ستوان یکم نیروی زمینی ارتش
آخرین کلام شهید: «بعد ازمن سنگرولایت را خالي نگذاريد و برايم دعا كنيد تا مولایم ، سالار شهیدان را ببینم.»


البته ما ناراحت هستيم ازاينكه از اينها استفاده مي كرديم براي اسلام و اينها بازوهايي بودند براي اسلام. امام خميني (ره)                                                                              

نوید شاهد آذربایجان غربی: ستوان یکم نیروی زمینی ارتش، شهيد «حميدجبارپورآذري» دردوم اردیبهشت سال 1336 دریک خانواده ی نجیب و مذهبی درشهرستان اروميه به دنيا آمد. تا پایان دوره‌ کارشناسی در رشته علوم و فنون نظامی درس خواند سپس در بحبوحه ی جنگ نیزلباس نظامی به تن کرد و در ششم مهر سال 1360 درحين مأموريت به درجه رفيع شهادت نائل آمد.

 

تولد یافتن دریک خانواده ی مذهبی عاملی درجهت فراگیری قرآن و بهره گیری از باورهای دینی و انقلابی او شد. وی ازهمان دوران کودکی به درس و مشق علاقه ی وافری ازخود نشان می داد. عشق و اشتیاق در راستای هم او را تا سکوی دیپلم پرتاب کرد.

    شهيد «حميدجبارپور» در اوايل انقلاب به علت علاقه ی شدید به نظامی گری وارد دانشكدة ‌افسري شد و پس ازپايان دوره‌ کارشناسی در رشته علوم و فنون نظامی در  دانشكده افسري در لشكر 64 اروميه مشغول به خدمت گشت. سپس درسال 1358 به امر مقدس ازدواج اهتمام ورزید. حاصل این ازدواج یک دختربود.

شادروان جبارپور با اخلاق  خوب و وارسته ی خوبش، دوستان واطرافیانش را به تبعیت ازحق و حقیقت، دعوت می کرد. در منزل نیز با زن و فرزندش مهربان بود. مهربانی و محبت بی کران شهید چنان در عمق و روح خانواده نشسته بود که لحظه ای دوری از او را تحمل نمی کردند. شهید به اخلاقیات بسیار پایبند بود و آن را نوری از ذات خدا می دانست.

    شهید بزرگوار، با نوای ملکوتی امام راحل(ره)به خیل مردم انقلابی پیوست و درصف اول مردمی همچون خط مقدم جنگ به مبارزه با رژیم شاهنشاهی نیزپرداخت. به لطف عشق وعلاقه اش به امام انقلاب، باورهای دینی وارزش های اسلامی را درنیل به مقصد،تا آخرین قطره خونش را به حفاظت و صیانت از آن ساری و جاری کرد.

    شهید جبارپوردر بحبوحه ی جنگ نیزلباس نظامی به تن کرد و در قبول و انجام ماموریتهای محوله با شجاعت تمام،آن را به پایان می رساند. او دفاع ازوطن را وظيفه شرعي هرايراني مي دانست و همواره با حسن سلوک درراه وطن، داوطلبانه عازم پیکارباکفرمی گشت. درجبهه چنان با همسنگران وزير دستانش، خوش رفتاري مي كرد که گویی همه با هم برادرند. درعمليات و گشت های شبانه روزی، همرزمانش را دلداري مي داد و با زبانی رسا می گفت:«این راه، راه خداست. نبایداز خدا غافل باشيد. گام هايتان برای خدا باشد. استوار و محكم در برابر دشمن بايستيد كه خدا با ماست و اگركشته شويم به سوي پروردگارمان و به سوي بهشت همیشه جاودانش قدم خواهيم گذاشت.»

    شهید درهنگام درگيري با حزب درمنطقه آغ بلاغ اشنويه مجروح شد و برای مداوا به بيمارستان منتقل گشت. خانواده را همواره به صبر، تحمل و گذشت دعوت می کرد و می گفت: « اگركشته شوم، خونم در راه خدا ريخته شده و از مرگ من ناراحت و نگران نباشيد. خدا را خوش نمي آيد كه من در اينجا در آرامش باشم و برادران من در جنگ با دشمنان باشند.»

    و درنهایت آخرین کلامش این گونه در اذهان خانواده و همرزمانش تازه می شود:«بعد ازمن سنگرولایت را خالي نگذاريد و برايم دعا كنيدتا مولایم ، سالار شهیدان را ببینم.»

    شهيدحميدعاقبت درتاريخ ششم مهر سال 1360 درمنطقه‌ مياندوآب درجاده مهاباد - مياندوآب درحين مأموريت با حزب و اشرار گروهک ضد انقلاب درگير شد و به درجه رفيع شهادت نائل آمد.

پيكر پاك اين شهيد بزرگواردرباغ رضوان به خاك سپرده شد. او هرچنددار فاني را وداع گفته است؛ ولی حيات ابدي اش به نور معبود آغشته است.روحش شاد و يادش تا به همیشه زنده باد!

 

منبع: پرونده فرهنگی بنیاد شهید آذربایجان غربی

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده