انتشار همزمان با سالروز شهادت
پنجم آبان 1332، در يزد به دنيا آمد. پدرش علياکبر و مادرش بيبي کبرا نام داشت. دانشجوي دوره کارشناسي بود.
کد خبر: ۴۴۲۶۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۶
کتاب «دو رکعت نماز عشق» به قلم مهدیه جلالپور، سرگذشتنامههایی کوتاه از برخی شهدای فرهنگی استان خراسان رضوی را روایت میکند.
کد خبر: ۴۴۲۳۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۱
خاطرات شهید رضوی/(20)
روزی شهید رضوی درباره برادرش شوخی کرد و به همرزمش گفت: "این اخوى مرا ببرش خط، شهیدش کن و بیاورش."
کد خبر: ۴۴۱۳۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۵
خاطرات شهید رضوی/(19)
همرزم و دوست شهید رضوی تعریف میکند: یک روز مواجه شدیم با حضور یک جوان رشید و با انگیزهای که اعلام آمادگی کرد که من آمدم و میخواهم در جهاد سازندگی خدمت کنم. ایشان کسی نبود جز سید محمدتقی رضوی.
کد خبر: ۴۴۱۳۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۵
خاطرات شهید رضوی (18)/
حسین طاهری همرزم شهید رضوی در خاطرهای که از گزینش شدن توسط شهید دارد بیان میکند: چون ما از قشر وابسته به روشنفکران محسوب میشدیم، این مسئله برای شهید رضوی ایجاد شده بود که نکند ما هم توی این فضای فکری مورد نظر آقایان سیر کنیم.
کد خبر: ۴۴۱۳۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۵
خاطرات شهید رضوی (17)/
شهید رضوی در زمان حیاتش، از اعتقاد قلبی یکی از همرزمانش که به شهادتش اعتقاد قلبی داشت تعریف کرده است.
کد خبر: ۴۴۱۳۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۵
خاطرات شهید رضوی/ (16)
آقا تقی به خدمت سربازی رفت، شش ماه از خدمتش نگذشته بود که به فرمان حضرت امام خمینی از پادگان فرار کرد تا به جاى اینکه مقابل مردم بایستد، در کنارشان باشد.
کد خبر: ۴۴۱۲۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۲
خاطرات شهید رضوی/(15)
خواهر شهید رضوی نقل کرده است وقتی آقاتقی خبر عروسی من را شنید پیام داد؛ "مسایل جبهه و جنگ از شرکت در عروسى تو واجبتر است."
کد خبر: ۴۴۱۲۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۲
خاطرات شهید رضوی(14)
برادر شهید رضوی در خاطرهای از برادرش نقل میکند: یکبار که تقی من را در منزل دید گفت؛"بیا با هم به منطقه برویم و مدتى را آنجا پیش ما بمان، شاید خداوند از تقصیراتت بگذرد."
کد خبر: ۴۴۱۰۴۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۳۰
به همت معاونت فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان رضوی منتشر شد؛
معاونت فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان رضوی، مجموعه دوجلدی را برای آشنایی مخاطبان با حسینیههایی که در استان خراسان رضوی به نام شهدای استان نامگذاری شده، چاپ کرده است.
کد خبر: ۴۴۰۹۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۹
خاطرات شهید رضوی (13)؛
همسر شهید رضوی، در خاطراتی تعریف میکند: وقتی پیکر گلگون آقا تقى را وسط حیاط گذاشتند، پسرم حمزه خواب بود و بیدار نشد. آقا تقی هیچوقت دلش نمیخواست حمزه پدرش را در چنین وضعی ببیند.
کد خبر: ۴۴۰۸۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۸
همسر شهید رضوی خاطرهای را از شروع زندگي مشترکشان تعریف میکند. شهید از ابتدا بنای زندگی را بر ایمان و انسانیت میگذارد نه مادیات.
کد خبر: ۴۴۰۸۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۸
فیلمی کوتاه از سرودخوانی رزمندگان به زبان آذری انتشار یافت.
کد خبر: ۴۴۰۸۲۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۹
خاطرهای از چگونگی شهادت شهید رضوی (11)؛
مهدی ورشابی در خاطراتش، از آخرین عملیاتی که «شهید سید محمدتقی رضوی مبرقع» در آن شرکت داشت و موجب شهید شدنش شد، تعریف میکند.
کد خبر: ۴۴۰۶۸۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۵
شهید رضوی، در آخرین باری که به زیارت امام رضا (ع) مشرف میشود، شهادت خود را از ایشان طلب میکند که دعایش در کمتر از دو ماه به اجابت میرسد.
کد خبر: ۴۴۰۵۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۴
همسر شهید رضوی، خاطرهای را بیان میکند که نشان میدهد این شهید اداره و میز را ترک میکند تا برای جنگ به جبهه بشتابد.
کد خبر: ۴۴۰۵۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۴
«شهید محمدتقی رضوی مبرقع»، یکی از رزمندگان مخلص و پُرتلاش در جبههها بوده که همسر و خانوادهاش خاطرات زیادی از او دارند. خاطراتی که از وی بیان میشود نشاندهنده عمق ارادات و اخلاص او برای نجات کشور است.
کد خبر: ۴۴۰۵۳۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۳
همسر شهید رضوی، خاطرهای را از روزی تعریف میکند که خبر شهادت همسرش به او میرسد و حرفهای آقاتقی به یادش میآید که همیشه آرزو میکرده "هیچگاه زخمى نشود بلکه در همان لحظه موعود، به شهادت برسد."
کد خبر: ۴۴۰۵۳۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۳
کتاب «الگوی سفیران» به قلم حجت الاسلام و المسلمین«سیدحسن جنتی رضوی» تدوین شده است. انتشارات دارالفکر و چاپخانه قدس، قم این کتاب را منتشر کرده است چاپ اول کتاب در در تابستان 1386، در شمارگان 3000 جلد و به بهاء 11000 ریال روانه بازار شده است.
کد خبر: ۴۴۰۱۲۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۱۷
خاطرات شهید رضوی (6)؛
خواهر شهید رضوی، در خاطراتی از برادرش میگوید: یکبار متوجه شدیم آقا سید محمدتقی به خاطر سوء استفاده برخی از همکارانش از بیت المال، ناراحت شده بود و از آنجاکه آنها به حرفش گوش نمیدادند، چارهای جز هجرت ندیده بود و دیگر به محل خدمت قبلی برنگشت.
کد خبر: ۴۴۰۱۱۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۱۷