وصیت نامه شهید رضاعلی جعفرخانی
رضاعلی جعفرخانی، دوم اردیبهشت ۱۳۴۲، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش میرزا، کشاورزی می‌کرد و مادرش کشور (فوت۱۳۵۵) نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. کارگر بود. از سوی سپاه پاسداران در جبهه حضور یافت. بیست و یکم بهمن ۱۳۶۱، در فکه توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای شهر کرج واقع است.
نوید شاهد قزوین:
وصیت نامه شهید رضاعلی جعفرخانی

همه ما باید فدای اسلام شویم

 حمد و سپاس خدایی را که به ما توفیق ادامه راه شهیدان صدر اسلام و شهیدان کربلای حسینی و دیگر شهیدانی را -که برای ایجاد قسط و عدالت در سرتاسر جهان به رسالت و شهادت رسیده اند- داد و این که در راه خدا به جهادی مقدس علیه ظالمان و کفار برخیزیم تا جهادی باشد علیه تمامی طاغوتیان و ظالمان و زورگویان و این جهاد، بس عظیم و مقدس است که با فدا شدن ما و امثال ما، اسلام زنده بماند و اسلام رشد کند و آوای عدالت و قسط اسلامی در تمامی جهان، طنین افکند.
...و ما وظیفه داریم که در مقابل کفار و دشمنان اسلام، ایستادگی کنیم که اگر کشته شویم و یا پیروز شویم، وظیفه خود را انجام داده ایم.
 آری! وظیفه ی ما مقاومت در مقابل کفار است و اگر مقاومت نکنیم و تسلیم دشمنان اسلام شویم، نه تنها وظیفه ی خود را انجام نداده ایم، بلکه ذلت و ننگ ابدی را خود خریده ایم.
شهادت، در حقیقت انعامی است که خداوند به بندگان عاشق خود می دهد؛ بندگانی که زاهدان شب و شیران روزند و همه چیزشان را فدای خدا می کنند تا رضایت پروردگار خودشان را جلب کنند.
 آری! شهادت، نصیب این بندگان خاص خدا می شود.
بارخدایا! از گناهان ما درگذر؛ گناهانی که مانع تقرب و نزدیکی ما نسبت به توست؛ گناهانی که قلب ما را سیاه کرده و مانع استجابت دعاست و گناهانی که پرده ی عصمت را پاره می کند و گناهانی که نعمت های خدا را تغییر می دهد و گناهانی که باعث می شود بلا نازل شود و تمام گناهانی که در طول عمر خود، مرتکب شده ایم.
خدایا! ببخش مرا از این که نعمت های تو را استفاده کرده ام؛ ولی شُکر آن را به جای نیاورده ام.
 خداوندا! با تمام روسیاهی و با تمام گناهانی که مرتکب شده ام، امید بخشایش از تو دارم و از تو می خواهم تا گناهانم پاک نشده است، مرا نمی رانی.
 ای خدای بزرگ! از تو می خواهم که لحظه ی آخر عمرم را لحظه ی شهادتم قرار دهی.
 پدر و مادرم! اگر لطف خدا نصیب من شد و لیاقت شهادت را داشتم، وقتی که به شهادت رسیدم از شهید شدنم ناراحت نباشید؛ چون همه چیزهایی که جزو موجودات و مخلوقات خداوند است، از بین خواهند رفت؛
 پس چرا از بین رفتن و در بستر مرگ و طبیعی مُردن را به مرگ جاودانه و با شجاعت تبدیل نکنیم و در جهاد فی سبیل الله، به معبود خود ملحق نشویم و این جان ناقابل را -که در حقیقت امانتی نزد ما است- به صاحب اصلی اش بازنگردانیم، که نزد قرآن، خداوند مشتری جان و مال مؤمنان است و آن را به بهای بهشت جاودان می خرد و چه معامله ای از این بالاتر؟!
 بارالها! بر همه صبر، عنایت فرما و قدمهایمان را ثابت نگهدار و در مقابل لغزشها و در مقابل کافران یاریمان کن.
...و اما ای برادران عزیزم! بدانید که تنها راه سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت، چنگ زدن به ریسمان الهی است؛ پس همیشه با خدا باشید و نمازهای خود را به موقع ادا نمایید که به دُرستی نماز کارخانه ی انسان سازی است.
درسهای خود را خوب بخوانید.
 به پدر و مادرتان نیکی کنید و بنده ی صالح خدا باشید و بدانید که این دنیای فانی، هیچ ارزش ندارد؛ اگر این دنیا نزد خداوند، به اندازه بال پشه ای ارزش داشت، خداوند از این دنیا نصیب کافران نمی کرد.
من به جز انجام وظیفه و ادای دین خود نسبت به خداوند و پاسداری از دین خدا و یاوری امام عزیزمان، کاری نکردم.
 همه ی ما باید فدای اسلام شویم و بدانید که همه ی ما در روزی معین در پیشگاه خداوند، حاضر شده و حساب پس خواهیم داد؛ پس باید هر چه زودتر خود را مهیای سفر آخرت کنیم و توشه ای مناسب برای این راه دور و دراز برداریم.

منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده