فقط اميد و توکلش به خدا بود و بس...
در زمان خدمتش در پاسگاه دزکرد فاصله خانه تا پاسگاه که حدود شش يا هفت کيلومتر بود را اکثر مواقع پياده طي مي کرد در حفظ بيت المال بسيار جدي و حساس و در انجام امورات محوله و انجام مأموريت ها هيچ گونه رودرواسي با هيچ کس نداشت
به نام خداوند عاشقان صادق بي نام و نشان :
 زندگي نامه پاسدار شهيد سرگرد علي محمد فرامرزي :
خدايرا سپاس که به وسيله قلم آموخت آدمي را آن چه نمي دانست . شهيد علي محمد فرامرزي در سال 1343 در دهستان دزکرد در خانواده اي مؤمن متدين و مذهبي چشم به جهان گشود و زندگي پر افتخار خود را با تلاش و کوشش آغاز کرد دوران تحصيلات ابتدائي و راهنمائي خود را در دهستان دزکرد سپري و  در مدت تحصيلات در تمامي ايام تعطيلات به کار کشاورزي و دام داري مشغول بود و براي ادامه تحصيلات مقطع متوسطه راهي شهرستان آباده شد و دوران متوسطه خود را در دبيرستان سعدي آباده در رشته ادبيات و علوم انساني با پشتکاري بي نظير و با کمترين امکانات رفاهي با موفقيت به پايان رسانيد و پس از اتمام تحصيلات به خدمت مقدس سربازي در کميته هاي انقلاب اسلامي اعزام گرديد و دو سال خدمت سربازي را با خاطرات دوران خدمت به پايان رسانيد و با توجه به اين که انس و علاقه خاصي و عشق و علاقه وافر به خدمت صادقانه به ملت و کشور خود داشت به استخدام کميته در آمد و چند سال پس از استخدام در سال 70 ازدواج کرد که نتيجه اين ازدواج يک دختر و يک پسر مي باشد و عشق و علاقه خاص به خانواده و فرزندان خود داشت و هميشه با خوش اخلاقي و متانت و آرامش بدون اين که خستگي هاي کار را به خانه بياورد با حوصله با بچه هايش بازي مي کرد و آن ها را همراه خود به زيارت و تفريح مي برد ، و پس از استخدام مجدداً به تحصيلات خود ادامه داده و موفق به اخذ فوق ديپلم گرديد و گامي در جهت ارتقاء توانمندي علمي و عملي خود به جلو برداشت تا هر چه بهتر و بيشتر بتواند به خدمت صادقانه خود براي جلوگيري از فساد و بي بند و باري و مواد مخدر و ... و در يک کلام خود را براي مبارزه با بي عدالتي و ناامني و اقامه عدل و قسط آماده کند و اين مبارزه را تا آخرين لحظات زندگي خود ادامه داد زيرا به اين حقيقت و باور رسيده بود که دست خدا از همه دست ها بالاتر است ( يدالله فوق ايديهم ) و بازگشت همه به سوي خداست ( انا لله و انا اليه راجعون ) و حديث قدسي که هر کس مر طلب کند مرا مي يابد و .... ( من طلبني وجدني و من وجدني عرفني  و .... ) و اين واقعيت را مي توان در مدت زمان خدمتش در شيراز اقليد ، سده و دزکرد و بندر عباس ( جاسک ) به وضوح ديد در کشفياتش در مبارزاتش با اشرار و متهمان و ... در ارسال پرونده ها همراه با چک پول هاي چند هزار توماني ( به عنوان رشوه ) در قضاوت هايش که هميشه بي طرفي خود را که بي طرفي خود را حتي نسبت به نزديک ترين اعضاي خانواده و فاميل به اثبات رسانيده بود و براي همه مردم سده و دزکرد و آسپاس و همه افرادي که به نحوي با وي سر و کار داشتند روشن و واضح بود و همه به صراحت اقرار مي کنند که تاکنون کمتر افسراني به اين شجاعي ، راستگوئي ، صداقت در گفتار و عمل ديده بودند و در زمان خدمتش در پاسگاه دزکرد فاصله خانه تا پاسگاه که حدود شش يا هفت کيلومتر بود را اکثر مواقع پياده طي مي کرد در حفظ بيت المال بسيار جدي و حساس و در انجام امورات محوله و انجام مأموريت ها هيچ گونه رودرواسي با هيچ کس نداشت . ساده زيستي و به دور از هر گونه تجملات و تکبر او زبان زد خاص و عام بود هدفش رضايت خدا بود و زماني خوشحال و خرسند بود که حقي را صاحبش برگردانده بود و هيچ گونه توقع و چشم داشتي نه به مافوق نه به ارباب و رجوع فقط و فقط اميد و توکلش به خدا بود و بس عاشق خدمت به محرومان بود و چه عاشقانه به سوي معبودش شتافت
شهادت : 1384/1/21 در درگيري با اشرار  

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده