روایتی خواندنی از برادر شهید «رضا رحمتی زاده»؛
برادر شهید «رضا رحمتی زاده» می‌گوید: در عملیات کربلای 5 شنیده بود که یکی از برادرانمان شهید شده وقتی او را دیدم گفتم علی مجروح شده که در مقابلم گفت فکر می کنی اگر خبر شهادت را بشنوم ناراحت می شوم نه اینجا جنگ است اسارت، مجروحیت و شهادت دارد.

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، شهید رضا رحمتی‌زاده یکم فروردین 1342 در شهرســتان تویسرکان دیده به جهان  گشود. پدرش اسکندر نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. چهاردهم مرداد 1366 با سمت فرمانده گردان حنین، تیپ حضرت نبی اکرم (ص) در سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شــهادت رســید. مزار وی در گلزار شهدای شهرستان کنگاور واقع است.

 

رضا در برابر مشکلات سعه صدر داشت

 

روایتی خواندنی از بردار شهید

در عملیات کربلای 5 ما پنج برادر بودیم. من و حاج رضا و الله رضا، علی و حمید در عملیات شرکت داشتیم. در این عملیات من از ناحیه کمر مجروح شده و برای مداوا به اهواز اعزام شدم. بعد از مختصر مداوا به آبادان برگشتم. در آبادان برادر کوچکترم حمید را دیدم. او می گفت: دیشب گردانمان وارد عمل شد و ما چند نفر که راه را گم کردیم به آبادان برگشتیم. من به خط مقدم نزد رضا رفتم و پرسیدم: از برادرانمان چه خبر؟ با کمال آرامش و خونسردی گفت: علی و حمید هر دو شهید شده اند. من گفتم: حمید سالم است، اشتباه می کنید.

رضا گفت: شما خیال می کنید اگر بگویید شهید شده من داد و فریاد می کنم. جنگ است شهادت و اسارت و مجروحیت دارد. من جریان گم شدن حمید را برای او تعریف کردم و گفتم که چگونه حمید با چند نفر از همراهانش به آبادان برگشته اند.

رضا نیز گفت: دیشب که گردان علی درحال نبرد بود، ترکش به سر علی اصابت کرده و او را به عقب برده‌اند، اما من می‌دانم این بهانه است و او حتما به شهادت رسیده. بعد فهمیدم که جریان را درست شنیده ام، اما به لطف خدا ترکش به پشت سر علی برخورد کرده و وی بهبود یافت.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده