شهدای دی ماه استان گیلان
شهيد محمد شکوري در منطقه ي عملياتي زبيدات موسيان به درجه ي رفيع شهادت نايل آمد.
نویدشاهدگیلان: شهيد محمد شکوري در سال 1341 روستاي وسيرود از توابع شهرستان شفت ديده به جهان گشود و در دامن پر از مهر و محبت پدر و مادري مذهبي و دلسوز و زحمتکش پرورش يافت.
شهيد محمد شکوري دوران تحصيلي مقطع ابتدايي خويش را در مدرسه ي ابتدايي گشم و مقطع راهنمايي را در مدرسه ي شهيد نواب صفوي نصير محله گذراند و مقطع متوسطه را نيز در دبيرستان شهيد خسرو احمدي احمدسرگوراب تا سال دوم گذراند و بعد از مدتي وارد ارتش گرديد و از خصوصيات اخلاقي شهيد محمد شکوري و خوشرويي و خوش اخلاقي و صبوري و مهرباني و دلسوز مردم شعف بود .
شهيد محمد شکوري در فعاليت هاي مذهبي نظير دعاي کميل و زيارت عاشورا و دعاي توسل برگزاري مراسم سوگواري سرور و سالار شهيدان آقا امام حسين (ع) حضور چشم گير داشت و نيز در مکان مقدس اما زاده ابراهيم (ع ) شفت در برگزاري مراسم و مناسبتها فعاليت مي کرد، شهيد محمدشکوري با چهار سال تعهد خدمت در ارتش و به عنوان گروهبان يکم، در شهرستان هشتپر و به عنوان گروهبان مرزي آستارا گذراند و سپس به عنوان خط شکن در مناطق مختلف جنگي عازم جبهه ي نبرد حق عليه باطل گرديد و سرانجام در تاريخ 15 دی 1364 در منطقه ي عملياتي زبيدات موسيان به درجه ي رفيع شهادت نايل آمد.

خاطره ي شهيد محمد شکوري  از زبان برادر شهيد محمد شکوري:  برادر شهيد مي گويد برادرم تعطيلات تابستان را به مکان زيارتي امام زاده ابراهيم  (ع) مي رفت و در آنجا به عنوان عکاس از زيارت کنندگان امام زاده ابراهيم (ع ) عکس تهيه مي کرد. شهيد محمد شکوري با دوست خود شهيد منصور جنتي ايام تابستان را به کار و تلاش در مکان مقدس امام زاده ابراهيم (ع ) مشغول بودند و اين کار خويش نيز کمک خرج خانواده خودشان بودند برادر شهيد محمد شکوري مي گويد آن هنگامي که برادرم وارد نظام ارتش گرديد به حاجي گفت که من 30 سال قسم ياد کرده ام که هر جايي و هر زماني از خاک کشور خويش دفاع کنم و اين وظيفه ي سن است و به عنوان سزباز کوچک اداي وظيفه بکند .

خاطره ي شهيد شکوري از زبان برادر شهيد: برادر شهيد محمد شکوري مي گويد زماني که برادرم به مرخصي آمد خانه ي شخصي در شهر رشت داشت او در آنجا لباس شخصي مي پوشيد و علت کارش را از او پرسيدم مي گفت لباس نظامي خود را از تن بيرون مي آورم که مردم بخاطر لباس به من احترام نگذارند و ديگران نگويند پسر فلاني نظامي است و من احساس برتري داشته باشم و من فقط با پوشيدن لباس نظامي يعني متعهد به خدمت و در همه حال آماده دفاع از کشور خويش و به وطن خود که مي آيم بين مردم هستم که مردم مرا از خودشان بدانند

خواهر شهيد شکوري مي گويد
بعد از شهادت برادرم شبي خواب ديدم برادرم مرا خطاب کرد و گفت زهرا  جان چرا تو در ناله و گريه به خاطر شهادتم مي گويي قربان تو برادرم که پا نداري من جان خود را را هديه به کشور و اسلام کرده ام اين پاي من و تمام وجود فداي اسلام و کشورم و تو بعد از اين ديگر برايم گريه نکن و نگذار با ناله تو دشمن شاد گردد .

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده