شهادت را از عسل شيرينتر ميدانم
يکشنبه, ۰۱ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۳۰
دروصيتنامهاش شهادت را اينطور ترسيم مينمايد: شهيد شدن مسئلهاي جداست كه انسان بايد به آن علاقه و عقيدهداشته باشد، آري انسان بهتر است شهيد بشود ولي در رختخواب نميرد.
نویدشاهدگیلان: شهيد محمدتقي كاتبي اين سرباز رشيد در خانوادهاي مذهبي پا به عرصه وجود گذاشت وتربيت اسلامي آموخت. پدرش در تمام عمر به ذاكري امام حسين (ع)ميپرداخت و تا آخرين لحظه عمر با ياد حسين و عشق به حسين، جان به جانآفرين تسليم نمود.
محمد تقي كه فرزند اين خانواده بود، ساده زيستن را از اين خانوادهآموخته مهر و محبت را از پدر و مادر دلسوز و مهربانش به ارث برده بود.هميشه اوقات لبخند بر لبانش جاري بود و مهرش در دل تمام افراد جايداشت. همه او را دوست ميداشتند! بياني ساده، اما شيرين داشت. از اخم وعصبانيت به شدت پرهيز ميكرد. در تمام دوران زندگي، هيچ كس را نيازرد ودلخور نكرد. دوران كودكي و جواني را در روستايش بسر برد. زماني كهخدمت سربازيش فرا رسيد، با ميل و رغبت به سربازي رفت و بعد از ديدنآموزشهاي لازم، به جبهه اعزام گرديد. مدتي در جبهه به سربرد و درعملياتي كه در منطقه شرهاني صورت گرفت، شركت نمود. بعد از مدتيجنگيدن، به وسيله تركش خمپاره دشمن، جان به جان آفرين تسليم نمود. او،شهادت را آگاهانه انتخاب كرد و دوست داشت كه به شهادت برسد.
دروصيتنامهاش شهادت را اينطور ترسيم مينمايد: شهيد شدن مسئلهاي جداست كه انسان بايد به آن علاقه و عقيدهداشته باشد، آري انسان بهتر است شهيد بشود ولي در رختخواب نميرد.
شايد درس شيرين شهادت را از كربلاي حسين(ع) توسط پدرشآموخته بود چرا كه امام حسين (ع) در آخرين ساعت عاشورا نيز آن زمان كهجوانان خود را براي مقابله با دشمن ميفرستاد، ابتدا سئوال ميكرد: شهادترا چگونه ميبيند؟ هر كدام از آنها به گونهاي نظر و شناخت خود را ازشهادت ابراز ميكردند تا اينكه يكي از آنها لب به سخن گشود و گفت "منشهادت را از عسل هم" شيرينتر ميدانم!
محمد تقي كه فرزند اين خانواده بود، ساده زيستن را از اين خانوادهآموخته مهر و محبت را از پدر و مادر دلسوز و مهربانش به ارث برده بود.هميشه اوقات لبخند بر لبانش جاري بود و مهرش در دل تمام افراد جايداشت. همه او را دوست ميداشتند! بياني ساده، اما شيرين داشت. از اخم وعصبانيت به شدت پرهيز ميكرد. در تمام دوران زندگي، هيچ كس را نيازرد ودلخور نكرد. دوران كودكي و جواني را در روستايش بسر برد. زماني كهخدمت سربازيش فرا رسيد، با ميل و رغبت به سربازي رفت و بعد از ديدنآموزشهاي لازم، به جبهه اعزام گرديد. مدتي در جبهه به سربرد و درعملياتي كه در منطقه شرهاني صورت گرفت، شركت نمود. بعد از مدتيجنگيدن، به وسيله تركش خمپاره دشمن، جان به جان آفرين تسليم نمود. او،شهادت را آگاهانه انتخاب كرد و دوست داشت كه به شهادت برسد.
دروصيتنامهاش شهادت را اينطور ترسيم مينمايد: شهيد شدن مسئلهاي جداست كه انسان بايد به آن علاقه و عقيدهداشته باشد، آري انسان بهتر است شهيد بشود ولي در رختخواب نميرد.
شايد درس شيرين شهادت را از كربلاي حسين(ع) توسط پدرشآموخته بود چرا كه امام حسين (ع) در آخرين ساعت عاشورا نيز آن زمان كهجوانان خود را براي مقابله با دشمن ميفرستاد، ابتدا سئوال ميكرد: شهادترا چگونه ميبيند؟ هر كدام از آنها به گونهاي نظر و شناخت خود را ازشهادت ابراز ميكردند تا اينكه يكي از آنها لب به سخن گشود و گفت "منشهادت را از عسل هم" شيرينتر ميدانم!
نظر شما