سبک زندگی در اسارت
چهارشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۷ ساعت ۱۴:۱۵
اگر مبالغه نباشد، سخت ترین مصائب را اسرای جنگ در زندان های مخوف رژیم بعث پشت سرگذاشتند. مردان مردی که هر روز شکنجه می شدند تا به آرمان های خود، پشت پا بزنند، اما کمتر اسیری پیدا شد که تن به ذلت دهد و دشمن را شاد کند
روزهایی که به خیر گذشت


نوید شاهد:

برای همه ما این سؤال پیش آمده که چگونه این قاصدک های سوخته روزگار می گذراندند و مقاومت می کردند تا روز آزادی در گفتگو با بسیاری از این جوانمردان همه توکل به خدا، اعتقاد راسخ به هدف و عشق به امام را دلیل پیروزی و مقاومت خود می دانستند. اما گذراندن روزگار سخت اسارت هم مهارت های خاص خود را دارد و سبک زندگی خود را می طلبد که با ذکر چند خاطره به این نوع سبک زندگی اشاره می کنیم.

سلامتی روح و روان

برگزاری مراسم دعا و نیایش، اعمال مذهبی در اسارت بالاترین داروی درمان برای روح زخم دیده اسرای در بند بود، مسکنی قوی که روز به روز روحیه آن ها را تقویت می کرد.

آزاده عباس ابراهیمی می گوید: به دلیل اینکه مأموران رژیم بعثی هر چه بیشتر ما را تحت فشار قرار می دادند و محدودیت ایجاد می کردند، بچه ها بیشتر نسبت به انجام مراسم و شعائر دینی خود حریص تر و مصمم تر می شدند، عملا هیچ گونه منعی نمی توانستند برای ما در این ماه ایجاد کنند. وی خاطرنشان کرد: ما دعای افتتاح، دعای سحر و دعای مخصوص ماه مبارک رمضان را تمام و کمال به صورت جمعی می خواندیم و حتی نماز جماعت هم برگزار می کردیم و عراقی ها هم کاری نمی توانستند، انجام دهند.

وی با بیان اینکه علی رغم میل باطنی عراقی ها ما سفره افطاری سراسری پهن می کردیم، تصریح کرد: ما آداب مخصوص شب های احیا را نیز با شب زنده داری و قرآن بر سر گرفتن به صورت کامل به جا می آوردیم و همه این ها در حالی انجام می شد که به شدت تحت کنترل و مراقبت عراقی ها بودیم.

سلامت جسم با ورزش

اهمیت و تأثیر ورزش بر سلامت فرد و اجتماع بر کسی پوشیده نیست، ورزش علاوه بر حفظ سلامت جسم، سلامت روح و آرامش و شادابی را نیز به دنبال دارد. علی رغم فشارها و سختی ها این مهم در زندان های عراق به انجام می رسید و کسی در انجام آن کاهلی نمی کرد. سید جعفر موسوی آزاده خمینی شهری می گوید:


روزهایی که به خیر گذشت


ورزش در اسارت دو نوع بود، یکی ورزش های آشکار و دیگری پنهان و ممنوع.

ورزش های آشکار شامل فوتبال، والیبال، بسکتبال، پینگ پنگ، البته وقتی حرف از فوتبال و والیبال زده می شود در حد ابتدائی ترین امکانات و در زمینی در انتهای اردوگاه به ابعاد 10 در 30 متر. نکته ی بسیار جالب توجه در مورد ورزش های آشکار این است که در قالب لیگ دسته 1 و دسته 2 و دسته 3 با نظم و ترتیب خاصی در دوره های مختلف برگزار می شد.

ورزش های پنهان شامل ورزش های کونگ فو، تکواندو، کاراته، جودو و بوکس می شد که هر کدام یک استاد یا مربی اصلی داشت، استاد، تعدادی دیگر را در قالب مربیان درجه دوم در مکانی بیرون آسایشگاهی به نام سالن که فضائی بین دو آسایشگاه در انتهای اردوگاه بود، آموزش می داد

ورزش های پنهان شامل ورزش های کونگ فو، تکواندو، کاراته، جودو و بوکس می شد که هر کدام یک استاد یا مربی اصلی داشت، استاد، تعدادی دیگر را در قالب مربیان درجه دوم در مکانی بیرون آسایشگاهی به نام سالن که فضائی بین دو آسایشگاه در انتهای اردوگاه بود، آموزش می داد و این افراد کلاس های درون آسایشگاهی را مربیگری می کردند. کلاس های درون آسایشگاهی معمولاً در ساعت های صبح تا ظهر تشکیل می شد و کلاس های مربیان در بعد از ظهرها.

ورزش های رزمی در اردوگاه بصورت پنهانی و با سلسله مراتب و نظم خاصی برگزار می شد اما پس از مدتی با افزایش هواداران هر رشته، بیم تفرقه و اختلاف بین رشته ها، مسئولین برای حفظ وحدت و یکپارچگی با ابتکاری جالب به فکر ادغام کلیه ورزش های رزمی در یک سبک ورزشی افتاد و نام این سبک را ید واحده نامیدند، و شامل مراحل چند گانه ای می شد.

مرحله ی یک ید واحده شامل خط یک کونگ فو، فرم یک تکواندو وکاراته، چندین تکنیک دفاع شخصی جودو، و بوکس می شد. و مرحله های بعدی نیز پس از گذراندن مراحل اولیه آموزش داده می شد.


مصرف صحیح

متأسفانه یکی از مشکلات جامعه امروز ما، اسراف در مصرف است. چشم و هم چشمی سبک مصرف ما را تغییر داده است و خیلی ها مرتکب عمل زشت اسراف می شوند و بی آنکه بدانند و بخواهند از هر نظر به جامعه، اقتصاد و فرهنگ لطمه وارد می کنند. خیلی ها رفاه را در مصرف زیاد و بی رویه می دانند و تصور این که با حداقل امکانات زندگی کنند، برایشان غیر ممکن است. غافل از اینکه بسیاری از هم وطنان ما در اسارت از کمترین داشته ها بهترین استفاده و بالاترین رضایت قلبی را کسب کرد ه اند. الگوي مصرف اسراي ما از آنجا که در اوج محدوديت امکانات و سختي و فشار شکل گرفته، باعث بروز خلاقيت هاي بسيار جالبي شده که نشان مي دهد مي توان از امکانات معمولي، استفاده هاي متعددي کرد که امروز هيچ-کدام از ما به آن سطح فکر نمي کنيم! خاطرات زير بخشي از ناگفته هاي عليرضا محمودي مظفر، معلم اهل بجنورد است که بيش از پنجاه ماه در بند رژيم بعثي عراق بود.

خمیر نان

ناني که به اسرا داده مي شد به دليل کيفيت بسيار بد پخت، دو سومش خمير بود. خميرها را پس از آن که از نان جدا مي کرديم، داخل کيسه اي مي گذاشتيم تا به مرور خشک شود.

ناني که به اسرا داده مي شد به دليل کيفيت بسيار بد پخت، دو سومش خمير بود. خميرها را پس از آن که از نان جدا مي کرديم، داخل کيسه اي مي گذاشتيم تا به مرور خشک شود.

سپس آنها را با دست مي فشرديم و به آرد تبديل مي کرديم و با مقداري آب و شکر خمير مي کرديم. آن خمير را در يقلوي مي ريختيم و با حرارت ملايمي کيک مي ساختيم و با لذت فراوان مي خورديم. گاهي هم از اين خمير حلوا مي ساختيم. اين چنين بود که به دليل استفاده صحيح و مديريت در مصرف، «نان خشک »نداشتيم.


کاغذ

هر بار که صليب سرخ جهاني به اردوگاه مي آمد، به ازاي هر نفر يک دفتر چهل برگ و يک مداد يا خودکار تحويل مي داد. اکثر بچه ها، درس هايشان را ريز و کمرنگ با مداد در دفترشان م ينوشتند تا بتوانند پس از يادگيري آن ها را پاک کرده و دوباره استفاده کنند! در صورت کم آوردن کاغذ، بچه ها از پاکت سيمان هاي خالي که حکم آشغال را داشتند، استفاده مي کردند. بدين صورت که پس از شستن پاکت ها و پاک کردن پودرهاي باقي مانده، آن ها را به شکل کاغذ هاي دفترچه درآورده و از يک طرف مي دوختند!

از ديگر دفترچه هاي دست ساخت دوستان، پاکت هاي سيگار بود که به خاطر مرغوبيت جنس کاغذش، به محض اين که يک عراقي پاکتش را دور مي انداخت، اولين نفربر مي داشت و اين طوري استفاده مي کرد.

حاشيه سفيد روزنامه، يکي ديگر از دفترچه هاي کوچکي بود که بچه ها به دور از چشم عراقي ها

آن ها را برش زده، به شکل آکاردوئين درآورده و بين دو دست قرار مي دادند. بهترين کاربرد آن ها هم نوشتن لغات بود.


روزهایی که به خیر گذشت


دوخت و دوز

در روزهاي اول اسارت، لباسم پاره شد و نخ و سوزني نبود و مانده بودم که لباسم را چگونه بدوزم. به يکي از دوستانم گفتم اگر تکه چوبي در محوطه اردوگاه ديديد، بياوريد. نوک چوب را با تيغي که در دمپايي خود جاسازي کرده بودم تيز کردم و با نخي که از حاشيه پتو جدا کرده بودم، لباسم را دوختم! همچنين از جوراب، کلاه، دشداشه، ملافه و از لباس، ساک يا کيف تهيه مي شد. حوله را هم نخ کش مي کرديم و از نخ هايش براي گل دوزي استفاده مي کرديم!

در بدو ورود اسرا به اردوگاه و تحويل لباس ها، بايد بر روي بلوزها، نام و نام خانوادگي، شماره آسايشگاه، رتبه نظامي و بعداً شماره صليب سرخ مان را مي نوشتيم و مي دوختيم. اين در حالي بود که تهيه نخ هم کار سختي بود. لذا باندهاي تعويضي مجروحين را مي شستيم و نخ کشي مي کرده و با همان نخ ها نوشته ها را مي دوختيم

در بدو ورود اسرا به اردوگاه و تحويل لباس ها، بايد بر روي بلوزها، نام و نام خانوادگي، شماره آسايشگاه، رتبه نظامي و بعداً شماره صليب سرخ مان را مي نوشتيم و مي دوختيم. اين در حالي بود که تهيه نخ هم کار سختي بود. لذا باندهاي تعويضي مجروحين را مي شستيم و نخ کشي مي کرده و با همان نخ ها نوشته ها را مي دوختيم.

روزي هم پنبه لازم داشتيم که به دست آوردنش غيرممکن بود. ناگهان يکي از بچه ها فرياد زنان گفت: يافتم! همه شگفت زده بوديم. او به طرف محمد باقر رفت که پايش را گچ گرفته بود و به سختي پنبه هاي حايل بين گچ و ساق پاي او را بيرون کشيد و از آن پس مشکل کمبود پنبه هم نداشتيم!

وقت

برنامه ريزي براي فراگيري علوم قرآني، زبان خارجي و علوم ديگر و همچنين تکميل رده هاي راهنمايي و دبيرستان با کتاب هايي که پس از جنگ، جمهوري اسامي ايران براي اسرا ارسال مي کرد، زمينه استفاده بهينه از زمان در اسارت را مهيا کرده بود و خيلي ها در آن ايام به توانمندي هاي علمي و فکري مناسبي دست يافتند.

میوه

شايد کسي باور نکند که سهميه ميوه هر اسير در طول سال، مجموعاً يک کيلوگرم بود! از جمله ميوه هايي که به ندرت داده مي شد، پرتقال بود که شايد دو بار در سال و هر بار هم يک عدد سهميه بود! دوستان از پوست و احياناً از مغز آن مربا درست مي کردند که خيلي خوشمزه بود. وقتي بعضاً آن ها را به عراقي ها تعارف مي کرديم، تعجب مي کردند که چگونه از هيچ، همه چي مي سازيم!

منبع : ماهنامه فرهنگی شاهد جوان /شماره 132

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده