«منافقین یک بار نصف شب سال ۶۱ به منزل ما حمله کردند، آن شب تیراندازی شد و من قدری ترسیده بودم و در آن زمان من باردار بودم که فرزندم سقط شد، از این لحظات زیاد داشتم که همیشه با ترس همراه بود ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همسر آیت‌الله «هادی باریک‌بین» از مبارزان انقلابی است که تقدیم حضورتان می‌شود.


برگی از خاطرات انقلاب/از ترسم فرزندم سقط شد!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، آیت‌الله هادی باریک‌بین نماینده سابق ولی‌فقیه در استان و امام جمعه شهر قزوین بیش از نیم قرن از عمر بابرکتش را برای مردمش، اسلام و انقلاب گذاشت و نقش موثری در پیروزی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و بعد از آن داشته اشت.

با همت بلند او نه تنها مایحتاج عمومی رزمندگان و جبهه‌ها فراهم می‌شد بلکه با استفاده از امکانات تریبون نماز جمعه و مجالس مختلف، زمینه تشویق و ترغیب آحاد مردم را برای حضور در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل و کمک‌رسانی به رزمندگان نیز فراهم ساخت.

این روحانی مجاهد در طول حیات پربرکت خود علاوه بر ارایه خدمات بی‌شماری در حوزه‌های مختلف فرهنگی و اجتماعی با حضور ارزشمندشان در جبهه‌ها و در لایه‌های مختلف مردمی همانند پدری دلسوز و آگاه عمر پربرکت‌شان در راه اسلام و مردم نهاد.

آیت‌الله باریک‌بین پدر شهید مرتضی باریک‌بین در نوزدهم فروردین ماه سال ۱۳۹۶ دار فانی را وداع گفت و به فرزند شهیدش پیوست.

از ترسم فرزندم سقط شد!

ربابه هاشمیان همسر آیت‌الله هادی باریک‌بین روایت می‌کند: منافقین یک بار نصف شب سال ۶۱ به منزل ما حمله کردند، آن شب تیراندازی شد و من قدری ترسیده بودم و در آن زمان من باردار بودم که فرزندم سقط شد، از این لحظات زیاد داشتم که همیشه با ترس همراه بود.

هر لحظه نگران بودیم

در دوران انقلاب و جنگ در هر مقطعی با یک مشکلات خاصی روبرو بودیم؛ اما دوران انقلاب سخت‌تر بود؛ چون هر لحظه نگران بودیم و رژیم داخل شهر بود و بعد از نماز نمی‌دانستم که حاج‌آقا برمی‌گردند یا نه.

چون همیشه بعد از نماز بیشتر وقت‌ها ایشان را برای بازجویی به شهربانی می‌بردند. در دوران حکومت نظامی اوضاع خیلی سخت بود.

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده