شهيد عسكر فرامرزي
شهيد فرامرزي مصداق مردان خدا و از بندگان مخلص حضرت حق بود و اين گذشت و فداكاري را از بزرگان دين و رسول والا مقام خداوند آموخته بود
نویدشاهدگیلان: شهيد عسكر فرامرزي در سال 1340 در يك خانواده مذهبي در روستاي سياهمزگي به دنيا آمد از همان اویل  كودكي كه مشغول تحصيل در دبستاني كه در روستاي موجود بود مشغول شد و پس از تحصيلات ابتدايي به علت نداشتن مدرسه راهنمايي راهي روستاي ديگر جهت ادامه تحصيلات گرديد.

 ايشان به دلايلي از ادامه تحصيل منصرف شدند و قريب 4سال به تهران رفته و مشغول كار شدند كه اين زمان  مصادف با اوج گيري مبارزات مردم قهرمان ايران به رهبري حضرت امام خميني ره بود. و ايشان چون از روحيه حق طلبي بسيار عادي فعال  برخوردار بودند و از تهران همراه با عكس و اعلاميه  حضرت امام وارد روستا شدند و كه اين كار ايشان با مزاح عده اي از غافلان و شاه دوستان خوش نيامد كه منجر به درگيري شد و شهيد فرامرزي مورد شتم و ضرب اين افراد قرار گرفت به حدي كه تا دم  مرگ پيش رفت ولي باز پاي ناسيتاد و آواي انقلاب را در اين روستا همچنان به گوش همگان  رساند و در اين  راه با صلابت هر چه تمام تر ايستادگي و مقاومت ورزيد.

 بعد از پيروزي انقلاب كه قدرت انتقام از تمام كساني كه به نحوي بر ضد انقلاب به وي درگير شده بودند و حتي وي را مورد حمله و هجوم قرار داده بودند داشت و پيامبر گونه با آن افراد برخورد كرد و حتي به روي كسي  نياورد و همگان مورد عفو و مرحمت قرار داد و اين شيوه مردان الهي است و شهيد فرامرزي  مصداق مردان خدا و از بندگان مخلص حضرت حق بود و اين گذشت و فداكاري را از بزرگان دين و رسول والا مقام خداوند آموخته بود و سرانجام بعد از گذشت قريب 7 سال از انقلاب خون بار اسلامي مان راهي ارتش جمهوري اسلامي ايران شدند تا در اين سنگر از تماميت ارضي كشور و حفظ دستاوردهاي انقلاب به طور تئوري و عملي دفاع نمايد و بعد از اتمام دوره آموزشي از لشكر وارد مناطق  عملياتي شدند كه قريب 7 سال در جبهه ها  كردستان اهواز و تفريش مشغول نبرد با بعثيان بودند و دو مرتبه نيز  زخمي شدند.
 از  خاطرات فراموش نشدني  آن عزيز در جبهه هاي كه بسيارند ذكر همه  جاي اين ورق كاغذ نيست اما جهت تميّن  و تبرك تنها به ذكر بوده و از زبان شهيد راه حق و راه اسلام و امام عزيز اكتفا مي كنيم خود ايشان تعريف مي كردند كه يك روزيي با عده اي از دوستان همسنگر خود كه دور هم جمع  شده بوديم و مجلس خيلي گرم و با صفا بود ناگهان ديديم پرنده زيبايي  درست زماني كه داشتيم ناهار مي خورديم جلوي سنگر ظاهر شد و ما به نيت گرفتن آن پرنده از سنگر بيرون رفتيم و تا حدود 50 متري از سنگر رد شديم كه در همين هنگام ناگهان گلوله توپ دشمن درست وسط سنگرمان اصابت كرد و سنگر با تمام وسايل به هوا رفت آنچنانكه آثاري از آن باقي نماند اما خاطره بعدي باز ايشان تعريف مي كردند كه يك مرتبه هم در منطقه مشغول نماز خواندن بودم كه گلوله همانند رگبار در اطرافم مي باريد كه بنده اصلا اعتنايي به اين وضع نداشتم و با تمانينه و اهل نمازم را خواندنم خداوند انشالله شهداي عزيز ما را با شهداي كربلا بالاخص اباعبدالله الحسين  محشور فرمايد و آنان كه حسين گونه از دين دفاع كردند و به لقا خداوند رسيدند از خداوند خواستاريم  ما نيز بتوانيم اين دين و مسئوليت عظيم را كه بر گردن فرد فرد  ماست ادا نماييم آمين يا رب العالمين.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده