خاطرات فرمانده بسيج عشايري منگور شهید «محمدامين احمدي»
سه‌شنبه, ۰۶ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۲۹
يك لحظه از مبارزه نمي ايستاد و روحية ‌او ضعيف نمي شد و اجازه نمي داد كه اسلحة آنها به زمين بيفتد و سنگر را خالي نمي كرد.


لحظه ای از مبارزه نمي ايستاد


نوید شاهد آذربایجان غربی: فرمانده شهيد «محمدامين احمدي» يكي از دلاوران عشاير منگور و فرمانده بسيج عشايري منگور در در سال 1304 در روستاي «حاجي ماميان» مهاباد ديده به جهان گشود. تا پنجم ابتدايي درس خواند سپس به کار کشاورزی روی آورد. آگاه به مسائل سياسي و اجتماعي زمان و يكي از مخالفان سرسخت رژيم منحوس پهلوي بود که بخاطر اعتراضاتش مدتی را در عراق به سر برد که با آغاز مبارزه عليه رژيم به رهبری امام خمینی، دوباره به ايران بازگشت. پس از تشكيل بسيج عشاير منگور در شهرستان مهاباد به عنوان فرمانده نظامي انتخاب مي شود و سرانجام بعد از سال ها مبارزه و دفاع از ارزش هاي انقلاب، در يك عمليات پاكسازي در اطراف شهرستان مهاباد در ششم شهریور سال 61 در نبرد بسيار سخت با افراد گروهک ضدانقلاب به قله رفيع شهادت صعود کرد. 

نو محمدامين با دريايي پر از امواج روبرو شد
در سال 57 كه انقلاب به پيروزي رسيد، نظم به هم خورد و از هر طرف شخصي كه وارد كردستان مي شد تابلويي مي نوشت و ادعاي موجوديت سازمان سياسي و لامذهبي مي نمود كه چند گروهك به نام هاي دمكرات، كومله، چريك فدايي (اقليت، اكثريت)، طوفان و ... كه ايدئولوژي خاصي به خود نه به مردم داشتند. در اين ميان مردم كردستان سوار كشتي بدون ناخدا شده بودند كه آن هم با امواج بلند در حركت بود. بلي! دولت حاكميت نداشت. گروهك ها تمام اموال بيت المال و سلاح ها را به غارت بردند و مردم هم حق هيچ گونه دخالتي نداشتند. به هر حال در اين ميان محمدامين با دريايي پر از امواج روبرو شده بود ولي اين موج ها توخالي بودند و هر يك از سازمان ها از شهيد و ديگر عشاير منگور مي خواستند كه وارد دسته و گروه آنها شوند و با آنها همكاري كنند، ولي خوشبختانه شهيد حرف آنها را ترتيب اثر نداد و به کمک مردم كميته اي در روستا بنا نهادند و در مقابل ضدانقلاب ها با قاطعيت هر چه تمام تر ايستادگي مي كرد و هيچ موقع در مقابل آنها به زانو درنيامد. چون محمدامين فردي مؤمن و متعهد به جمهوري اسلامي بود، ولي گروهك ها و ضدانقلابيون بدون هدف مشخصي بودند و به طور كلي ضدانقلاب رهبريت امام و جمهوري اسلامي را قبول نداشتند و به اين دليل بود كه به شدت با آنها مبارزه مي كرد و مكتب و مرام آنها را رد مي كرد. تا اينكه در سال 60 به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مهاباد ملحق گرديد و توانست با‌ آن ها مبارزه و اعمال كثيف گروهك ها را خنثي نمايد.

خون شهدا را پايمال نکنید 
عشاير هميشه بر عليه تجاوزگران خارجي شرق و غرب قيام كرده اند. محمد امین و پدرش نیزكه از عشاير ایل منگور هستند، هميشه بر عليه تجاوزگران خارجي و داخلي لب به اعتراض می گشودند و مي گفتند اگر ايران عزيز و حاكميت اسلام بر كشور نباشد، بهتر است ما هم نباشيم. بايد با شهادتمان و مبارزه و دلاوري هايمان درسي به صدام كافر بدهيم كه خود از كردة ‌خويش پشيمان شود. كشور عراق (صدام بعثي) به دليل وابستگي به آمريكا و ايران جبهه جنگ باز نمايد و ما بايد تا آخرين لحظات زندگي بايستيم و بايد پرچم لااله الاا... را در تمام جهان به اهتزاز دربياوريم و صدام و صداميان از بين ببریم.  خداوند تكليف كرده است كه با مخالفين اسلام معارضه كنيم و نبايد به هيچ وجه صلح تحميلي را قبول كنيم. چون اگر صلح كنيم آن موقع ايران را دو دستي تقديم بيگانه كرده ايم و آنگاه تمام خانواده شهدا، اسرا، مفقودين و جانبازان اعتراض خواهند كرد و خواهند گفت بله! حاكمان نظام جمهوري اسلامي، ايران را پس از اين همه خسارت فروختند، خون شهدا را پايمال كردند و قوميت ملي ايراني را خدشه دار ساختند.

لحظه ای از مبارزه نمي ايستاد

در جبهة كردستان براي خدمت به ملت كرد همت گماشت 
زماني كه امپرياليسم و مزدوران شرق و غرب داخلي و خارجي در منطقه تحمّل پيروزي هاي اسلام را نداشتند و ددمنشانه جنگ را بر ما تحميل كردند و زماني كه امام امت برای گوشمالي اين مزدوران، امر فرمودند كه جوانان به جبهه بروند، او از ميان كوره راه هاي زندگي، «محمد امین» شاهراه صراط مستقيم را برگزيد. اين دوران از زندگي شهيد هم مصادف با جنگ تحميلي عراق صهيونيست به ميهن اسلامي و هم شروع مرحلة سازندگي در كردستان مظلوم بود و ليكن عشق و شور خدمت به كردستان (هموطنان خويش) از وي توان بازماندن در كوي و ديار  روستاي خود را ربود و آگاهانه و مصرانه خانواده خويش را راضي نمود تا به شهر هجرت نمايد. وي صادقانه با عوامل ضدانقلاب مبارزه كرد و در جبهة كردستان براي خدمت به ملت كرد همت گماشت. البته بعد از اينكه گروهك هاي آمريكائي در ايران و بخصوص كردستان به وجود‌ آمدند و آشوب را به كردستان عزيز سرازير نمودند و هر روز دست به كارهاي ناشايستي كه دور از نظام جمهوري اسلامي بود مي زدند، گروهي از عشاير منگور دست به دست هم داده و بر عليه اين گروهك هاي ملحد متحد شده و به منطقة ‌مهاباد حمله و با تمام نيرو بر عليه آنها قيام نمودند. شهيد تا لحظة ‌شهادت در تمام منطقه ها و عمليات ها شركت من جمله در سردشت، مهاباد، ‌نقده، بانه،‌ مريوان، بوكان، پيرانشهر، ‌اروميه، سلماس، سقز، سنندج شركت داشته است.

 يك لحظه از مبارزه نمي ايستاد 
شهيد از روحية بسيار قوي برخوردار بود و روحية يكتاپرستي و اسلام دوستي در او وجود داشت و هميشه دوست داشت كه زودتر از همه حمله را شروع كند و خط مقدم جبهه باشد. هيچ شكستي، ماية نوميدي و يأس او نمي شد و اگر حتي چند نفر از همرزمان او نزد وي شهيد مي شدند، ناراحت مي شد ولي يك لحظه از مبارزه نمي ايستاد و روحية ‌او ضعيف نمي شد و اجازه نمي داد كه اسلحة آنها به زمين بيفتد و سنگر را خالي نمي كرد. بسيار شجاع بود و شهامت جنگيدن و مقاومت در برابر دشمن را داشت. او انساني نترس و نستوه بود و در جبهه های كردستان از جمله: مهاباد، ‌پيرانشهر، سردشت، بوكان، سقز كه مملو از ضدانقلاب بود، شركت و مبارزه می کرد.
 
لحظه ای از مبارزه نمي ايستاد

منبع: پرونده فرهنگی بنیاد شهید آذربایجان غربی


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده