وصیتنامه
پدر و مادر عزيزم، اول سخنم باشماست: براي من گريه نكنيد ! مخصوصاً شما مادر عزيزم كه خيلي هم شما را دوست دارم.


نام شهید : علي سينا

نام پدر : غلام رضا

تاریخ تولد : 620/12/6

محل تولد : چرام

تاریخ شهادت : 82/1/10

محل شهادت : خوزستان

زیارتگاه :زادگاهش

وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحيم

ولاتحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون

كجاييد اي شهيدان خدايي بلاجويان دشت كربلايي

                                       كجائيد اي سبكبالان عاشق پرنده تر ز مرغان هوايي  

سلام بر امام امت و ملت شهيد پرور ايران كه من فرزند اين ملتم و خانواده من در ميان اين امت .

پدر و مادر عزيزم، اول سخنم باشماست: براي من گريه نكنيد ! مخصوصاً شما مادر عزيزم كه خيلي هم شما را دوست دارم. اگر فرزند حقيرتان سعادت شهادت داشت هيچ آزرده نباشيد و افتخار نماييد كه چنين فرزندي تحويل جامعه داده ايد كه مردانه در مقابل ظلم و ستم ايستادگي مي كند و در اين راه از تقديم جانش باكي ندارد. مگر خون ما از خون شهيداني چون بهشتي و باهنر و رجايي و ... رنگين تر مي باشد؟‌ برادرانم! اگر مي خواهيد روح من از شما راضي باشد، مرا ببخشيد و حلالم كنيد. پدر و مادر عزيزم، از شهادت من ناراحت نشويد زيرا راه خود را شناخته ام چرا كه حضرت علي(ع) مي فرمايند: «شهادت دري است از درهاي بهشت كه فقط روي اولياء خاص خدا باز مي شود».

در آخر چند وصيت دارم و از شما مي خواهم حال كه لشكر اسلام به رهبري امام خميني(ره) به سوي الله پيش مي رود، اسلحه بر زمين افتاده مرا برداريد و در هر زمينه اي كه مي توانيد در راه پيروزي اسلام قدم برداريد و شما اي مادرم! مانند كوه استوار باش و مقاومت كن و لحظه اي از نام و ياد خدا غافل مباش و شما اي خواهرانم! زينب گونه باشيد و با ناملايمات دست و پنجه نرم كنيد. از تمام برادران و خواهران و دوستان مي خواهم اگر طلبي از من دارند يا حركتي ناخوشايند و يا آزاري از من ديده اند حلالم كنند. از شما پدر و مادرم مي خواهم اگر جسد من به دستتان رسيد هركجا راحت بوديد همانجا دفن كنيد و اگر به دستتان نرسيد، به خاطر اين موضوع اصلاً ناراحت نباشيد چون بودن و نبودن جسد و جسم خاكي من فرقي نمي كند . اصل روح مي باشد. والسلام

كوچك همه شما - في التاريخ1381/12/12 شبي كه در اسلحه خانه بودم

بسمه تعالي

داستان ازدواج دختر يزگرد با امام حسين(ع)

شهربانو يكي از دختران يزگرد سوم (آخرين پادشاه ساساني) بود كه در ماجراي فتح ايران به اسارت سپاه اسلام درآمد و همانند ديگر اسيران به مدينه (مركز خلافت اسلامي) آورده شد.

آورده اند كه وي پيش از اسارتش شبي در خواب و رؤيا، حضرت رسول اكرم(ص) و امام حسين(ع) را مي بيند كه وارد كاخ كسري مي شوند. پيامبر(ص) به شهربانو مي فرمايند: «اي دختر پادشاه عجم من تو را نامزد حسين(ع) نمودم». آنگاه پيامبر(ص) مي رود و حضرت فاطمه(س) وارد ايوان كاخ مي شود و شهربانو را در آغوش گرفته و مي فرمايد: «تو نامزد پسر من و عروسم هستي! بزودي مسلمانان بر شما پيروز مي شوند و تو اسير آنان مي شوي نگران نباش در مدينه به وصال همسرت خواهي رسيد». و... چنين نيز شد. شكست قطعي ساسانيان و فتح ايران اتفاق مي افتد و شهربانو به همراه بستگانش به اسارت در مي آيد. آنان را به مدينه مي آورند. مردم مدينه كه شنيده اند دختر يزگرد در ميان اسيران است، دسته دسته براي تماشاي او جمع اجتماع مي كنند. اين بانوي اصيل و عفيف با شرم چهره خويش را مي پوشاند و تا حد ممكن اجازه نمي دهد او را تماشا كنند. عمر خليفه مسلمين وارد مسجد مدينه مي شود و مي خواهد نقاب از چهره شهربانو بردارد و او را به عنوان كنيزي به فروش برساند چنان كه معمول آن زمان بوده است. شهربانو به زبان فارسي مي گويد:‌«روي خسرو سياه باد ! اگر او نامه پيامبر(ص) را پاره نمي كرد، امروز مرا اسير نمي كردند تا مردم گروه گروه به تماشاي دختر يزگرد بيايند!». عمر كه فارسي نمي دانست تصور كرد شهربانو او را دشنام مي دهد. تصميم گرفت او را ادب كند. در اين هنگام حضرت علي(ع) كه در مسجد حاضر بود و زبان فارسي را نيك مي دانست، خطاب به عمر فرمود: «او به تو دشنام نداد، بلكه جدش را نفرين كرد!». عمر تصميم گرفت او را به هركس كه بهاي بيشتري داد بفروشد! در اينجا، باز حضرت علي(ع) پيشنهاد فرمودكه اختيار انتخاب همسر را به خود شهربانو واگذار نماييد. عمر پيشنهاد حضرت علي(ع) را پذيرفت و شهربانو در ميان جمعيت دست بر شانه امام حسين(ع) نهاد و گفت: «اگر اختيار و انتخاب با من است من اين شخص را برگزيدم و اين نور تابان و ستاره درخشان را بر همه كس ترجيح مي دهم.» آنگاه حضرت علي(ع) از او خواستند كسي را وكيل كند. شهربانو وكالت به خود آن حضرت داد. سپس اميرالمؤمنين (ع) به خديفه بن يمان دستور داد تا عقد ازدواج شهربانو را براي امام حسين(ع) بخواند و به اين ترتيب شهربانو به همسري امام حسين(ع) درآمد. شهربانو در پاسخ كساني كه علت انتخاب امام حسين(ع) را از او پرسيدند، ماجراي رؤياي خود را چنان كه ديده بود بيان كرد. شهربانو از امام حسين(ع) داراي يك فرزند شد كه همان حضرت امام سجاد(ع) است و تنها چند روز پس از تولد امام سجاد شهربانو از دنيا رفت. ناگفته پيداست كه ازدواج شهربانو با امام حسين(ع) و سپس ولادت امام علي بن الحسين امام سجاد براي ما ايرانيان از افتخارات بزرگ است و تاريخ ما با اين ازدواج فرخنده مزين گرديده است .

هنگامي كه ديگر از بيكاري حوصله ام سر رفته نمي دانم چكار كنم .

در تاريخ 81/12/14 شب بود ساعت 9 و 5دقيقه

به نام تك پرستوي عشق

اگر ديدي به ديدارت نمي آيم دليل بي وفايي نيست

                                                         وفا آن است كه نامت را هميشه بر زبان دارم

در جواني ناله كردم كسي يادم نكرد

                                                          پدر عشق بسوزد كه چنين خارم كرد

روزگاري كه همه عمر پشيمانم از آن

                                                          اعتمادي است كه بر مردم دنيا كردم

                               اگر دين نداري آزاده باش

اگر در بيابان صدسال سرگردان شوم ،

                                               بهتر از اين است كه محتاج نامردان شوم

شوق ديدار تو پرشد از جام وجودم

                                              مرد و نامرد يكي است زمانه مي گذرد

                               تا بداني مرد كيست

در جواني ناله كردم هيچ كس يادم نكرد

                                            در طلايه جان دادم و سرگرد آزادم نكرد

81/12/20

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده