وصیت نامه شهید ابوالقاسم وطن پور
ابوالقاسم وطن پور، یکم بهمن ۱۳۴۵، در شهر تهران به دنیا آمد. پدرش محمدعلی، کشاورز بود و مادرش بانو نام داشت. تا دوم متوسطه درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم دی ۱۳۶۶، در ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش به پا، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای روستای داکان از توابع شهر تاکستان واقع است.
نوید شاهد قزوین:
وصیت نامه شهید ابوالقاسم وطن پور

همیشه به فرامین اسلام عمل کنید.

سپاس و ستایش مخصوص پروردگار بزرگی است که آفریننده ی جانها و پدیدآورنده ی آسمانها و زمین است.
سپاس، فقط مخصوص اوست و سپاس‏ کردن به غیر او گمراهى و نادانى است.
حمد و سپاس مخصوص یگانه معبودى است که به ‏وجود آورنده ی عالمیان است.
حمد و سپاس فقط براى یگانه محبوب قلب ها، پروردگار –عزّوجل- مى‏ باشد.
حمد و سپاس مخصوص آن ذات یگانه و یکتاست که مثل و مانند ندارد.
پروردگارا! نمى ‏دانم و نمى ‏توانم در مدح و ستایش تو چه بگویم و چه بنویسم؛ چون تو همه چیز هستى و زبان من بَسى قاصر که بتواند در ستایش تو لب به سخن بگشاید.
پروردگارا! خودت بهتر مى ‏دانى که من هیچم در مقابلت؛
تو مرا از هیچ به ‏وجود آوردى تا بتوانم خودم را بشناسم و دلیلِ به وجود آمدنم را بفهمم؛ ولى از آن ‏جایی ‏که من دائماً در فکر هواهاى نفسانى بودم، از تو بسیار فاصله گرفتم؛ ولی تو به ‏طرفم آمدى!
پروردگارا! من غرق در منجلاب هواى نفس شدم و باز تو مرا فراموش نکردى؛ من بَد کردم... نافرمانى کردم... ستم کردم؛ امّا تو نسبت به من، رحم و عطوفت نشان دادى.
اى خداى من! من بسیار خطا کردم و خواهش دلم را پذیرفتم؛ پس تو هم باید مرا فراموش مى‏ کردى! اما -از آن جایى که بسیار آمرزنده ‏اى- تو مرا فراموش نکردى، که اگر فراموش مى‏ کردى، من غرق در نفس خود مى‏ شدم.
پروردگارا! گناهانم به قدرى بر دوشم سنگینى مى ‏کند که -اگر قرار بود در این دنیا عذاب ببینم- فشارش مرا به زیر زمین مى ‏بُرد؛ پس از تو عاجزانه و محتاجانه مى‏ خواهم گناهانم را بیامرزى و از در خانه ی رحمتت مرا ناامید برنگردانى.
خدایا! جز تو کسى نمی تواند مرا بیامرزد؛ پس مرا بیامرز تا در روز قیامت نزد رسولان، امامان و شهدا روسیاه نباشم.
پدر و مادر عزیز و گرامی ام! شما زحمت زیادی برایم کشیدید و مرا با مِهر و مَحبت بزرگ کردید و چقدر زجرها که به خاطر من تحمل کردید و من در عوض خوبى کردن به شما، بدى کردم و شما عزیزان را اذیت نمودم؛
به خصوص تو ای مادرم! که برایت فرزند خوبى نبودم و هیچ موقع به شما محبت نکردم و بسیار بدى کردم؛ ولى تربیتم را مدیون شما عزیزان مى‏ دانم و از شما مى‏ خواهم در شهادت من نگران نباشید و خوشحال باشید که فرزندتان راه حسین(ع) را انتخاب کرد.
در شهادتم بى تابى نکنید که اجر و مُزد شما با خداوندْ -تبارک و تعالى- مى‏ باشد؛ البته خداوند شما را به سختی ها، ترس، گرسنگى و آفات زراعت مى ‏آزماید و بشارت به آنان که صابر هستند.

منبع: بنیاد شهید و  امور ایثارگران استان قزوین.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده