وداع نامه شهید «یدالله غلامی» به همراه دستخط شهید منتشر شد
چند کلمه ای با هم محلی هایم می نویسم؛ ملت حزب الله دست از یاری امام نکشید و تا می توانید مسجدها را پر کنید. مجال هیچگونه پر و بال به ضد انقلاب ندهید وحدت و برادری را حفظ کنید.
وحدت و برادری را در حفظ انقلاب بکوشید
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید یدالله غلامی/ چهارم خرداد 1326، در روستای آرو از توابع شهرستان دماوند به دنیا آمد. پدرش محمدصادق و مادرش بیگم نام داشت. در حد دوره ابتدایی درس خواند. کشاورزی می کرد. ازدواج کرد و صاحب چهار پسر و یک دختر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. یازدهم بهمن 1365، در پاسگاه زید عراق به شهادت رسید. اثری از پیکر وی به دست نیامد. نزار یاد بود وی در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

وصیت نامه از شهید یدالله غلامی که در یکم بهمن 65 نوشته است، در دست است که در ادامه می خوانید؛

اعوذ با الله من الشیطان الرجیم

بسمه تعالی

الذین امنوا و هاجرو و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجةً عند الله اولئک هم الفائزون

آنانکه ایمان آوردند و هجرت کردند از وطن و در راه خدا جهاد کردند با مالها و جانهایشان بزرگ است مقام و درجه آنها نزد خدا، آنان رستگارند.

بنام خدا که به ما جان داد از نیستی ما را بوجود اورد تا در راه رضایت او جهاد کنیم با سلام و تحیت به محضر مبارک ولی عصر(عج) ونائب بر حقش این اسوه دوران و ابراهیم زمان امام خمینی و درود و سلام به ارواح طیبه تمامی شهدای راستین طریق حق، چند جمله ای مختصرأ به عنوان وصیت می نویسم.

در ابتدا سخنی دارم با پدر بزرگوارم؛ پدر جان از شما تقاضا دارم اگر من شهید شدم بیاد علی اکبر امام حسین(ع) برایم گریه کنی و مثل کوه در برابر این مصیبت صبر کن یقین قسمت این چنین بود، پدرم امیدوارم که از هر گونه رنجشی از من دیده ای به خاطر خدا مرا حلال کن.

چند جمله ای با برادران، برادران محترم مرا می بخشید از این که نتوانستم برادر خوبی برای شما باشم و حتی برادری را اداء کنم از شما هم تقاضای عفو و بخشش می نمایم. چند کلمه ای با هم محلی هایم می نویسم؛ ملت حزب الله دست از یاری امام نکشید و تا می توانید مسجدها را پر کنید مجال هیچگونه پر و بال به ضد انقلاب ندهید وحدت و برادری را حفظ کنید.

از شما تمامی اهل محل حلالیت می طلبم امیدوارم که برای رضای خدا مرا ببخشید. در ضمن از ملت حزب الله می خواهم که مرا در پیش شهید کاظم قلی بیگی دفن کنید. وصیتی برای همسر و بچه هایم می نویسم، همسرم از اینکه نتوانستم برای شما همسر خوبی باشم به خاطر خدا مرا حلال کن چه کنم که دین خدا در خطر بود در این زندگی که ناموفق بودم ولی شما استمداد از خدا بخواهید.

اولین سفارش من به شما این است که بچه ها را بزرگ کنی و اجر آن را از خدا می گیری نبی و ناصر دیگر بزرگ شدند می توانند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند عباس و محمد حتمأ درس خودشان را ادامه بدهند از سواد محروم نشوند اگر می توانید عباس را بعد از دیپلمش به حوزه علمیه بفرستید مهدیه جانم را اول به خدا می سپارم دوم به دست شما چون یگانه غمخوار من و شما بعد از ما می باشد.

و همچنین زیاد به فکر علی رضا کوچولویم می باشم او را فراموش نکنید نگذارید گرد یتیمی بر سر آنها بنشیند دیگر حرفی ندارم جز اینکه دست از اسلام و روحانیت نکشید و برایم طلب استغفار کنید و هر شب جمعه بر سر مزارم حاضر شوید.

و السلام علیکم و رحمت الله برکاته

منبع: مرکز اسناد اداره کل بنیاد شهید شهرستان های استان تهران

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده