خاطره خودنوشت شهید «نصرالله ایمانی» (60)
شهید «نصراله ایمانی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «نيرویی از ما روی تپه مستقر شده بود دشمن باز تپه را گرفت. البته از لحاظ نظامی تپه 120 برای ما ارزشی نداشت و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.

باوجود آتش های فراوان دشمن هیچ آسیبی ندیدیم

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «نصرالله ايمانی» یکم فروردین سال 1337 در خانواده ای روحانی در کازرون دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد و پس از گذراندن دوران تحصیلی موفق به اخذ مدرک دیپلم شد. سال 1356 به سربازی رفت و در پادگان هشتگل اهواز مشغول به خدمت شد. با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه جنگ شد و سرانجام 20 اردیبهشت سال 1362 بر اثر اصابت خمپاره‌ به شهادت رسيد.

بیشتر بخوانید: بازگشت از عملیات و یادآور خاطرات روزهای اول جنگ // قسمت 59

متن خاطره خودنوشت: 

ساعت دوازده همان روز با چند نفر رفتيم که اگر بشود لااقل زخمی ها را نجات دهيم ولی چون پشتيبان نداشتيم، نشد و برگشتيم. ساعت 15:30 بعدازظهر بود که من از فرط خستگی خوابم برده بود. ستوان راهداری با دو نفربر و چند نيرو می رود. عراقی ها چون بو برده بودند که امشب شايد ما حمله کنيم؛ از تپه 120 عقب کشيده بودند که هنگام شب اين تعداد زنده را هم اسير کنند و با خود ببرند. ستوان راهداری با يک تکه کوتاه مدت موفق می شود به بالای تپه برسد و فوراً زخمی ها را به عقب انتقال دهد، واقعاً معجزه بوده.

با مهمات کم استقامت کردیم

با توجه به اينکه ما دو روز قبل از شوق حمله حتی کمترين غذا هم نخورده بوديم و اين ها تا اين ساعت با کمی مهمات استقامت کرده بودند. بهترين افراد شهيد شده بودند، همان شب تعدادی از شهدا هم به عقب برگرداندند نتيجه اين بود: 60 نفر شهيد و زخمی و تعداد 40 نفر هم سالم ولی خسته و کوفته از فرط درد و رنج. بعضی از زخمی ها برای بار دوم زخمی شده بودند. شهدا هم باز به وسيله آر پی جی تکه تکه شده بودند.

باوجود آتش های فراوان دشمن هیچ آسیبی ندیدیم

نی خضر خاکريز اول. سنگر دسته جمعی بهداری// سوم فروردین سال 1361: به خاطر اينکه نيرویی از ما روی تپه مستقر شده بود دشمن باز تپه را گرفت. البته از لحاظ نظامی تپه 120 برای ما ارزشی نداشت، چونکه 135 از 120 بلند تر بود. از ثارالله به نی خضر آمديم. (شب را در منطقه ثارالله گذرانده بوديم که فردايش برای پدافند به نی خضر رفتيم). هنوز احساس خستگی را در افراد گروهان ديده می شد. تمام مدت روز را در نی خضر مانديم مرتب زير آتش تانک های عراق بوديم، نيروهای عراق چون بالا بودند حتی با دو تانک می توانستند يک لشکر هم از کار بيندازند ولی اين خواست خداوند بود که با اين همه آتش حتی کوچکترين صدمه ای به ما نمی رسيد شب به ثارالله برگشتيم.

انتهای متن/

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده