در سالروز شهادت شهید« فاتح بزرگ منش» منتشر می شود؛
خودش داوطلبانه به خدمت سربازی رفت. گفتم: چه مزه‌اي دارد كه تو مي‌خواهي خدمت سربازي بروي. گفت: پدر اگر من از مردم و از مملكت و ناموس و هموطنان خودم دفاع نكنم پس چه كسي بايد برود و بالاخره رفت تا اينكه به شهادت رسيد.
روایتی پدرانه از شهید

نوید شاهد البرز؛ شهید «فاتح بزرگ منش» فرزند «حسن» و « معصومه» می باشد که در سال 1334، در «مهاباد» به دنیا آمد. وی بعد از اینکه موفق به اخذ دیپلم شد در دانشگاه شرکت کرد و در رشته کشاورزی مدرک کارشناسی گرفت. شهید ازدواج نمود و حاصل این ازدواج سه فزرند است.

سالهای دفاع مقدس را در جبهه های نور علیه ظلمت سپری کرد و در کسوت یک رزمنده غیور و فرمانده دسته حماسه ها و رشادت ها نمود و سرانجام در بیست و یکم فروردین ماه 1367، در جبهه پنجوین به اعلی درجه ها نایل آمد و به دیدار معشوق خود شتافت. تربت پاک شهید در گلزار شهدای «مهاباد» مظهر ایثار و شهامت می باشد.

روایتی پدرانه از شهید «فاتح بزرگ منش»:

من پدر شهيد «فاتح بزرگمنش» هستم. شهيد «مهندس فاتح بزرگمنش» از هفت سالگي لحظه لحظه زندگی اش براي من خاطره است ولي نمي‌توانم بازگو كنم. سعی می کنم مقداری از نحوه زندگي و كار و كوشش و فعاليتي كه ايشان داشته اند برايتان بگویم.

ايشان در سال 1334، در «مهاباد» به دنيا آمد و در هفت سالگی در همان شهر زادگاهش به مدرسه رفت و شروع به درس خواندن كرد و موفق به اخذ ديپلم شد و بعد در دانشگاه شركت كرده و قبول شد و در رشته كشاورزي شروع به تحصيلات كرد و موفق شد ليسانس خود را در اين رشته بگيرد و بعد ازدواج كرد و صاحب سه فرزندشد. همچنين در اصلاح بذر كشاورزي كرج مشغول به كار شد. از زماني كه شروع به تحصيل كرد تمامش براي من خاطره است. وی در رفتار و نحوه كسب علم و دانش ايشان و روش كار سر آمد بود.

فاتح بسیار اهل مطالعه بود و ايشان زماني كه دانشسرا بود به علت علاقه وافرش به علم و دانش، «صدو هشتاد» جلد كتاب مطالعه آزاد در کمد خود داشت. مأمورين دولت آن موقع (پهلوي) از ايشان كتابهايي گرفتند که آن روزها مجوز نشر نداشت و داشتنش قاچاق محسوب می شد. وقتی از او پرسیدند که چرا اين كتابها را مطالعه مي‌كني اينها كتابهاي خوبي نيستند ايشان در جواب آن مسؤولين گفته بود كه از كجا مي‌دانيد اين كتابها بد است مگر شما این کتابها را مطالعه کردید؟! و باز به آنها گفته بود که من هم تا اين كتابها را نخوانم نمي‌فهمم كه بد است يا خوب.

ايشان فارغ‌التحصيل دانشكده كشاورزي بود و در مهندسي كشاورزي رشته اصلاح بذر درس می خواند و همسر و دو فرزند داشت با وجود اينكه تو شناسنامه متولد 1334، بود و متولدین این سال از خدمت معاف بودند. مي‌توانست به خدمت نرود اما چون شرایط کشور در حال جنگ بود و به رزمنده نیاز داشتند صلاح دانست که به جبهه برود و تحصيلات عالي كسب كرد. خودش داوطلبانه به خدمت سربازی رفت. گفتم: چه علتی دارد كه تو مي‌خواهي خدمت سربازي بروي. گفت: پدر اگر من از مردم و از مملكت و ناموس و هموطنان خودم دفاع نكنم پس چه كسي بايد برود و بالاخره رفت تا اينكه به شهادت رسيد.

ايشان جزء افسران شرايطي بود قرار بود بعد يك سال در خط مقدم جبهه باشد ولي ايشان مكاتباتي كرد و گفتند: به علت نداشتن افسر و جانشين ايشان بايد بیش از یکسال در خط مقدم جبهه باشد و سرانجام در حمله «بيت‌المقدس پنج» و «كله‌قندي عراق» شهيد شد كه من به جبهه رفتم و به من اطلاع دادند که فاتح پیکرش در منطقه جامانده است.بعد از سه سال انتظار پیکرش را از منطقه آوردند.

منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده