ، بغض گلوم و میگیره صبح وقتی برمیگشت تمام صورت و دستهاش از کبودی سرما سیاه شده بود . ولی با این وجود هیچ وقت گله و شکایتی نداشت . خیلی پسر خوب و کامل و با ایمانی بود . دبیرشون میگفت ، اگر این ها نبودند تمام دبیرستان و جنبشی ها گرفته بودند .
کد خبر: ۴۳۰۰۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۹

مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسن محمدی
اون موقع هنوز پسرم شهید نشده بود . یه بار حسن آمد گفت ، بابا این گوسفند ها رو بفروش . گفتم ، چرا ؟ گفت: من میخوام برم جبهه . اگر نیومدم این گوسفند ها میرن کنار زراعت مردم و علف مردم رو میخورند . تو فردای قیامت باید جواب بدی . گفتم ، فقط هفت هشت تارو بده به خودم که اگر گوشت نیاز داشتیم ، داشته باشیم . دیدم همه رو فروخته و هیچی نگه نداشته . چند تا پیر به درد نخور رو نگه داشته بود . گفتم ، چرا این کارو کردی ؟ گفت ، بابا جان حرامه اگر من بخوام فقط خوب ها رو جدا کنم . کی میخواد جواب این ها رو بده .
کد خبر: ۴۲۹۱۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۰۹

مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسن قربانی
هربار تا جلوی چهارراه نادر میرفتم . این بار تا پلیس راه رفتم . گفت ، مامان چرا نمیری ؟ گفت ، نمیدونم نمی تونم برم . اومد یه مقدار کنارم نشست . گفت ، ناراحت نباش . میرم سه ماه دیگه میام . رفت و دیگه هیچ وقت برنگشت .
کد خبر: ۴۲۸۷۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۰۲

خانه شهید منطقه 15 تهران با دعوت از والدین معظم شهدای پایتخت خاطرات شفاهی آنها را ثبت و ضبط می‌کند.
کد خبر: ۴۲۸۵۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۳۱

نگاهی به کتاب تازه رحیم مخدومی
«گلین عروس سرخ پوش» عنوان کتابی از رحیم مخدومی است که به تازگی از سوی «نشرشاهد» به چاپ رسیده است. «گلین» نام روستایی در حوالی سنندج است که سال 1360 حوادث تلخ و خونباری را تجربه می کند که گوشه ای از تاریخ رشادت های مردمان کردستان را در دل خود جای داده است.
کد خبر: ۴۲۸۴۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۳۰

مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسن اخلاقی
بین همه ی برادرهام شهید خیلی آرام و دوست داشتنی بود . خیلی رفتارش خالص بود و به وضع ظاهریش خیلی میرسید . با اینکه اون زمان این چیزها بین مردم باب نبود . برادرم با اینکه بسیجی بود خیلی به آراستگی اش اهمیت می داد . وقتی هم دردو بیماری داشت ، خیلی کم پیش میومد که تو خونه مطرح کنه . بچه ی مظلومی بود .
کد خبر: ۴۲۸۴۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۳۰

مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حجت الله اختری
گفت ، مامان جان خدا بهت یه صبری بده و اگر من شهید شدم ، گریه نکن . اگر شهید شدم لباس نو بپوش و چادرنو سرت کن . روزی هم که شهید نشده بود یه چند تا عکس برام آورد گفت ، اینها رو یادگاری بگیرازمن . بهش گفتم ، مادرجان این کارها چیه ؟ گفت ، مادرجان اینها رو نگه دار .
کد خبر: ۴۲۸۳۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۹