شهید مهدی (حیدر) عبدوس
چاره ای نداشتیم. میان چند تخته سنگ مخفی شدیم. لب هایمان از شدّت گرما خشک شده و قمقمه هایمان خالی بود. تنها دل خوشی مان لباس سربازان عراقی بوده به تن داشتیم. شاید وقت خطر نجات مان می داد و شناسایی نمی شدیم.

نوید شاهد سمنان


روز که شد تازه فهمیدیم دیشب تا کجا آمدیم. بین چند تا از پایگاههای دشمن قرار گرفتیم. با فرمانده گردان چهار نفر بودیم. آن قدر رفتیم. تا به تپه های علی گره زرد، ابوصلبی قات، عین خوش و رقابیه رسیدیم. باید شناسایی را ادامه می دادیم و عملیّات لو نمی رفت. برای انجام عملیّات بزرگ فتح المبین، آن شناسایی ها در منطقه کرخه ضروری بود.

چاره ای نداشتیم. میان چند تخته سنگ مخفی شدیم. لب هایمان از شدّت گرما خشک شده و قمقمه هایمان خالی بود. تنها دل خوشی مان لباس سربازان عراقی بوده به تن داشتیم. شاید وقت خطر نجات مان می داد و شناسایی نمی شدیم.

آقا حیدر در آن وضع، دعا می خواند و شوخی می کرد. برای خواندن نماز ظهر و عصرمان، روی زمین نشستیم و با تیمم نماز را به جای آوردیم.

دو نفر خوابیدیم و دو نفر بیدار ماندیم. نیم ساعت گذشت که آقا حیدر یکهو بلند شد بدون آنکه چیزی بگوید، قمقمه ها را جمع کرد زیر لب زمزمه می کرد:« الا بذکر الله تطمئن القلوب». از میان تخته سنگ ها بیرون رفت. او را می دیدیم که از بالای تپه ای پایین می رود.

فرمانده گردان از ما پرسید:« کجا رفت؟ چرا این قدر به هم ریخته بود؟».

و ما جوابی نداشتیم نگرانی مان برای آقا حیدر و افتادن به دست عراقی ها از یک طرف و لو رفتن عملیات از طرف دیگر دلشوره مان را مضاعف کرده بود یک ساعت صبر کردیم تا برگشت با یک کٌرد غیر نظامی و قمقمه های پر از آب. قمقمه ها را به ما داد و گفت: « تعجّب نکنین. لطف و عنایت خدا بود. خواب بودم و انگار کسی جای آب و اسم این برادر رو که ابراهیمه، بهم گفت».

آهسته پرسیدیم:« اون کیه؟».

گفت:«از اهالی روستای پایین. عراقی ها که حمله کردن، با زن و بچّه اش به دزفول رفته. مخفیانه اومده تا به زمین های کشاورزی اش سر بزنه، ولی حالا می بینه عراقی ها همه رو از بین بردن. منطقه رو مثل کف دست می شناسه. شب ما رو می بره!».

شب ابراهیم ما را به قرارگاه نیروهای خودی رساند.

روحانی شهید مهدی (حیدر) عبدوس

برگرفته از خاطره هاشم حناوی (همرزم شهید)

********************************************

عبدوس، حيدر: چهاردهم فروردين 1341، در شهرستان تهران به دنيا آمد. پدرش علي‏آقا، بازنشسته سازمان بهداري بود و مادرش گوهر نام داشت. تا پايان دوره متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت. روحاني بود. سال 1361 ازدواج كرد و صاحب يك پسر و يك دختر شد. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. چهارم دي 1365، با سمت فرمانده واحد تبليغات در خرمشهر بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. مزار او در گلزار شهداي امامزاده اشرف شهرستان سمنان قرار دارد. او را مهدي نيز مي‌ناميدند. برادرش عميد نيز به شهادت رسيده است.


منبع:بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده