شرحی از زندگی حجت الاسلام حسنی
خود را به پشت بام مجلس رساند و با تیرباری که آنجا بود به سمت هواپیماها شلیک کرد. صدای این رگبار بی امان، در سالن‌های مجلس پیچید و ترس برخی نماینده‌ها را به دنبال داشت! در آن حمله، آسیبی به مجلس نرسید.

نوید شاهد ارومیه: غلامرضا حسنی ملقب به «ملا حسنی» متولد 1306 ، نماینده اولین دوره مجلس شهر ارومیه و تا چندی پیش، نماینده ولی فقیه در استان آذربایجان غربی و امام جمعه ارومیه بود. از سال 1324

علیه حکومت پهلوی مبارزه می کرده  و قبل از انقلاب با تعدادی حزب اللهی در ارومیه گروهی تشکیل می دهد و از سال 57 رسما گروه مسلح مبارزین ژنرال حسنی در ارومیه و در استان شکل می گیرد.

اما حالا به سبب کهولت سن و بیماری از امامت جمعه ارومیه و نمایندگی ولایت فقیه کنار رفته است.

 

غلامرضا حسنی، امام جمعه ارومیه را،  بسیاری با تیترهای برخی از روزنامه ها می‌شناسند ؛ اما واقعیت این است که آن روی سکه در زندگی حسنی و واقعیت‌های زندگی پر فراز و نشیب و پرحادثه اش برای اکثر  مردم ایران ناشناخته است، چرا که ایشان با اکثر روحانیون معاصر بسیار متفاوتند .

به نقل از  تاریخ ایرانی: دربمباران 11 بهمن سال 57 که بسیاری از مردم بخاطر بمباران هوایی به روستا ها و باغهایشان رفته بودند، شهر تقریبا خالی از سکنه بود و دزدان بیشتر فرصت یافته بودند تا غارتگری کنند.

اینجا بود که غلامرضا حسنی وارد ماجرا شد. امام جمعه ارومیه، مانند همیشه، سلاح به دست بر صفحه تلویزیون استانی ظاهر شد و سخنان کوتاهی گفت: «ای مردم! از این لحظه به بعد، هر کس را بالای دیوار خانه مردم دیدید، به سمتش شلیک کنید. اگر هم کسی شما را بازخواست کرد، بگویید حکم تیر را حسنی داده است.» امام جمعه مسلح، در حالی این سخن را گفت که با دست راستش بر قبضه اسلحه‌اش می کوبید تا همه بدانند که آنچه می گوید، شوخی و تعارف و تهدید توخالی نیست. این سخنان کوتاه همان بود و پایان سرقت‌ها همان؛

ارومیه‌ای‌ها می گویند شهرشان هیچ گاه تا بدان اندازه امن نبوده است.

  هرچند اکثر مردم ایران، حسنی را صرفا به عنوان یک روحانی و امام جمعه ارومیه می‌شناسند و برخی رسانه‌ها، با گزینش حرف‌هایش و تیترهایی که می‌زنند دنبال اهداف خاص خود هستند، اما مردم آذربایجان غربی، غلامرضا حسنی را بیش از هر چیز دیگر، به عنوان وزنه تعادل امنیتی در شمال غرب کشور می‌شناسند. حسنی، هرگز سخنور قهاری نیست اما منصفانه باید گفت که کمتر کسی چون او در میان مسوولان مرد میدان عمل است.

 

غلامرضا حسنی، مبارزات خود را نوجوانی آغاز کرد و در سن 16 سالگی در جریان فعالیت‌های توده‌ای‌ها در آذربایجان، تا یک قدمی تیرباران رفت و نجات یافت.

او در بحبوحه انقلاب اسلامی، رهبری قیام مردم ارومیه را بر عهده گرفت و از همان آغاز نهضت، معتقد بود که در برابر ارتش مسلح رژیم پهلوی باید مسلحانه جنگید. از این رو بود که حسنی 50 ساله، با تاجران اسلحه ارتباط گرفت و مردم را مسلح کرد به گونه‌ای که رژیم شاه در ارومیه، با تانک به جنگ مردم رفت و البته شکست خورد.

 حسنی برای اولین بار، بر بالای منبر مسجد اعظم ارومیه از سلاح مقاومت رونمایی کرد. 

انقلاب اسلامی هر چند در  12  بهمن  57 به پیروزی رسید اما در ارومیه عملا از ماه‌ها قبل، حسنی و انقلابیون وفادار به او عملا کنترل شهر را در دست داشتند. شورای انقلاب اسلامی ارومیه، برای نیروهای خود، کارت‌های ویژه انتظامات شهر چاپ کرده بود که امنیت شهر را بر عهده داشتند.

نیروهای پلیس (شهربانی) از بیم انقلابیون در سطح شهر با لباس فرم ظاهر نمی شدند. آنها صبح که می‌خواستند به سر کار خود بروند، لباس‌های فرم شان را داخل ساک می گذاشتند و بعد از رسیدن به شهربانی می‌پوشیدند.

غلامرضا حسنی از آن گروه روحانیونی نبود که خود در مسجد بنشیند و برای مردم در باب فضیلت جهاد سخن بگوید و آنها را از زیر قرآن رد کند و راهی جنگ نماید.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، غائله گروه‌های تجزیه طلب دموکرات کومله شمال غرب کشور را فراگرفت و گروه‌های تجزیه طلب درگیری‌های مسلحانه در شهرهای آذربایجان غربی آغاز شد. تجزیه طلب‌ها، حتی به قصد تصرف ارومیه نیز پیش آمدند و درگیری‌های مسلحانه در بخش "بند" و خیابان دانشکده ارومیه آغاز شد. حسنی در آن زمان، خود سلاح به دست گرفت و به جنگ با تجزیه طلبان رفت.

حتی زمانی که شهر نقده در نزدیکی ارومیه به محاصره تجزیه طلبان درآمد، حسنی تفنگش را برداشت و خطاب به مردم گفت: من در حال عزیمت به سمت نقده هستم. هر کس می آید، بیاید. بدین ترتیب سپاهی از نیروهای مردمی با فرماندهی حسنی که سوار بر نفربر شده بود شکل گرفت و شهر آزاد شد.

درست در بحبوحه ترور اتمه جمعه ،که به شهدای محراب معروف شدند، غلامرضا حسنی هم در فهرست ترور منافقین قرار گرفت که معروف ترین این ترورها زمانی شکل گرفت که تروریست انتحاری در قامت نمازگزاران مسجد جامع به سمت حسنی رفت و خواست او را در آغوش بگیرد و بمب را منفجر کند. درست در آن لحظه حساس، حسنی که متوجه ماجرا شده بود، قبل از آنکه تروریست بمب را منفجر کند، با ضربات رزمی او را به زمین زد و محافظانش بر سر او ریختند و از زیر لباس‌هایش نارنجک و تی ان تی یافتند.

 

حسنی یک بار دیگر هم در تهران ترور شد و جالب این که خودش شخصا با تروریست درگیر شد و دقایقی با تبادل آتش با یگدیگر پرداختند. در این حادثه که در 13 مرداد 1360 رخ داد ، حسنی و پسرش عبدالحق که جزو محافظینش بود به شدت زخمی شدند.

 

در اولین دوره مجلس شورای اسلامی، حسنی به عنوان نماینده مردم ارومیه وارد مجلس شد و برغم تمایل خودش برای عضویت در کمیسیون کشاورزی، بنا به تقاضای‌هاشمی رفسنجانی، عضو کمیسیون دفاعی شد.

نمایندگان دوره اول مجلس، اولین حمله هوایی عراق به تهران را که بسیار غافلگیر کننده بود، خوب به یاد دارند. آن روز، غرش هواپیماهای جنگی عراق ، همه را شوکه کرده بود. با این حال حسنی با مشاهده وضعیت، خود را به پشت بام مجلس رساند و با تیرباری که آنجا بود به سمت هواپیماها شلیک کرد. صدای این رگبار بی امان، در سالن‌های مجلس پیچید و ترس برخی نماینده‌ها را به دنبال داشت! در آن حمله، آسیبی به مجلس نرسید و حسنی بعد از رفع خطر، به ارتش رفت و دو قبضه ضدهوایی چهار لول تحویل گرفت و در پشت بام مجلس مستقر کرد.

حسنی ، قبل از انقلاب کشاورزی می‌کرد و دامداری. مرغداری داشت و باغ بزرگ سیب در روستای بزرگ آباد.

او بعد از انقلاب نیز برغم آن که از امکانات سیاسی فراوانی برخوردار بود، باز به همان کشاورزی و دامداری ادامه داد و چند نفر از فرزندانش را نیز در همین عرصه مشغول به کار کرد. خودش دراین باره می‌گوید: معتقدم آخوند باید دستش به جیب خودش باشد...وقتی آخوند چشمش به جیب دیگران باشد هر قدر هم عزت نفس داشته باشد، بالاخره یک روزی از پای درمی آید و با یک وجه مختصر به عنوان وجوه شرعی بازی می‌خورد و ملعبه دسا افراد ناباب می شود.

باغ‌ها و دامداری حسنی، در دوران دفاع مقدس، یکی از منابع کمک رسانی به جبهه‌ها بودند. اهالی ارومیه شهادت می‌دهند که در فصل برداشت محصول، حسنی به فرماندهان لشکر عاشورا و دیگر یگان‌ها خبر می‌داد که بیایید سهم بچه‌های جبهه را ببرید و کامیون‌های سیب، از باغ‌های حسنی به سمت جبهه‌ها می رفت و همین گونه شیر و گوشت از دامداری وی. گاه می‌شد که یک وانت میوه مقابل یک پادگان توقف می‌کرد و راننده می‌گفت: این‌ها را آقای حسنی فرستاده، بدهید سربازها بخورند. مشابه این صحنه در مورد نهادهای حمایتی مانند کمیته امداد و بهزیستی بارها تکرار شده است.

به نقل از سایت برترین ها ؛ پیرمرد شناخته شده ارومیه این روزها روزگار خوشی ندارد، کسالت بر او غلبه کرده است هنوز هم وقتی از انقلاب حرف می زند چنان محکم است که دل را می لرزاند، به یقین سادگی و صفا و صداقت در گفتار و رفتارش از خصوصیاتی است که در او به وضوح می توان دید در این ایام که این پیر در خانه نشسته است خواستیم تا کمی بیشتر درباره او بدانیم.
خلاصه ای از زندگی این مرد بزرگ تاریخ انقلاب:
به نقل از کتاب خاطرات غلامرضا حسنی ؛
غلامرضا حسنی ملقب به «ملا حسنی» متولد 1306 در روستای بزرگ آباد در 30 کیلومتری ارومیه است. او، تا چندی پیش، نماینده ولی فقیه در استان آذربایجان غربی و امام جمعه ارومیه و قبل تر، نماینده اولین دوره مجلس از این شهر بود. حسنی در یک خانواده سنتی مذهبی و البته زمین دار و متمکن بزرگ شد.
او تحصیلاتش را تا ششم دبستان در روستا ادامه می دهد، سپس نزد ملا مجید اخباری برای خواندن درس عربی و طلبگی به مکتب می رود. آموزش های ملا مجید وی را راضی نمی کند و تصمیم می گیرد به حوزه برود. حسنی در 20 سالگی به حوزه علمیه ارومیه و چندی بعد برای ادامه تحصیلات حوزوی به قم می رود. بعد از دو سال توسط آیت الله شریعمتداری به کسوت روحانیت درمی آید.

حسنی پدرش را در 14 سالگی از دست داد و دو سال بعد از آن به توصیه مادرش یک اسلحه ورندل تهیه می کند تا بتواند از خود و خانواده اش در برابر رخدادها دفاع کند. این نخستین آشنایی این طلبه جوان با اسلحه است که بعدها هیچ گاه از وی جدا نمی شود.
حسنی از سال 1324 علیه حکومت پهلوی مبارزه می کرده است. قبل از انقلاب با تعدادی حزب اللهی در ارومیه گروهی تشکیل می دهد و از سال 57 رسما گروه مسلح مبارزین ژنرال حسنی در ارومیه و در استان شکل گرفت. ماموریت این گروه های مسلح مبارزین ژنرال حسنی، حمایت از مردم شرکت کننده در تظاهرات در مقابل تعرض عوامل مسلح حکومتی بود. بیشتر این عملیات ها توسط آقای حسنی به عنوان فرمانده ارشد طراحی می شد و مردم به ایشان لقب ژنرال حسنی را داده بودند.

یکی از کارهای شگفت اور حسنی در نزدیکی انقلاب آن است که روی منبر به آموزش استفاده از سلاح پرداخته است. شرحیات این ماجرا به طور مفصل در کتاب خاطرات حجت الاسلام حسنی آورده شده است.

او پس از پیروزی انقلاب، در استان های آذربایجان و کردستان با کومله و خلق مسلمان هم درگیر بود. حسنی با سازماندهی گروه های مردمی در مقابل تحرکات مسلحانه گروهکی به دفاع از میهن مشغول بود.
«ملا حسنی» از همان روزهای اول انقلاب با حکم امام خمینی (ره) نماینده ایشان در ارومیه شد. براساس این حکم، وظیفه برگزاری نماز جمعه ها بر دوش او بود. بعد از رحلت امام خمینی (ره) حکم وی از طرف مقام معظم رهبری، آیت الله خامنه ای تمدید شد.

حسنی که حالا به سبب کهولت سن و بیماری از امامت جمعه ارومیه و نمایندگی ولایت فقیه کنار رفته است، سال های سال یکی از خطبای معروف در فضای سیاسی کشور بود. کمتر موضوع سیاسی و اجتماعی بوده است که حسنی در مورد آن نظر نداده باشد.

 منبع: سایت تاریخ ایرانی،  نوید شاهد ارومیه، سایت برترینها، کتاب خاطرات حجت الاسلام غلامرضا حسنی

 

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده