نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهدا
شب نگهبان خبر داد که از دره ی رو به رو سر وصدا می آید. کاکا علی آمد لب پرتگاه ایستاد. صدای جابه جا شدن عراقی ها،با ستونی از اسب و قاطر، به گوش می رسید.دستور داد که مسئول خمپاره انداز را صدا بزنند تا یک گلوله منور شلیک کند.
کد خبر: ۴۲۲۷۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۰۷

در سالروز شهادت منتشر می شود
از شما مى خواهم، كه به تاريخ اسلام، خوب توجه كرده و درس بياموزيد، در آن موقع است كه مى توانيد حق را پيدا کنید
کد خبر: ۴۲۲۷۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۰۷

شهید سید زین العابدین نبوی
کسانی که سید زین العابدین را می شناختند ، می دانستند که او پاسداری دلیر و شجاع است . در سطحی است که می تواند برخی از فنون رزمی را به دیگران بیاموزد . در واقع او یک مربی به تمام معنا به حساب می آمد . یک چنین منزلت نظامی ، برای کی انسان معمولی ، کافی است که او را مغرور سازد ؛ ولی او هرگز چنین نبود .
کد خبر: ۴۲۲۵۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۰۵

نویسنده عباس خواجه شاهکویی
نزدیک ظهر زنگ در به صدا درآمد. فوری بیل را انداخت زمین و رفت سمت در. در را باز کرد. یک روحانی و یک پاسدار و یک نفر دیگر پشت در بودند. دلش ریخت پایین. می‌رفت که چهره‌اش تغییر کند اما خیلی زود به خود آمد و به اعصاب خود مسلط شد. سلام کرد. روحانی پرسید:«منزل آقای خواجه‌مظفری؟».
کد خبر: ۴۲۲۵۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۰۵

شهید مجید صحافی
شروع کردم به خواندن. صفحه که تمام شد، گفت:«این کلمه‌ها رو حاج آقا گفت این طوری بخونین». بعدها متوجه شدم توی مسجد خوب یاد می‌گیرد و با این کار می‌خواهد غلط‌های من در برود، اما طوری که من ناراحت نشوم.
کد خبر: ۴۲۲۵۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۰۵

شهید والامقام سیدابوالقاسم داودالموسوی‌دامغانی
سرگرد خلبان که کنترل هواپیما را بر عهده داشت، به خلبان عراقی که مرتب توهین می‌کرد، گفت:" من میدانم پایان کار ما و شما به کجا می‌کشد؟ ولی دلم می‌خواهد نکته‌ای را برایتان بگویم. روزی برای بمباران پل مهم و استراتژیکی بغداد مأموریت پیدا کردم. پدافند هوایی بغداد را شما بهتر از من می‌شناسید، در وضعیت پدافند بغداد، پایین آمدم و موشک‌هایم را آماده‌ی شلیک کردم ولی با مشاهده‌ی زنی بر بالای پل، منصرف شده و دوباره اوج گرفتم."
کد خبر: ۴۲۲۳۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۳۰

شهید علی اکبر رحمانیان در سال 1340 در جهرم دیده به جهان گشود و در عملیات والفجر 8 به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۲۲۱۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۹

نویسنده سر کار خانم زهرا حدادی
همان‌شب رضا به خوابم آمد. ديدم با من حرف نمی‌‌زند. نگاهی به سکة روی پيش‌بخاری کرد و رفت. صبح سکه را داديم بيرون تا شهيد از ما راضی شود. از اول گفته بوديم:«برای رضای خدا شهيد داديم، پس چيزي نمی‌گيريم.».
کد خبر: ۴۲۲۱۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۹

شهید عطا الله صحافی
برای بچه های بی بضاعت و بی سرپرست لباس و کفش تهیه می کند و طوری به آنها می دهد که هیچ کس نمی فهمد. اعتقاد دارد که روزی کسانی هم مأموریت پیدا می کنند که سر یتیم های ما دست بکشند. این را بارها به همسرش گفته است.
کد خبر: ۴۲۲۱۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۹

سردار شهید ابوالفضل هراتی
با ورود به هرمل، عكس هاي امام جلب توجه مي كرد. مردم آنجا بسيار مهربان بودند. با ديدن برادران سپاهي با مهرباني آنان را بغل مي گرفتند. به طوري كه انسان به ياد غريبي اسلام در اين منطقه مي افتد . وقتي براي گرفتن وضو به پايين آمدم، نوجوان ده ساله اي با يك پلاستيك نان آمد . از برادران لبناني سوال كردم: چرا نان آورده است؟ گفتند : اين نان نذري است. مردم معمولاً هر چه نذر مي كنند براي برادران سپاهي مي آورند .
کد خبر: ۴۲۲۰۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۸

شهید محمد آقای صبوری
آخر شب دخترم را روی زانو نشاند. سر و صورتش را بوسید و گفت:«دایی جون! توی راه مدرسه چادرت رو خوب سرت کن، برای خانمی مثل تو حجب و حیا از همه چیز مهم تره».
کد خبر: ۴۲۲۰۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۸

شهید حسین صبور
برای اوقات فراغت مان برنامه‌ی حفظ قرآن داشتیم. چند نفر بودیم. حسین هم یکی از آنها بود. برای این که رقابت ایجاد شود، هر کس بهتر می خواند برنده اعلام می‌شد.
کد خبر: ۴۲۱۹۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۶

شاگرد راننده ی یکی از اتوبوس ها که کنار بلوار نشسته بود و قیافه ی تابلویی داشت توجه کاکاعلی را جلب کرد . پسرک ، شانزده هفده سالی داشت، آستین هایش را چند دور بر گردانده بود بالا ، یقه باز ، زنجیر طلا توی گردن ، شلوار تنگ و چسبا ...
کد خبر: ۴۲۱۸۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۵

شهید رحیم صباغیان
رحیم! هر جا می ری همه رو جذب خودت می کنی. نکنه آهن ربا داری و ما خبر نداریم؟
کد خبر: ۴۲۱۸۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۵

به مناسبت سالروز شهادت سردار شهید احمد نبوی چاشمی
گرما گرم عملیات والفجر هشت بودیم. شنیدم شهید شدی. در ذهنم زندگی ات را مرور کردم. زندگی ات پر از عشق بود . زندگی ای پر از تلاش وکوشش مالامال از عشق به ائمه .. هرچه فکر کردم غیر از شهادت مزدی برای عشق پیدا نکردم. ولی با این حال گریه کردم راستش برای خودم گریه کردم.
کد خبر: ۴۲۱۷۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۴

شهید محمد تقی صابریان
اونهایی که وسیله روزی منن نمی رن؛ اونهایی هم که وسیله ی روزی من نیستن، اگه بمونن فقط جا رو تنگ می کنن. پس چیزی تغییر نمی کنه
کد خبر: ۴۲۱۷۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۴

شهید محمدرضا شیرزاد در روستای ساده و صمیمی مدوار در 21 دیماه و 1348 چشم به جهان گشود، پدرش حسین کشاوزی خستگی ناپذیر بود و در دامن مادری پاکدامن پرورش یافت پس طی دوران تحصیل راهی جبهه شد تادرس عرفان و خودسازی همراه با دیگر رزمندگان سلشحور زمزمه کند، سرانجام در 22بهمن 1364 در جزیزه ام الرصاص به شهادت رسید و پیکرش سالها مفقود بود تا اینکه پیکر پاکش پس از 10 سال در نهم مرداد 1374 در روستای مدوار تشییع و به خاک سپرده شد.
کد خبر: ۴۲۱۷۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۵

24 بهمن ماه
فرماندهان ارشد رژیم صهیونیستی ، او را بهتر می شناختند، چرا که هر زمان در مرز فلسطین اشغالی و لبنان چشم شان به (مسجد قدس) می افتاد که شبیه به بیت المقدس در دل پارک بسیار زیبای “ایران” بنا شده بود ، داغ شان تازه می شد و همین باعث شد که به دنبال انتقام از معمار آن باشند .
کد خبر: ۴۲۱۶۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۳

قسمت اول خاطرات شهید «علی‌محمد شمسی»
دوست شهید «علی‌محمد شمسی» نقل می‌کند: «با دیدنش به طرف خانه‌ام فرار کردم. رسید به من و دستش را به طرفم دراز کرد و گفت: اومدم باهات آشتی کنم. قهر کار بچه‌هاست. از بچگی که کرده بودم شرمنده شدم و گفتم: علی‌محمد! خیلی مردی که به این راحتی منو بخشیدی.»
کد خبر: ۴۲۱۶۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۳

چند دقيقه اى نگذشته بود كه چشم يكى از بچه ها به هندوانه بزرگى در نهر آب افتاد. اول فكر كرديم پوست هندوانه است. اما وقتى با تكه چوب آن را از نهر بيرون آورديم، ديديم هندوانه اى به وزن هفت هشت كيلو است. به محض اينكه علی آقا هندوانه را ديد، با دست به سرش كوبيد و فرار كرد على در آن لحظه و در بين بچه ها شرمنده و سر به پايين نشسته بود...
کد خبر: ۴۲۱۶۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۳